ع. مسعود

کورس گدایی


در این چند سال اخیر علاوه بر انواع و اقسام کورس های آموزشی که مانند سمارق در گوشه و کنار شهر کابل سر بر آورده اند، کورسهای جدید و مخصوص گدایان نیز در محلات فقیر نشین کابل ایجاد گردیده اند که مانند موضوع فوق سری در بین گدایان حفظ می گردد. محبوبترین و مشهورترین کورس گدایی، در کابل، در نزدیکی میدان هوایی و در خانهء مجلل، شبانه به روی ده ها جوان با استعداد گشوده می گردد. معلم و بنیانگذار این کورس ملا لعل آقا مشهور به «ملا گشنه» که قبل از حاکمیت طالبان ملا امام یکی از مساجد کابل بود و در زمان حکومت طالبان به دلیل غافل بودن از امور شرعی و اسلامی از کار برکنار شد و بعدها به خاطر جبر روزگار و تنگدستی شروع به گدایی نمود، ادعا دارد که توانسته است در مدت پنج سال سرمایهء زیادی را از گدایی به دست بیاورد.
پس از پرس و جوی فراوان توانستیم مصاحبه يی با این نابغهء قرن معاصر و خدمتگزار ملت داشته باشیم که در ذیل خواهد آمد؛ اما، قبل از مصاحبه باید خدمت شما عزیزان خواننده یادآور شویم که دریوزه گری یا همان گدایی تاریخی چندین صد ساله در کشور عزیز ما افغانستان دارد و با استناد به بعضی از شواهد تاریخی و منابع معتبر میتوان دقیقتر گفت که تاریخی در حدود یکهزار و چهارصد سال.

هنگامی که برای اولین بار با ملا لعل آقا در تیلفون صحبت کردم و آدرس منزلش را پرسیدم از شنیدن محل زنده گی و آدرسی که برایم گفت جا خوردم چون برایم غیر قابل باور بود که یک گدا در یکی از قیمتی ترین مناطق شهر زنده گی کند، ولی وقتی روز بعد به آدرس داده شده رفتم و با قد و قواره و مخصوصاً طرز لباس پوشیدن ملا لعل آقا مواجه شدم باور کردم که گداست و کاری با سیاست و تجارت ندارد. سر و رویی ناشسته، بوی بدی که از شش متری هم مغز انسان را بترکیدن می آورد، کلاهی چرک و کهنه و پیراهن تنبانی که هزاران پینه و پتره را در خود جا داده است و از همه بدتر بوتهای عسکریی که به خیالم از زمان حملهء انگلیس ها به افغانستان به جا مانده اند و متعلق به یکی از همرزمان جنرال باروز بوده است خود نمایانگر شخصیت گدای کارکشته می باشند که ملا لعل آقا نام دارد.
هنگامی که دروازه را برویم باز کرد و من خودم را معرفی کردم بدون آنکه به داخل دعوتم کند برگشت و در گوشه يی از حویلی کلان خود چهارزانو نشست و من هم ناچار به دنبالش راه افتادم.

- لطفاً خودتان ره معرفی کنید و بگوین که چند ساله هستین؟

ملا لعل آقا: اول تو سوال مره جواب بتی که از کدام مجله یا اخبار آمدی باز مه خوده مارفی میکنم.

- مه راستش از کدام مجلهء خاص نامدیم و ای مصاحبه ره برای یک نشرهء انترنتی انجام میتم.

ملا لعل آقا: خو خی، مه گفتم قواریت به خبرنگارای اصلی نمیخوره و بدل واری معلوم میشی. مام ده خانه از همو بلا و بتر ها داریم... انترپت و ایطور چیزا.

- مبارک باشه! حالی میشه خودتانه معرفی کنین؟

ملا لعل آقا: هان چرا نمیشه؟ پیسه بتی کُل کارا میشه.

- ای ملا صایب! از ما خبرنگارا کده هیچ کس غریب نیست. مه خودم ده چُرت هستم که تا آخر ماه چی رقم ای چار قرانی ره که بریم میتن خرج کنم که خلاص نشه. به همو جوانیت قسمت میتم که کتی مه ناجوانی نکو که مثل خودت غریب هستم و اگه میخایی سوالایمه جواب بتی خو بتی... نمیتی هم به بلایت کده. میرم کدام دروازی دگه ره تق تق میکنم.

