برگرفته از شمارهء 14 مجلهء آسمایی- مارچ سال  2000

شادروان استاد  جاويد

روشنان سپهر شعر و ادب

در بارهء منزلت و جلالت زن كه گل سرسبد آفرينش و مظهر عطوفت و مهر است ، هرچه بگوييم و هرچند بنويسيم كم و نارساست گويي حق مطلب ادا نشده است . در فرهنگ قديم و قويم ما ، زن همواره مقام شايسته و در خور احترام داشته است . نگارنده شمه یی ازين معاني را در طي مقاله یی زير عنوان " درود بر مادر ، درود بر زن ، درود بر دختر " نوشته است كه قبلاً در مجله زيباي آسمايي به طبع رسيده . درين مختصر اشارهء كوتاهي به زنان سخن سرا ، شعردوست و شاعر نواز ميشود كه در صحيفهء روزگار نقشي و يادي از آنان مانده تا براعت استهلالي باشد براي اين مجموعهء نازنين كه شامل زنده گينامه و نمونهء كلام سراينده گان معاصر افغان است . آرزومندي ما اين است كه اين قريحه ها روشن و استعدادهاي سرشار بيش از پيش شگوفاتر و تابناك تر شوند و با رنگ و آهنگ تازه در پرورش و بالشِ طبع و ذوق نسل هاي آينده ، اثر ژرف و بارور گذارند و بر غناي فرهنگي ما بيفزايند . از زنان تاريخي پيش از اسلام چون ركسانا " رخشانه " ، زن اسكندر مقدوني دختر اكسيارتيس سردار بدخشان ، كه فردوسي او را بنام " روشنك " ياد كرده و دختر " دارا " خوانده است و يا "دُغدو" مادر زرتشت پيامبر بلخي ( زن پورشـَسب بنام خانواده گي " اسَپَنتان " ) كه بگذريم در شاهنامه ، كه خود گنجينه یی از فرهنگ اساطيري ماست ، از زناني ياد شده كه نقش و جلوه یی در زنده گاني آنروزگاران داشته اند مانند تهمينه دختر شاه سمنگان مادر سهراب ، رودابه دختر مهراب ، شاه كابل همسر زال و مادر رستم ، سيندخت* همسر مهراب ( مادر رودابه ) و نظایر ايشان . براي تاءييد قول ، روايتي را از شهنامه در بارهء رسالت و سفارت زني نقل ميكنيم كه خود نشانهء هوشمندي و دور انديشي يكي از زنان اسطوره یی كابل است : ... گويند همينكه مهراب اطلاع يافت كه سام قصد ويراني كابل و خانمان براندازي او را دارد ، بفكر چاره افتاد . تنها راهي كه بنظرش رسيد اين بود كه رودابه را كه نهاني با زالِ زر سَر و سِر دارد ، با مادرش يكجا از بين ببرد تا شهر و مردم كابل از تباهي نجات يابند . سيندخت كه زن زيرك و زرنگ بود ، گفت : از كشتن من و دخترم چه حاصل ، بهتر آنست كه با ارسال هديه و تحفه و بزور زر چارهء كار را كنيم و خشم سام را بدينوسيله فروبنشانيم . همان بود كه سيندوخت با هداياي گران و زر فراوان راهي دربار سام شد . همينكه چشم حريص سام به آن گنج باد آورد" افتاد ، مات و مبهوت شد . فرستاده را بار داد . برخلاف معمول ديد كه فرستاده زني است پوشيده موي و پوشيده روي . هنوز لب نگشوده بود كه سيندخت بسخن آغاز كرد و پس از درود و پيام با زبان شيرين و عبارات دلنشين ، آهسته آهسته سام را رام و آرام كرد . بالاخره بسام گفت : جهان پهلوان ! مهراب ، شاه كابلستان گنهكار است ، بايد او جزا و سزا ببيند ، نه مردم بيگناه كابل . خبرداريم كه بشما امر شده :
به كابلستان آتش اندر افروز
همه كاخ مهراب و كابل بسوز
اما باري خدا را :
دل بيگناهان كابل مسوز
كزين تيره گي انر آيد بروز
