همايون حميد

دیپلومات ها و نادیپلومات ها

باری یکی از خبرنگاران از ابرهام پریمور( Avraham Primor ) ، سفیر سابق اسراییل در آلمان (1993 تا1999) پرسید که چرا در زمان اجرای وظیفه به حیث سفیر اسراییل در مورد مسایل روابط اسراییل و اعراب و قضایای شرق میانه طور دیگری صحبت می کرد و حالا طور دیگر. وی ساده پاسخ گفت که وی در آن زمان به حیث سفیر اسراییل نظرات حکومت اسراییل را بیان می کرد و حالا نظرات شخص خودش را بیان می کند. این به معنای فرصت طلبی از سوی شخص یاد شده نیست. این یک قاعدهء الفبایی دیپلوماسی است. هر دیپلومات مکلف است تا نظرات و موضعگیری های رسمی دولت متبوعش را بیان کند. دیپلومات حتّا آن گاه که طرف صحبت خواستار نظر و موضع شخصی وی هم شود و یا خود  لازم بداند مطلبی را به حیث نظر و موضع شخصی اش بیان کند ، باز هم چیزی نمی گوید که خلاف نظر و موضع رسمی دولت متبوعش باشد. متأسفانه طوری که شاهد بوده ایم  از دیر مدتیست که گفتار و کردار بسیاری از «دیپلومات» های افغانی  خلاف این قاعدهء الفبايی ديپلوماسی بوده است و آن ها به خود اجازه می دهند تا هرچی می خواهند بکنند و هر چی می خواهند بگویند*.

در اين ميان نوشتن نامهء سرگشاده به وزير امور خارجه از سوی يکی از « ديپلومات » های افغانی را می توان شهکار آشکار تخطی از اصولی ديپلوماتيک دانست. حتّا گيريم که نويسندهء اين نامه نه ديپلومات و کارمند وزارت امور خارجه ، بل کارمند يک وزارت ديگر هم باشد ، اگر منظور به راه انداختن تبليغات خصمانه  عليه وزير نمی بود ،  آيا وی نمی توانست نخست مسايل را از طريق  « نامهء سربسته» و يا طور ديگری با  وزير مربوطه در ميان بگذارد؟ 

 در بخشی از پاسخ آقای دوکتور دادفر سپنتا وزير امور خارجه به اين نامهء سرگشاده  که در صفحهء   گفتمان منتشر شده  چنين آمده است: « آقای ... بعنوان کارمند وزارت خارجه از پنجم حمل 1381 بدینسو در خارج از کشور کار می کنند. به بیان دیگر بیشتر از چهار سال می شود که در خارج از کشور مشغول ادای خدمت هستند. بدون شک ایشان از شخصیت های فرهنگی و کتاب خوان کشور ما هستند.

به باور من حضور ایشان در وزارت خارجه، کمک بزرگی خواهد بود برای ارتقأ سطح پژوهش در مراکز علمی این وزارت. تا جایئکه مربوط به شخص من می شود، من در تلاش این هستم که در صورت تشریف آوری ایشان از طریق اصلاحات اداری حقوق مناسبی نیز برای ایشان تهیه کنم.

مشکل، تا جائیکه مربوط به من میشود، جدال میان "تیوری سیستم" و "تیوری انتقادی" نیست. شما بیشتر از چهار سال در خارج بوده اید، لطفا" بر گردید به وطن تان در داخل خدمت کنید. این وطن به انسان روشنفکری مانند شما در اینجا نیاز دارد. اگر من مشکل شما را نمیدانستم حاضر بودم با شما در یک جدال تیوریک شرکت کنم. اما مشکل شما اینست که شما نمیخواهید از لندن به کشور تان برگردید به همین دلیل است که در پناه مفاهیم تیوریک سنگر گیری می کنید.

مشکل صرفا" تبدیلی یکی از کارمندان وزارت خارجه است که بیشتر از چهار سال در خارج بوده است. همین و نه بیشتر».

