« میرزاعینکی »

 

سه شعربرای ريیس جمهور

 

-۱-

وعده های بی عمل

       

صد وعـده داد « کرزي» و اما عمـل نکرد

از مشکلات ِ خلق سخن گفت و حـل نکرد

 

هـر چند گشت مــودل زيــبايي جـهان

ريش وبروت را نـــتراشيد و کَــل نکرد

 

شلــوارها خــريد ز ايتالــيا، مگر

آن جملـه را به يک چين خود بـدل نکرد

 

کانديد شد به نوبـل جهاني ، به هيچ ِخود

اقـــبال ِ بد، قبولِ ِ چنين محـتمل نکرد

 

آفات را بــه شکر خدا پشت سر نـــهاد

مي شد ترور و ليک، اجابت اجل نکرد

 

سالي گذشت باهمه غوغا،مگر کسي

فکـر غريب و دربــدر و کـور و شل نکرد

 

بنـــياد ِ رشــوه را ز ادارات برنچـــيد

پيــــکار در مــــقابل ِاصل ِ علل نکرد

 

راهي نجست در جهت انقـــضاي فقـــر

جهدي علـــيه نرخ  ِگـران، لااقــل نکرد

 

گفتا که: « اين چنين کنم و آن چنان کنم»

لاف و گـزاف بود و يکي راعمـــــل نکرد

 

بر لب هزار قصهء ناگفـته بود، ليک

آمد به تنگ قافــيه ، ياري غزل نکرد

 

-۲-

پندِ بي غرضانه*

 

از راه کرم  گر بدهی گوش به عرضم

دارم سخـنی مختصر ای شاغلی کـرزی

 

از حال ِ بــــد ِمــــــردم ِ آوارهء کشـــــور

خود هيچ نداری خبــر ای شاغی کـرزی

 

هستند در اطـراف تو جمعـی کـــه ندارند

جــز ملعبه کاری دگـر ای شاغلی کـرزی

 

تا اين رفقا دور تو انــــد آن چــه کنــی سعی

بالجمـــله رود بر هـدر ای شاغلــی کـرزی

 

گيرند خطـــا بر تو از آن روی کـــه هستـــی

در راه خطـــر رهســپر ای شاغلــی کـرزی

 

کاری مکــن امروز که اوضاع تو فــــردا

از سخت شود سخت تر ای شاغلــی کـرزی

 

حيف است که اين دولت و اقـــبال تو باشد

چون شاخهء بی برگ و بر ای شاغلــی کـرزی

 

من آنچه که بايست بگويم به تو گفتم

هر چند ندارد اثر ای شاغلی کرزی

 

ز اين پند که سرتاسر آن بي غرضانه است

خواهم نشوی خون جگر ای شاغلی کرزی

 

*دراین شعر اکثرمصارع از شاعرایرانی «ابوالقاسم حالت»است.

 

-۳-

چشمکی! چشمک مزن

 

چشمکی! چشمک مزن، چشمت گشای

حال و روز ِمردم ِ بیچاره بین 

نیم ِ ملت خسته و بی آب و نان

نیم  ِدیگرکشته و آواره بین

 

جز چپن چیزی نپوشیدی، مگر

مودل  ِزیبایی کالا شدی

باکدامین دانش وعلم وهنر

از برای نوبل ، کاندیدا شدی

 

لافِ خدمت میزنی در هر کجا

لیک مردم از تو غمخواری ندید

آن که حتی بر تو از دل رأی داد

دستگیری، دوستی ، یاری ندید