تمام


در بسته گشته ، پنجره را هم تمام کن

این راه را که نیست فراهم تمام کن

گر درد تازه یی ندهی لطف میکنی

کی گفتمت بیا و غمم را تمام کن


دوشنبه 1386/01/27

***

چرا




چشم در راه من ولگرد بنشستی چرا

گر نشستی در به روی من چرا بستی؟ چرا؟

عطر من بودی اگر ای روح رویا های من

با نسیم بیشه های دور پیوستی چرا

گر نمیدیدی مرا در جلوهء خاموش خود

خلوت آیینه را با اشک بشکستی چرا

پنجشنبه 1386/01/23

***

هرچه میخواهی بخوان اما مرا هم یاد کن

یاد کن - بسیار میبخشی - دگر فریاد کن

خوب میدانم که ممکن نیست نزدیکی دگر

خاطرم را با نگاه دور دورت شاد کن

شنبه 1386/01/1

***



زند با بال غیچک بی تو بی تو

چه میخواند غچیگک بی تو بی تو

هوا خوبست اما پشت کلکین

جهان گردیده کوچک بی تو بی تو




دو لاله در دو سوی سنگ لرزان

غزل آنسوتراز آهنگ لرزان

دل من در جدایی... مثل گنجشک

میان تونل سالنگ لرزان



دم گرم پس از باران نم نم

سلام روشن گلسنگ و شبنم

فراهم هر چه... اما دور کرده

دو کوه سبز را یک دره از هم





سه شنبه 1386/01/14
***

قصه




دیوار شده درد دگر بین من و تو

یک سایهء خونسرد دگر بین من و تو

افسانه شده مثل هیاهوی دل ما

صد قصهء ولگرد دگر بین من و تو





جمعه 1386/01/10

***



شعر را زمزمه میگردانم

پشت یک قافیه سرگردانم

پشت یک قافیه پشت صد قاف

نرسم... خوب ...خودم میدانم

هست پایان فرصت و آنوقت

تازه در ابتدای میدانم



یکشنبه 1386/01/05

***

شمشیر

چو شمشیر گردد برهنه

ببرد

- نباشد اگر چیز دیگر -

هوا را

یکشنبه 1386/01/05
***





بخوانی یا نخوانی من که میخوانم سرود امشب

تمام درد ها ی خویش را خواهم سرود امشب

هنوزم یک نفس مانده ست تا نام ترا گیرم

صدایت میزنم از سایهء دیوار دود امشب


یکشنبه 1386/01/05