چنان نيست که آقای سپنتا نمی توانسته است وارد بحث تيوريک شود و يا به اتهامات مطروحه در اين نامه پاسخ بگويد. وی چنين توانايی را دارد. و اين که نخواسته است وارد اين بحث شود نيز کار درستی است. و امّا ، در اين پاسخ کوتاه يگانه چيزی که سخت پرسش برانگيز است  پيشنهاد  دادن امتيازات به نويسندهء نامهء سرگشاده است. يک « ديپلومات» که وظيفه اش در خارج پايان يافته و به وطن فراخوانده شده است طی نامهء سرگشاده يی اتهاماتی بر وزير امور خارجه وارد می کند و وزير به وی وعده می دهد که اگر به وطن برگردد در وزارت امور خارجه وی را در پست مناسبی تعيين خواهد کرد و معاش مناسبی هم برايش تدارک خواهد ديد. معلوم نيست چرا بايد به کسی که يک قاعدهء الفبايی کار ديپلوماتيک را زير پا نهاده است ، امتياز قايل شد؟

اگر آقای دکتور سپنتا بحيث شخص می خواهند از خود عياری و جوانمردی و بردباری نشان بدهند ، اين حق ايشان است و کسی نمی تواند وی را از اين روش منع کند. و امّا ، وزير به علاوهء اين معيار ها ، بايد معيار های ديگر را نيز مد نظر بگيرد- نمی شود کسی را که اصول و مقررات را زير پا کرده است پاداش داد و کسی را که اصول و مقررات را رعايت کرده است مجازات نمود. اين چنين رفتاری به معنای بی اعتنايی به  اصول و مقررات از جانب وزير خواهد بود.

همچنان بايد يادآور شد آن چی که سبب شده تا  دکتور سپنتا آماج موج تازهء حملات قرار بگيرد ، تنها مسألهء تبديلی شماری از ديپلومات ها نيست. بر طبق گزارش های مطبوعاتی  « بر اساس نتایج کمیسیون بررسی دوسیه های کارمندان وزارت خارجه مشخص شده است که تنها یک سوم کارمندان وزارت خارجه تحصیلات عالی دارند و حدود نیمی از کارمندان وضعیت تحصیلی شان مبهم و در حد صنف ابتدایی تا صنف دوازدهم می باشد. همچنین حدود یک پنجم کارمندان وزارت خارجه با اسناد تحصیلی جعلی و فاقد اعتبار در این وزارتخانه مشغول به کار هستند!»- تنها همین ارقام کافی است تا دریافت که وزارت امور خارجه از لحاظ کادری در چی وضعی قرار دارد و اصلاحات در آن تا چی حد ضروری و مبرم است .  روشن است که افراد دارای سطح تحصيلات پآيين را نمی توان با « برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت» برای کار ديپلوماتيک آماده ساخت. افغانستان لااقل آن قدر افراد تحصيل کرده دارد که بتواند نيازمندی های عاجل  وزارت امور خارجه را در سطح بسيار بسيار بهتر از اين  برآورده بسازد.

و امّا ، مشکل تنها در « درجهء تحصیل» نیست.  تهیه و کاربرد اسناد تقلبی جرم است- جرم قابل بازخواست و مراجع ذیربط  باید در مورد همچو اشخاص و مراجع  و اشخاص صادرکنندهء همچو اسناد جعلی به اقدامات مقتضی قانونی متوسل شوند.

