شكرالله " شيون "

 

ملا ضعيف از ديد فردا



چاپ كتاب " د گوانتانامو انزور " و به تعقيب آن نشر مقاله به ظاهر ترجمه مقدمه كتاب مذكور توسط " صبورالله سياهسنگ" ، مرا واداشت تا يكبار ديگر از كار پر بهاي اين دوست عزيز اظهار سپاس و قدرداني نموده و ضمن اين تشكري ، فرصت را مناسب دانسته و سر صحبت را با دوست ديگري باز كنم .
محترم سخيداد هاتف :
در روزگاري كه ما زندگي ميكنيم قرن سپتامبريهاست ،قرن جنايتها و جانيها و جانباخته ها ، قرن شكنجه گاه ها و شكنجه گرها و شكنجه كردن ها ، قرن زندانها و زندانيها و زندانبانها و باز قرن خاموشيهاي از هراس نميدانم كيها و از ترس از دست دادن نميدانم ديگر چيها .
هنوز بر لب هاي روشنفكران ما از ضرب شلاق جلادان چون سروريها سكوت بيست و هفت ساله جاريست و هنوز صفحات تاريخ اين روزگار شكنجه بار كه ما در آن زندگي ميكنيم منتظر شكستن اين سكوت است كه تا ديگر تاريخ همچون افسانه ها ، از انتقال سينه به سينه ، در گزند هزاران دروغ و چرند و اضافه و كاست قرار نگيرد .
اما حيف و صد حيف كه سكوت همچنان بر لبها جاريست و هراس نميدانم ديگر از كي ، بر دلها باقيست .
وقتي در همچون فضاي خاموش دلگير كه تنها صداي شكنجه گر بالاست حتي صداي ضعيفي كه اين سكوت را ميشكند ، سخت گيراست.
و باز وقتي از حقوق بشر حرف در ميان است بايد بدانيم كه اين حق حقه همگانيست و كسان چون ملا ضعيف و ملا عمر و ملا گلبدين و اسدالله سروري و هزاران جلاد و جنايتكار چپ و راست، از اين حق مسلم ، مستثنا نيستند .
اگر سوال شما فقط اين است كه آيا ملا ضعيف متوجه اعمال زشت گذشته خود شده است يا خير ؟
ميگويم : بمن چه ؟
اما ميدانم كه نوشته ملا ضعيف نسلهاي بعدي ما را از بي عدالتيها و شكنجه گاه هاي عصر ما آگاه ميسازد .
ايكاش و هزار ايكاش كه اين شكستن سكوت ملا ضعيف ، زنگ هراس از دلهاي روشنفكران ما بزدايد و سكوت مرگبار از لبهاي شان بربايد .