احسان الله سلام

مذاکرات پشم آلود

به دنبال برآمدن دست مذاکره از آستین رهبرچپن پوش و دراز و درازکردنش به سوی امیر پتوپوش، بازار دراز کردن وکوتاه کردن بسیار گرم شده است.

چندی پیش در یکی از سایت های منترنیتی به نام «موشکش» پیامی را خواندم از رهبرشلاقیان که در برابر دست دراز مذاکره چیان، چنین پا پیش کرده است:

ـ السلام و علیکم برادرمذاکره چی، اما بععععععد: ما از روز اول گفته بودیم که بارگران وخرلنگ به جایی نمی رسد، اما گپ ما را نگرفتی. پنج سال تمام طالب ترسانک کردی، مگر عاقبت تیرت به سنگ خورد. الحمدالله، حالا شب که به مغاره می روم، یک پیام؛ ملااذان که ازغارم می برآیم، پیامی دیگر. نمی دانم از این همه پیام هایت پیاوه پخته کنم یا پراته. هر چه خودم را به کوچۀ بابر چپ زدم، پشتم را رها نکردی. عاقبت دلم برایت «خپه» شد و به این نتیجه رسیدم که بیش از این قلب دموکراتت را نرنجانم. هر چه نباشد، به گفتۀ شاعر« ما و پشمو همطبق بودیم در میدان جنگ / او به دولت رفت و ما درغارها رسوا شدیم.»

خوب برادر مذاکره چی! ازکل مکل می گذریم. جوابت می دهم اما به ده شرط / که پرت و پوست و چُملکش نسازی:

1ـ پیش از آغازمذاکرات یک کلچه صابون امارتی ساخت شرکت « فضلو» برایت می فرستم، تا خوب دهنت را بشویی و بعد به حجرۀ مذاکره داخل شوی؛

2ـ یادت باشه که پشک برای رضای خدا موش نمی گیرد. به این لحاظ قبل ازهر وعده یی، همان بیست ملیون دالرجایزۀ « کله پولی» راـ که کاکا سرخک تعین کرده است ـ برایم روان کن تا مطمین شوم که قره قلی به سرم نمی گذاری و پول را به جیبت نمی زنی؛

3ـ تحریک ما پافشاری دارند که در قدرت سیاسی شریک شوند. من هم تحریک شده ام تا جواب تحریکم را بدهم. به این لحاظ می خواهم امارت لیلیۀ پوهنتون ( به روایت منافقان: خوابگاه دانشگاه) کابل را برایم تسلیم کنی. یادت نرود که محصلان بالاتر از سن بیست اجازۀ خوابیدن در لیلیه را ندارند؛

4ـ از تاریخ شلاقیه با خبرهستی و می دانی که صدای تق تق بوت های کُری بلند زنانه، تحریک ما را بسیارتحریک می کند. بنابراین، تمام سیاه سران افغانستان مؤظف هستند برای تکمیل مودل امارتی، بوت های نمدی بی پاشنه و کرمچ های سپورتی مردانه بپوشند؛

5ـ برای آن که همه گی با ایمان از دنیا بروند، دروازه های سلمانی های افغانستان باید بسته شوند. برای ماشین های ریش تراشی تبلیغ شود که هنگام تراشکاری موهای مردان، کجا های آنان را باید بتراشند. از یادم نرود، کوسه های مادرزاد و پدرزاد نیز به کشورهای چین، جاپان و کوریای شمالی کوچ داده شوند؛

6ـ برای آن که برادران دیوبندی و دیورندی راضی بشوند و به دهان کسانی که خراسان خراسان می گویند، پشم مالیده شود، نام افغانستان به « پشمستان » تغییر کند؛

7ـ برای رشد بازار آزاد، تمام کارخانه های پشم ریسی و زلف سازی از پاکستان به پشمستان انتقال داده شوند و چندین فابریکۀ تنبان سازی درپلچرخی اعمارگردند؛

8 ـ چون درکابل بسیار بیروبار است و الحمدالله ما هم از « بیر» و « بار» بیزار؛ بنابراین، هرچه زودتر پایتخت پشمستان به وزیرستان انتقال داده شود و شورای ملی در مجلس متحدۀ عمل، حل شود؛

9ـ برای آن عده انفلاقیون امارتی که جان های پشم آلود شان را در راه بیرون کشیدن روده های منافقان و ملحدان نثار کرده اند، بنای سپاهی «خوش نام» اعمارگردد؛

10ـ ان شاءالله، وقتی سرطبق مذاکره نشستیم، بعد از جویدن یک سیخ کباب جگرامریکایی و کپه کردن یک دهن نصوار پشمستانی، شرط های اضافی را در بیخ گوشت زمزمه می کنم.

السلام و علیکم و....

امیــــرالمومنیــــن