آقای سپنتا در برابر پارلمان با روشنی در مورد نياز اصلاحات در وزارت امور خارجه سخن گفته و بر همين مبنا هم تأييد پارلمان را با اکثريت بزرگی به دست آورد.  و حال که آقای سپنتا  نخستين گام ها را برای تحقق اين اصلاحات برداشته است  جمعيتی از سنگر فرقه گرايی  قومی ، کسانی از موضع علناً بنيادگرايانه و عده يی  هم در لباس روشنفکر دموکرات ، تجدد طلب و هوادار عدالت اجتماعی و در پوشش لباس های تيوريک مدرن ،   وی را آماج حملات زهرآگين  تبليغاتی  قرار داده اند؛ ولی اينان  تا کنون نه  اسناد ، مدارک و شواهدی دال بر اين که  دکتور سپنتا قوم گرا و فرقه گرا بوده باشد ، ارايه کرده توانسته اند و نه هم چيز مشخص ديگری برای بدنام کردن وی.  اشارات مداوم در مورد گذشتهء سياسی زمان جوانی وی نيز بی ثمر است ؛ چون وی هيچگاهی اين سابقه را پنهان نکرده است. اشاره به گفته های وی در زمانی که هنوز مسؤوليت پست های حکومتی را برعهده نداشت نيز سودی عايد منتقدينش نخواهد کرد: سپنتا ديگر نمی تواند به حيث وزير امور خارجه  همانند زمانی که  وظيفه اکادميک داشت سخن بگويد. همچنان روشن است که سپنتا نمی تواند در تعيين سياست دولت در تمام عرصه ها نقش بارز ايفا بکند- وی وزير امور خارجه است و نه رييس جمهور . عضويت وی در کابينهء رييس جمهور حامد کرزی به هيچ وجه به خودی خود و به تنهايی به معنای انصراف دکتور سپنتا از ارزش هايی که وی به آن ها قبلاً پابندی خويش را اعلام کرده و در آخرين مصاحبهء مفصلش نيز  بر آن ها تأکيد ورزيده است ، بوده نمی تواند. به همان سان که اين يا آن  وزير ديگر هم صرف به دليل عضويت در کابينهء کنونی که سپنتا هم در آن عضويت دارد ، هوادار تجدد، عدالت و دموکراسی محسوب شده نمی توانند. اين که در مرحلهء حساس کنونی گروه ها و اشخاص دارای انديشه ها و گذشته های ناهمگون حول يک برنامهء واحد برای نجات کشور از بحران در حکومت گردهم بيايند، در ذات خود کار خردمندانه و مسؤولانه است. افغانستان به يک حکومت توافق ملی ضرورت دارد. از اين ديدگاه اصولاً  نه می توان بر رييس جمهور کرزی انتقاد کرد که چرا کابينه يی با چنين ترکيبی را ايجاد کرده است و نه هم کسانی را که عضويت در اين کابينه را پذيرفته اند. و امّا ، در مورد مؤثريت برنامهء ارايه شده و شيوهء تطبيق آن اگر انتقاد اصوليی موجود باشد بايد آن را مطرح  کرد. وضعيت کنونی نشان می دهد که اين برنامه بايد مورد تجديد نظر کلی قرار بگيرد و شيوهء کار حکومت نيز بايد در سطح ايجابات وضع کنونی ارتقأ کسب کند.

صد البته که انتقاد از سياست ها و اجرآات وزير امور خارجه  و وزرای ديگر و در مجموع سياست ها و اجرأات حکومت حق قانونی هر گروه و سازمان سياسی و نهاد های ديگر مدنی چی که حق کاملاً  قانونی هر شهروند افغانستان هم است ؛ مگر اين که ايجابات قانونی ديگر - خدمت در ارگان های قوای مسلح و دستگاه ديپلوماسی- مانع از استفاده از اين حق و برخی حقوق ديگر گردد.

------------

* و اين تنها به مامورين وزارت امور خارجه محدود نمی شود ، بل برخی کارمندان آن وزارت در داخل نيز از عين روش را دنبال می کنند. و باز اين موضوع به وزارت خارجه هم محدود نمی شود. اظهارات وزير امور داخله و برخی واليان در روزهای اخير در سيمينار واليان نمونهء ديگری از اين روش عجيب و غريب است.

------------

tدوکتور دادفر سپنتا وزير امور خارجه: سخنی چند با آقای زيوری- صفحهء گفتمان

tداکتر سیداکبر زیوری: سپنتا- از اوج نظر ورزی تا حضیض سیاست بازی

فريد خروش: اسپنتا از دانه درشت ها شروع کرد

tدکتور دافر سپنتا وزير امور خارجه: چند اشاره  در مورد ياد داشت آقای محمد اکرم انديشمند- صفحهء گفتمان