سام پس از تأمل قبول كرد ، اما گفت : پيش از همه ميخواهم داستان عشق نهاني رودابه و زال را از تو بشنوم كه تا كجا حقيقت دارد و بر چه گونه است ؟ سيندخت از سام امان خواست و قول گرفت بشرطي راست ميگويد كه خود و خانواده اش از هر آسيبي در امان باشند . سام پذيرفت و به او امان داد . سيندخت ناگهان پرده از روي برگرفت و گفت : منم ، سيندخت مادر رودابه ، آمده ام تا بگويم اگر من و مهراب سزاوار كشتن استيم نيازي به تباهي كابل و مردم كابل نيست . اينك سر و اينك گردن. سپس داستان عشقبازي دو دلداه را شرح داد . همينكه چشم سام بديدار سيندخت افتاد لعبتي ديد چون ماه چهارده در حسن تمام :
به ابرو كمان به گيسو كمند
برخ چون بهار و ببالا بلند
فريبي ، به صد آرزو خواسته
بتي ، چون بهشتي بر آراسته
مسلسل دو گيسو ، چو مشكين كمند
خرامنده ماهي ، چو سرو بلند
سام دلباخته ديدار و فريفتهء گفتارش شد ، سرانجام بر سر مهر آمد و به عروسي زال و رودابه رضايت داد...
با يك نظر در لابلاي تاريخ بنام و كارنامه هاي بسا زنان بيدار و هشيار برميخوريم كه هريك سيندخت ديگري بوده . بقول شاعر :
بنگر چه مهوشان كمرچين بكابل است
زلفان حلقه حلقهء پرچين بكابل است
گلگون رخان غمزه گر چين به كابل است
خوبان خوشقواره سرچين بكابل است
چندين هزار مهوش همچين بكابل است
از ميان فرمانروايان زن در شاهنامه ، ميتوان از "پوران دخت" بيست و ششمين فرمانرواي ساساني و " آذرميدخت " بيست و هفتمين شاه ساساني نام برد . "فرانك" مادر فريدون ، "فرنگيس" همسر سياوش ، "منيژه" دختر افراسياب ، " هماي " خواهر و همسر اسفنديار ، نيز از زمره زنان نامور شاهنامه استند .
تصاويري كه بر جدار هاي باميان و مخصوصاً تصوير زنان چنگ نواز كه بر سطح و سقف مجسمه هاي عظيم بودا نقاشي شده ، از لحاظ آرايش و لباس ميتواند نمونه یی از زنان دوهزار سال پيش سرزمين ما باشد .
در دوران پرشكوه اسلامي كه زنان به معارف و معالم اسلامي آراسته گشتند ، زنده گي تازه از سر گرفتند كه بحث مفصل در بارهء آن از حوصلهء اين مختصر بيرون است ، فقط بذكر چند موردي اشاره ميكنيم .
در عهد سامانيان زني بنام " ستاره " آفتابي چون " ابن سينا " به جهان ارمغان آورد . در دورهء آل ناصر " ريحانه " دختر يكي از سرهنگان غزنه سبب شد تا ابوريحان بيروني كتاب معروف " التفهيم لاوایل صناعة التنجيم " خود را بنام او بزبان دري بنويسد . همچنان ابن سينا كتاب " دانشنامهء علايي " را به ترغيب دختر علاء الدوله كاكويه بفارسي دري نوشت . منار تاريخي و زيباي غور كه بر چار طرف آن سورهُ مباركه مريم نگاشته شده ظاهراً بنام زني باين اسم بوده است خيريه خاتون يكي ديگر از زنان افغان است كه از بايزيد روشان خواست تا كتاب خيرالبيان را تأليف نمايد . در عهد سلاجقه و مغول حضور زن بيشتر محسوس است . مهستي معاصر سنجر سلجوقي در پس پرده شعر گفت :
از من طمع وصال داري
الحق هوس محال داري
وصلم نتوان بخواب ديدن
اين چيست كه در خيال داري
جاييكه صبا گذر ندارد
آيا تو كجا مجال داري ؟
درين دوره قصاید زيادي در وصف زنان فاضل و سخاوتمند داريم كه حاكي از علم دوستي و شاعرنوازي آنانست . به گونهء نمونه انوري در بارهء سلطانه رضيه كه در قرن هفتم هـ ق سه سال و اندي فرمانرواي دهلي بود ، قصيده یی سروده كه بخشي از آن چنين است :
أي فخر همه نژاد آدم
وي سيّدهء زنان عالم
روح القدس از پي تفاخر
مهر تو نهاد مهر خاتم
سلطانت كريمته النسا خواند
شد ذات شريف تو مكرم
راضي زتو أي رضيه الدين
خود قادر ذوجلال اكرم
اقبال تو برفزونست هر روز
از دولت خرد معظم...
