مير حسين مهدوی

این حنجره سیاه

مقاله "نگاهی بر پروسه ي دردناک ملت سازی در جوامع قبیلوی- عبدالرحمان درنگی خان در ترازوی تاریخ " نوشته داکتر روستار تره کی ( منتشر شده در سایت آسمایی ) حاوی نکات بسیار جالبی است. خلاصه این مقاله به قرار ذیل می باشد:

1-     خشونت ، ذاتا به دو دسته تقسیم می شود. خشونت سازنده و خشونت غیر سازنده. البته داکتر صاحب تشریح نفرموده اندکه خشونت سازنده چه تفاوت هایی با خشونت غیر سازنده دارد. احتمالا به نظر داکتر صاحب تفاوت این فعل تنها بستگی به فاعل آن دارد. اگر خشونت از طرف " برادر بزرگ" سر زند ، حتما سازنده است واگر دیگران به هر دلیلی دست به خشونت بزنند این خشونت نه تنها سازنده نیست  بلکه یک نوع جنایت تاریخی قلمداد می گردد.

2-     می توان در صورت لزوم عدالت را قربانی ثبات سیاسی کرد. به این مفهوم که عدالت متاخربر ثبات سیاسی است. یعنی اگر ایجاد ثبات سیاسی ایجاب  کند می توان دست به خشونت زد. شکنجه ، جنابت و قتل عام اگر با هدف ایجاد ثبات سیاسی باشد از نظر داکتر صاحب روستار تره کی ، نه تنها اشکالی ندارد بلکه اعمال آن ضروری است. التبه ایشان روشن نکرده اند که چگونه می توان بین ثبات سیاسی و تمرکز قدرت برای چپاول و غارت تمایز قایل شد؟ چگونه می توان مثلا فهمید که نیت امیر عبدالرحمن خان ، برقراری ثبات سیاسی بوده است یا غارت و قتل و کشتار؟  البته در این مورد خاص نظر داکتر صاحب اینست که عبد الرحمن خان با هدف ایجاد ثبات سیاسی دست وبه نسل کشی و قتل عام مردم زده است و چون این جنابت با این انگیزه صورت گرفته است پس نباید آنرا جنایت نامید. باید عبدالرحمن خان را بابت تلاش های خستگی ناپذیرش در جهت ایجاد ثبات سیاسی ستود.

3-     از نظر داکتر صاحب تره کی ایجاد ثبات سیاسی در تمام جهان و در تاریخ بشر از میان حمام های خون عبور کرده است. چون ایجاد ثبات سیاسی یک ضرورت حیاتی است پس قتل و کشتار در تاریخ بشریت قابل توجیه است. مثلا اگر ترکیه دست به تصفیه نژادی ارمنی ها زده و آنان را قتل عام کرده است نباید حالا یخن دولت ترکیه را گرفت. این دولت حق داشته است قتل عام کند چون باید ثبات سیاسی ایجاد می کرد. دولت ها اگر بخواهند ثبات سیاسی ایجاد کنند نمی توانند در میان خواست های متفاوت و گاه متضاد اقوام مختلف توافق سیاسی ایجاد کنند. دولت ها نخست باید تمام اقوام سرکش را از دم تیغ بگذراند و بعد بین مردم باقی مانده ثبات سیاسی برقرار کند. یعنی در این صورت خود به خود ثبات سیاسی بر قرار می شود.

4-     حکام مستبد محصول مقطع خاص تاریخ تکامل جوامع قبیلوی هستند. این گناه آنان نیست که مصدر استبداد قرار گرفته اند. آنان ظلم و جنایت کرده اند چون طبیعت جوامع قبایلی چنین حکمی را بر آنان رانده است. به عبارت دیگر افعال صادر شده از ناحیه جنایت کاران تاریخ ، نه برخاسته از اراده فرد بلکه ناشی از تاثیر طبیعی شرایط اجتماعی و سیاسی بوده است. چون این افعال غیر ارادی بوده اند نمی توان کسی را بابت آن مواخده کرد. از نظر داکتر صاحب نه تنها تمامی استبداد گران تاریخ معاف و بی گناه اعلام شده است که اصلا ذات جنایت و کشتار و قتل و عام یک عمل سیاسی مصلحتی است. گاهی مصلحت ایجاب می کند که باید قتل عام کرد. آنچنان که مرحوم مغفور جنت مکان عبد الرحمن خان دست به نسل کشی زد. بنا براین نه تنها عبد الرحمن خان جلاد، بی گناه است که اصولا جلادی و خون ریزی یک امر مصلحتی است. گاهی لازم است برای منافع کلان تر عده يی را کشت و قومی را سلاخی کرد و نسلی را به آتش کشید. تمام این جنایات چون با هدف برتر انجام می شود قابل توجیه است. گو اینکه داکتر صاحب به اصالت مارکسیستی " هدف وسیله را توجیه می کند" تازه دست یافته باشند با خوشحالی و تحیر می گویند مهم اینست که انگیزه گذشتگان ما از جنایت چه بوده است. البته روشن است  که از نظر داکتر صاحب تره کی ، حتی انگیزه نور محمد تره کی از درست کردن حمام های خون ، ایجاد ثبات سیاسی بوده است.