ملا لعل آقا: اوها! تو خو از مام کده گداییگر برآمدی. دلم برت سوخت... هرچی دلت میشه سوال کو. مفته جواب میتم.

- زنده باشی... چند ساله هستین و از کدام سال شروع به گدایی کدین؟

ملا لعل آقا: بیادر ده او وختا کسی سن و سالشه نمشته نمی کد. مام خبر ندارم چند ساله هستم مگر یادم است ده زمان ظاهر شاه مه ده شارنو اّو فروشی میکدم. گداییگری ره هم باد از ای که مره طالبای نامراد از مسجد کشیدن شروع کدم.

- مشوق اصلی شما ده این راه چه کسی بود؟

ملا لعل آقا: مشوق؟ او چیسته؟ مه مشوق پشوقه نمیفامم که چیس؛ مگم ماشوقه زیاد دارم.

- ماشوقه نی، مشوق. یعنی که کی شما ره گفت که برین گدایی کنین و بعد از گدایی شما ره گفت آفرین و ایطور گپا.

ملا لعل آقا: تو مره کتی کدام خواننده غلط کدی چی؟ جان بیادر ما ره نی کسی گفت بچیم گدایی کو نی باد از گدایی کدن کسی آفرین گفتیمه. شکم آدم که گشنه ماند گدایی ره مانده عین دزدی هم میکنه.

- شما چیطور شد که کورس گدایی ره شروع کدین و چقدر معاش میگیرین؟

ملا لعل آقا: مه وختی دیدم دگه زیاد پیر شدیم و نمیتانم مثل جوانا ایطرف او طرف برم و از مردم خیر بطلبم پیش خود فکر کدم که به جوانا یاد بتم که چی رقم مثل مه گدایی کنن و پیسه دار شون. مه خودم ده ظرف پنج سال زیاد پیسه جمع کدم و حالی دو دانه فابریکه دارم. از شاگردایم خو مه کدام فیس و ایطور بلا و بتر نمیگرم. تنها مالیات بر در آمد میگیرم.

- چند فیصد مالیات میگیرین؟

ملا لعل آقا: اوقه زیاد نمیگیرم. پینجاه فیصد.

- پینجاه فیصد کم هست؟

ملا لعل آقا: هان جان بیادر... چیزی ره که مه یاد میتم هرکس یاد داده نمیتانه. مه ایطور گپا ره یادشان میتم که وخت گدایی عین دل دگه گداییگرا هم به حالشان بسوزه و بریش پیسه بتن.

- شما خودتان این تخنیک ها ره از کجا یاد گرفتین؟

ملا لعل آقا: مه از خودم... استعدادشه داشتم جان بیادر. مفت خو نیسته پیسه جمع کدن. همی بچی خوردمه صد دفعه گفتم برو گدایی کو و کُل تخنیکا ره بریش یاد دادم آخرشام هیچ چیزه یاد نگرفت و حالی رفته شاگرد مستری شده. از همو به باد آدمای بی استعداده درس نمیتم و از کسایی که میاین اول تست میگیرم باز ده کورس میگیرمشان.

- چی رقم تست میگیرین؟

ملا لعل آقا: تست گداییگری. بریشان میگم که ایقه عذر و زاری و شله گی کنن که دل آدم به حالشان کباب شوه و باد ازو میگم گریان کنن. باد از تست کسی ره که دیدم استعداد داره به شاگردی میگیرم و اگه استعداد نداشته باشه رخصتش میکنم که بره مثل تو خبرنگار شوه.

- بر کورس تان اجازه نامه هم دارین؟

ملا لعل آقا: نی بیادر. کُُل مردم گداییگر استن. بر گداییگری خو اجازه نامه کار نیست بریکورسش هم کار نیس. هنوز مه شهرتم ایقه زیاد اس که عین کرزی صایب بریم زنگ زدن که بیا مره یاد بتی چی رقم از خارجیا پیسه بکنم.

- باز شما چی گفتین؟ یادشان دادین؟

ملا لعل آقا: باز مه گفتم که کرزی صایب مه بری شما زیاد احترام قایل هستم مگم مه گداییگری سیاسی ره یاد ندارم و کار مه کار اجتماعیس. هر وخت از ریاست جمهوری کشیدنت بیا پیش خودم که کُل تخنیکایمه بریت یاد بتم. اونام خوش شدن و برم صد افغانی روان کدن.