و اين دوبيت هم از طبع رضيه سلطانه است :
ناديده رخش چو مردم چشم
كرديم درون ديده جايش
من نام ترا شنيده ميدارم دوست
ناديده ترا چو ديده ميدارم دوست
در عصر درخشان تيموريان هرات " گوهرشاد " همسر شاهرخ ميرزا ، باني مدارس مساجد و خانقاهها شد .
گلبدن بيگم يا دلدار بيگم دختر ظهيرالدين بابر از بطن زن كابلي او ، موءلف همايون نامه نخستين زني است كه تأليف مستقلي در زمينهء تاريخ ازو بما رسيده .اين كتاب به بسا زبانها ترجمه و منتشر شده است .
داستان عشق نورجهان و جهانگير را شنيده ايم ، اينك پاره یی از اشعار ي را كه اين دو دلداه بربديهه گفته اند نقل مي كنيم :
جهانگير : برقع برخ افگنده بَرَد ناز بباغش
نورجهان : تا نكهت گل بيخته آيد بدماغش
جهانگير : معشوق خردسال بما رو نميدهد
نورجهان : تا غنچه است گل بكسي بو نميدهد
جهانگير : هلال عيد بر اوج فلك هويدا شد
نورجهان : كليد ميكده گمگشته بود پيدا شد
جهانگير : دُر ابلق كسي كم ديده موجود
نورجهان : بجز اشك بتان سرمه آلود
جهانگير : ترا نه تكمه لعل است بر قباي حرير
نورجهان : شده ست قطرهء خون منت گريبانگير
جهانگير : چرا خمم ميگردند پيران جهان ديده
نورجهان : بزير خاك مي جويند ايام جواني را
جهانگير : گوهر ز اشك چشم تو غلتيده ميرود
نورجهان : آبيكه بي تو خورده ام ز ديده ميرود
اين فردها كه بصورت ارتجال ( زود شعري ) گفته شده هركدام شأن نزولي دارد كه تفصيل آن درين مختصر نمي گنجد . مثلاً ، زمانيكه نورجهان هنوز با جهانگير عروسي نكرده بود ، و برخ برقع يا چادر داشت ، جهانگير ازو خواست كه پرده از روي بردارد ، نورجهان گفت : چو بردارم ز رخ برقع ز گل فرياد مي خيزد ، جهانگير فوراً اين مصرع را رساند : ز جان بلبلان شور مباركباد مي خيزد. يا زماني جهانگير از ديدن چشم باز و نيمه مستانهء نورجهان قريب بود از خود بيخود شود ، بداهتهً گفت :
تو مست بادهء حسني بفرما اين دو نرگس را
كه برخيزند از خواب و نگهدارند مجلس را
نورجهان بپاسخ مرتجلاً گفت :
مكن بيدار أي ساقي ز خواب ناز نرگس را
كه بدمستند و برهم مي زنند الحال مجلس را
ناگفته نگذريم كه بابر و احفاد او همه اعم از زن و مرد يا شاعر و عالم بودند و يا شعردوست و عالم نواز و مشوق هنر و هنرمندان ، كه آثار بازمانده از آن زمان گواه قول ماست .