5-     کسی که تاریخ گذشته خود را نقد می کند و در مورد عمل کرد گذشتگان خود قضاوت می کند از نظر داکتر تره کی " اوباش و اجیر" است که بی رحمانه تاریخ ملی را کالبد شکافی می کند. البته داکتر صاحب باز هم روشن نکرده اند که بدون کالبد شکافی تاریخ گذشته ، چگونه می توان در مورد سرنوشت گذشته یک ملت سخن گفت؟ از نظر ایشان کسی که در زوایای دور و نزدیک تاریخ ، جلاد ها را بیابد و از قصابی و جنایت آنان سخن بگوید ، اوباش و اجیر است  ورنه تحقیقات آکادمیک بی خطر که نه ملا عمر را برنجاند و نه حکمتیار و نه ربانی و دیگران را و نه از جنایت های گسترده آنان سخن بگوید می تواند یک تحقیق ملی ! حساب شود. علاوه براین من نمی دانم منظور داکتر تره کی از تعبیر " تاریخ ملی " چیست؟ در کنار این تعبیر باید تعبیر دیگری چون" تاریخ غیر ملی " نیز داشته باشیم. تاریخ ، تاریخ است و افغانستان یک تاریخ دارد. شاید منظور داکتر تره کی از تاریخ ملی ، تاریخ افراد خاص و خانواده های خاص است . بنا براین ایشان به تبعیض در تحقیق نیز معتقد هستند. یعنی ما حق داریم در مورد تاریخ تحقیق کنیم اما اگر به امیر عبد الرحمن خان رسیدیم باید سکوت کنیم. نه تنها سکوت که توجیه کنیم. دلیل آن کاملا روشن است . از نظر داکتر تره کی آنچه که امیر و خانواده بعد از خودش انجام داده درست بوده است. اصلا باید عمل آنان را معیار حق و باطل قرار دهیم نه اینکه با معیاری به نام حق شناسی و بررسی عمل کرد ها بر معیار حقوق انسان وارد بررسی تاریخ خاندان های درشت اندام شویم.

6-      در پروژه ملت سازی  دولت ها ناگزند تا هویت قومی کوچک را با اعمال خشونت به هویت قومی بزرگ تبدیل کنند. مثلا برای اینکه در افغانستان وحدت ملی ایجاد کنیم باید تمام اقوام دیگر هویت طبیعی و اصلی خود را رها کرده و همه باهم پشتون شوند. یعنی با زبان واحد پشتو تکلم کنند و از آداب و سنن این قوم تبیعیت نموده و از عنعنات قومی شان را رها کنند. منظور از اعمال خشونت برای یک دست سازی قومی این است که هویت فرهنگی اقوام کوچک را باید از نظر فیزیکی از بین برد.

اگر نکات بالا را بازهم خلاصه کنیم نتیجه آن چنین خواهد شد که داکتر تره کی در زمانه يی که علم و فلسفه و حکمت و عرفان و مجموعه دانش بشری به برابری انسان ها حکم رانده و برتری طلبی قومی و جنسی و... مطرود و محکوم شده اند اینک با صدای بلند درصحن سیاست و ادبیات از برتری قوم خاص و برائت دادن جنایت کارانی که به این قوم وابسته اند سخن می گوید. وی [...] از " خشونت سازنده " دم می زند و از قربانی کردن عدالت به بهانه ثبات سیاسی دفاع می کند. این " ماکیاول" قوم گرا با یدک کشیدن پیشوند داکتر ، چنان از جنایت دفاع می کند که هیچ قومندان و تفنگ سالاربی سوادی نتوانسته است چنین [...] از تجاوز و جنایت دفاع کند.