بیانیه

فکر میکنم وقتی بمیرم از جمله افراد و اشیایی که بالای قبرم صحبت خواهند کرد، تلویزیون من نیز بیانیه ای خواهد داد. حتماً صحبت خود را بالای مزارم چنین آغاز خواهد کرد:

من این شخص متوفا را از سالهای قبل می شناختم. او شخص شریف و برده باری بود. مرحومی وقتی از دفتر به خانه می آمد در مقابلم روی چوکی می نشست و هرگز از من دوری نداشت. تمام برنامه های مرا با حوصله و برده باری فراوان میدید، بدون آنکه کوچکترین انتقادی از من کند.

بعضاً اگر تا حوالی ساعت یازدهء شب متواتر پرگویی می کردم، منتظر بود، منتظر برنامهء بعدی و در همان نا وقت شب اگر قلم، تکراری و کهنه و خسته را نشان میدادم، نه تنها خم به ابرو نمی آورد، بلکه لبخندی را هم در لبان بیچاره میدیدم.

متوفا تا آخرین لحظات زنده گی به این عقیده بود که بهترین برنامهء من اعلانات تجارتی است.

بدون شک او شخص ساده و خوش باورد بود، زیرا همیشه پیشگویی آب و هوا را مثل اخبار باور میکرد.

مرحوم کوچکترین علاقمندی به علوم و تکنالوژی نداشت ولی با آنهم اگر روزهای جمعه مدت چهل دقیقه مثلاً در مورد شعاع لیزر گپ میزدم، با حوصله مندی فراوان، بدون اینکه محتویات برنامه را بداند چشم خود را ازمن دور نمی کرد.

خوب بیاد دارم موقع پخش برنامهء زن و خانواده، وقتی در مورد پخت و پز صحبت میکردم، خانم عزیز خود را صدا میزد تا از من چیزی بیاموزد و من خجالت می کشیدم که چرا آن زن بیچاره را از پختن غذای خوشمزه یی که خودش در آشپزخانه می پزید محروم ساختم.

از خداوند برایش مغفرت خواسته برای فامیل و بازمانده گانش و باقی بیننده های تلویزون صبر جمیل می خواهم.