جهان آرا اهل عرفان بود و دو رساله عرفاني ازو بجا مانده . اين بيت را كه بر مزار او در محوطه نظام الدين اوليا در دهلي بر لوح سنگش نقر است از خود او ميدانند :
بغير سبزه نپوشد كسي مزار مرا
كه پرده پوش غريبان همين گياه بس است
زيب النسا دختر اورنگزيب " عالمگير " در شعر مخفي تخلص ميكرد ، چنانكه در اين رباعي گفته است :
بلبل از گل بگذرد چون در چمن بيند مرا
بت پرستي كي كند گر برهمن بيند مرا
در سخن مخفي شدم مانند بو در برگ گل
هركه دارد ميل ديدن در سخن بيند مرا
از شاه فرد هاي او يكي اين است :
شمعيم و خوانده ايم خط سرنوشت خويش
ما را براي سوز و گداز آفريده اند
رابعهء بلخي نخستين زني است كه بزبان دري اشعاري سروده و پاره یی از سخنانش بما رسيده . عوفي ويرا معاصر رودكي خوانده است . فريدالدين عطار داستان پرشور عشق او را در الهي نامه در پنجصد بيت منظوم ساخته است . برخي شاعران نامور ديگر مانند رضاقلي هدايت در سه صد بيت بنام گلستان ارم و ناصر طهوري بنام شعلهء بلخ نيز سرگذشت عشق پرشور رابعه را به نظم كشيده اند .
ديگر از شعراي نامدار سرزمين ما كه ديوان او يكصد و يازده سال پيش در كابل ( 1305 ق= 1888 ميلادي ) در 305 صفحه بطبع رسيده است عايشه دراني معاصر تيمورشاه دراني است . شمار ابيات چاپ سنگي اين ديوان يكهزار و دوصد بيت و مشتمل است بر قصاید حمديه ، نعتيه ، مدحيه و مراثي در رثاي فرزندش فيض طلب .
اين ديوان از جملهء پنجاه و اند كتابي است كه در عهد ضيأالملـته و الدين امير عبدالرحمن خان طبع شده است . گويند عايشه دراني اين بيت را در حضور تيمورشاه دراني كه غرق تماشاي آسمان گلگون كابل بود بر بديهه گفت :
شفق را لاله گون ديدم نماز شام برگردون
مگر خورشيد را كشته كه دارد دامن پرخون
ديوان عايشه دراني قديمي ترين ديوان زن دري گوي است كه در جهان بطبع رسيده .
ماگه رحماني و ديگر تذكره نويسان در بارهء سایر شعراي زن كه در افغانستان ، هند و ايران بدنيا آمده اند به تفصيل سخن رانده اند و نياز بتكرار نيست . درين مقام ميخواهم از كساني كه اهل دانش و شعر بوده اند و آثاري منتشر كرده اند ياد كنم . از آنجمله از بي بي حليمه ملقب به ( بوبو جان ) دختر ملا عتيق الله صاحبزاده از احفاد ميرواعظ همسر امير عبدالرحمن خان . اين زن با فضيلت هر سال روپوش مزار شاه ولايت مآب را در بلخ از پارچهء نفيس ابريشمين مي دوخت و با تشريفاتي مي فرستاد كه از دو پوشش موجود آن يكي بر ديوار مسجد تعليق شده . بي بي حليمه در يك روپوش با ابريشم نوشته است :
اين پوش زنگار كه چرخ پر اختر است
نذر حليمه خادمه آل حيدر است
گويند روزي ضيالملته و الدين يكدسته گل نرگس و گل صدبرگ و شبو به بي بي حليمه فرستاد ، وي اين بيت را بربديهه گفت :
نرگس و صد برگ ز دست شهنشاهم رسيد
بر سر خود ماندم و در چشم تر ماليدمش
امير در جواب اين شعر را فرستاد :
مهد عليا ، صدر كبري ، بي بي عفت شِـــيـّم
وانكه از عزت شهش خواندست عيال محترم
الحق از مادر نزاده دختري همزاد او
صاحب حلم و حيا ، مايه جود و كرم
اين اشعار را به او نسبت ميدهند :
از براي خدا بلند كنيد
بر سر خود لواي استقلال
باد شيرين دهان ملت ما
يارب از ميوه هاي استقلال
ميكشم بعد ازين بديدهء خود
سرمه از خاك پاي استقلال
عاليه بيگم ملقب به ماه گل جان دختر نایب السلطنه نصرالله خان ، كه بانوي روشن و آگاه بود و مانند پدر شعر ميگفت و فروزان تخلص ميكرد ، همين چند سال پيش بجوار رحمت حق پيوست . اين سه بيت ازوست :
چه سازم چون كنم ياران كه آن مه شد ز آغوشم
چنان افسرده دل گشتم كه عالم شد فراموشم
نه تاب فرقتش دارم نه با او سازگاريها
به كنج انزوا درمانده ام با كس نميجوشم
فروزان تا بكي در رنج گردون مشتعل باشي
ز خاطر محو كن اين قصه ، ميگو كه خاموشم
از تذكره هاييكه مختص به زنان شاعر است ميتوان از آثار ذيل نام برد :
1- خيرات حسّان در سه جلد تأليف ميرزا محمد حسن صنيع الدوله ، سال چاپ 1887
2- اختر تابان تأليف ابوالقاسم محتشم شيرواني بهوپالي مشتمل بر شرح حال هشتاد دو زن به ترتيب حروف تهجي كه نخستين آن " آرزوي سمرقند " و آخرين آن " سمنبو " است . اين كتاب در سال 1298 بچاپ رسيده است .