- به نظر شما بهتر نیست آدم خودش کار کنه و حاصل زحمت خوده بخوره؟

ملا لعل آقا: خیالت ما زحمت نمیکشیم؟ خیال میکنی ما مفت مفت پیسه جمع میکنیم؟ قند بیادر مام زامت میکشیم و عرق میریزیم. گدایی کدن خو کار آسان نیس. آدم صوب تا شو سگ واری پاچی مردمه میگیره تا که یک چار قران پیدا کنه. آدم هزار رقم زاری میکنه. مردم خو مفت پیسه بری آدم نمیتن. باز تو دگه چرا میگی گدایی آسان اس؟ از کار تو کده خو آسان نیس. از مردم سوالای بیجای بیجای پرسان میکنی و دلتام خوش اس که مه کار میکنم. برو برو بیادر پشت کارت که هیچ از قواریت خوشم نامد.

- معذرت میخایم ملا صایب. مه خو میفامم که شما سختترین کار ره ده ای جامعه انجام میتین و هیچ کس مثل شما زحمت نمیکشه. سوالا ره مه خودم جور نکدیم و دگه کس جور کده. خیر اس حالی این جسارت مه ره ببخشین.

ملا لعل آقا: بیست افغانی

- چی؟ بیست افغانی چی کده؟

ملا لعل آقا: بیست افغانی بتی که ببخشمته. اگه نی برو پشت کار و زنده گیت.

ناچار بیست افغانی از بودجهء جیب خود- نه کدام نهاد دولتی یا سازمان خارجی بلکه از جیب همیشه خالی خود- برایش دادم تا تقصیراتم گذشت و اجازه داد سوالات بعدی را بپرسم.

- شما چند نفر شاگرد دارین؟

ملا لعل آقا: مه فعلاً نود و هشت دانه شاگرد دارم که شصت نفرشان چند روز بعد درس خوده خلاص میکنن و میرن کاسبی کنن. دگایش هم نو شروع کدن. مه ای نود و هشت نفره از بین یکهزار نفری که میخاستن ثبت نام کنن انتخاب کدیم و میفامم که ده کارشان موفق میشن. همی توام قواریت گداییگرا واریس... یک دفعه بیا امتیان بتی شاید استعداد داشته باشی و سم صحی گداییگر شوی.

- بسيار تشکر از لطفتان ملا صایب چشمایتان مقبول میبنه. مه استعدا از ای کارا ره ندارم اگه نی وخت پیشتان آمده بودم.

ملا لعل آقا: دلت دگه... مخصد نگويی که تره صلا نزديم . اگه کدام سوال دگه نداری برو که چند دقه باد شاگردایم میاین.

- تنها یک دو سوال دگه و خلاص. شما که این قدر کمالات دارین چرا کتاب چاپ نمیکنین؟

کی میگه که مه کتاب چاپ نمیکنم؟ همی حالی یک کتابی که مه گفتیم و یک نفر دگه نمشته کده ره روان کدیم که چاپش کنن. پیسیشام از جیب خودم دادیم که به مردم خود خدمت کده باشم.

- نام کتابتان چی هست؟

گفتم که نام کتاب مه "تخنیکای ملا لعل آقا" بانن؛ مگم همو نفری که چاپخانه داره میگه ایطو نمیشه و نامشه مانده "خودآموز گدایی - در ده دقیقه گدا شوید".

- چی وقت کتابتان چاپ میشه؟

برو هر وخت چاپ شد بر تو یکدانه تحفه میتم. حالی دگه برو که وختم خلاص شد.

- تشکر از این که وقتتان ره ده اختیار بنده قرار دادین. امیدوار هستم همیشه ده کارتان موفق باشین.

زنده باشی! از خودتام تشکر که آمدی و کتی مه مصایبه کدی. خداکنه هوشار شوی و بیایی پیش خودم که برت درس بتم تا یک گداییگر باسواد شوی. يادت باشه که ده ای دنيای انترپوتی آدم بی سواد به هيچ جايی رسيده نمی تانه ...