3- تذكرِ الخواتين تأليف شاهجهان بيگم صاحبه " ریيسه بهوپال " بخط ميرزا مهدي شيرازي ، چاپ طبسي ، سال 1306 قمري ، در شرح حال مشاهير نسوان عالم كه درين قسمت بيشتر از خيرات حسان استفاده كرده است .
4- جواهرالعجایب تأليف سلطان محمد بن امير هروي متخلص به فخري ، سال تأليف 963 قمري ، مشتمل بر ذكر 52 شاعر . اين كتاب با مخزن الغرایب در پاكستان بطبع رسيده است .
5- مشاهير النسوان از سيد محمد ذهني افندي ، ترجمه محمد حسن خان اعتمادالسلطنه
6- مشاهير نسوان ترجمه از مولفه محمد عباسي
7- چهار مجلد بنام امان النسوان ، چاپ سنگي كامل كه جلد اول آن در 97 صفحه براي صنف اول اناثيه ( مخصوص زنان مشهور جهان ) ، جلد دوم آن براي صنف دوم اناثيه در 104 صفحه ( مخصوص زنان معروف اسلام ) ، جلد سوم آن براي صنوف سوم اناثيه در 106 صفحه ( مخصوص زنان شرق ) و جلد چهارم براي صنف چهارم اناثيه در 132 صفحه ( خاصه زنان افغانستان بشمول زنان شاعر ) ، تمام اين چهار جلد در سال 1304 هجري شمسي در كابل بطبع رسيده است
8- زنان برگزيده تاريخ ، تأليف حسين هدي ، ناشر ميرمنو تولنه ، سال چاپ 1351
9- از رابعه تا پروين _ زنان شاعر فارسي زبان ، گردآورنده پروين شكيبا شامبياتي ، نشر كتاب كيومرث ، شيكاگو ، شمار صفحات 210
10- مجله ارشادالنسوان كه هر پانزده روز منتشر ميشد ، صاحب امتياز ا-ر ( يعني اسما رسميه ) خانم محمود طرزي و مادر ملكه ثريا ، مدير مسوول ر-ا ( يعني روح افزا ) معروف به منشيه ( برادر زادهء محمود طرزي ). كلكسيون اين جريده نزد نگارنده بود كه جهة استفاده در اختيار دانشمند محترم داكتر سامّيه عبادي گذاشته بودم . متأسفانه زمانيكه اين كلكسيون را دانشمند محترم مليحه ذوالفقار امانت گرفته بود ، كسي شمارهء اول آنرا برداشته بود . اميدوارم اين شماره و كلكسيون از ميان نرفته باشد . نقش اين جريده در تنوير افكار زنان ، موضوع كشف حجاب ، جلوگيري از تعدد زوجات و مسایلي نظير آن بسيار مهم بوده است .
11- مجله ميرمن كه در آغاز بمديريت نفيسه شايق ( مبارز ) چندين سال منتشر ميشد در دوره هاي مختلف مديرهاي مختلف داشته است .
12- تعليم و تربيت زنان بمديريت حفيظه عزت ، كه از طرف وزارت معارف نشر ميشد ، عمر كوتاهي داشت .
13- مجله زن افغانستان ، بمديريت پروين سينا نيز از مجلات وزين عصر خود بود .
زنان دانشمند افغان كه آثار شان بچاپ رسيده است :
1- گلبدن بيكمٌ : همايون نامه
2- عايشه دراني : ديوان شعر
3- عليا جناب محبوبه سلطانه ( عمه اعليحضرت ظاهرشاه ) همسر امير شهيد : ترجمه كتاب الفاروق اثر شبلي نعماني
4- محبوبه رفيق سراج : مولانا و پدرش
5- رقيه ابوبكر ( رقيه حبيب ) : گلهاي خودرو ، ترجمه اناكارنينا ، بيرق سرخ ، ترجمه زنان افغان ، مجموعه شعري
6- ليلا رشتيا ( ليلا عنايت سراج ) : چه گونه اسرایيل بوجود آمد ؟ سايه اندر آفتاب
7- معصومه عصمتي وردك : خوشال خان كيست؟ نقش و موقف زن در افغانستان ، ناموران زنان جهان
8- حميرا سلجوقي : چه گونه بايد فكر كرد ، گلبرگها
9- سنحـءـل نويد : محمود طرزي و شعر نو
10- وسيمه عباسي ( سپيده ) : نهضت زنان افغانستان ، كوله بار هجرت
11- سارا مجددي( راحل ) : سيماي استاد خليلي در جهاد
12- سپوژمي زرياب : شرنگ شرنگ زنگها و دشت قابيل ( مجموعه هاي داستانهاي كوتاه كه از جمله سيزده داستان كوتاهش به فرانسوي نيز چاپ و منتشر شده است ) ، دوستي از شهر دور ( رومان )
13- رحيمه اميني : ماشين نويسي ،
A pinch of Salt در فن آشپزي
14- عايشه طرزي : غولك سرخ
15- پروين سينا : سيري در ادبيات قرن دوازدهم ، زنان دري پرداز سده هاي دوازدهم و سيزدهم افغانستان ، منابع شناخت شاعران دري پرداز سده دوازدهم
16- ساميه عبادي : محمود طرزي
17- شفيقه يارقين : ديوان بابر ، ديوان كامران
18- نسرين ابوبكر گروس : قصّاريخ ( قصه تاريخ ) ملالي ،
19- ياسمين جنا : الفباي نورستان ، تاريخ نورستان ، افسانه هاي نورستان
20- مريم محبوب : خانه دلگير ، گم ( مجموعه هاي داستانهاي كوتاه
21- تورپيكي قيوم : سكوت شكست
22- نفيسه عباسي : سيري در انديشه حافظ و گوته
23- ماگه رحماني : پرده نشينان سخنگوي
24- گلشن معرفت : حاجيه صالحه ننگرهاري
25- فاطمه گيلاني : موسي شفيق از قضا تا صدارت
26- خورشيد عطايي : دو دل - د نكريزو پانه
27- ناديه فضل : پرنيان خيال
28- خالده فروغ : قيام ميترا
29- بلقيس مكيز : جنگهاي اخير و حقوق بشري زن در افغانستان
30- طيبه سهيلا : افسانه هاي اطفال
31- معصومه كوثري : بوتهاي سرخ
32- مريم محبوب : خانهء دلگير ، گـُـم
33- شريفه شريف : شعله هاي گندم
34- محبوبه ناظري هاجر : غروب نيلوفري
35- بي بي فاخره موسوي : گمنام ترين مردمان
36- فاطمه يوسف زاده : مردي از شهر حماسه ها
به زبان پشتو :
37- كبراي مظهري : سپوژمي، انديشمنه دالي
38- صفيه صديقي : نالوستي كتاب، لوپته ( چادر )
39- غوتي خاوري :
40- شيرين مجروح :
41- آرين يون : د ورمو بهير ( تذكره نسوان پشتو )
42- .... *

_____________________
* براي تكميل اين فهرست عنايت خود نويسنده گان لازم است تا نويسنده را از آثار چاپ شدهء خود اطلاع دهند .