دکتور اکرم عثمان

به آزادی و دموکراسی اقتدأ کنيم

ما از دههء دوم قرن بیستم تا دم حاضر به دنبال دموكراسی بوده ایم ، امّا به خاطر فقدان پیش زمینه های فكری و مادی چنان نظامی ، نه آن را درست دریافته ایم و نه آن طور كه باید تطبیقش كرده ایم.
در منطقهء ما همیشه آب زور سربالا رفته ! و استبداد سنتی هرچه دلش خواسته ، كرده است. عوامل طبیعی نامساعد ، گونه گونی اقوام و مذاهب و فرهنگ ها ، و تهاج ادواری بادیه نشین ها ، بر روستانشین ها و شهرنشین ها ، موجب كندی و بریده شدن هراز گاهی سیرحركت و تكامل این جوامع شده و اجازه نداده كه طبقات اجتماعی از حالت غضروفی برآیند و به بلوغ فرهنگی و ساختاری برسند. از این سبب تا دیرگاه و شایدهم تا كنون سیستم مسلط اقتصادی در وطن ما ، عمدتاً نظام كندپوی زمینداری و ماقبل زمینداری بوده و طبقات كارگر و سوداگر در حاشیهء چنان نظامی ، نیم خام و نیمه تمام مانده و به ندرت فرهنگ و فلسفهء زنده گی شان را بازتاب داده اند. از طرف دیگر متناسب با ضرب و زور یك زورآور داخلی و یا خارجی در فلات و پشتهء پهناور مــــا ، كـــشورهــــای بی قواره ، با مـــرزهـای غیرطبیعی و نامــنطبیق با محل زیست و سوابق ثقافتی مردم آن نواحی ، ساخته شده اند كه به اقتضای بافت اجتماعی و ساخت سیاسی شان ، ناگزیر به دشمنی با یكدیگر بوده اند.
از جانب دیگر به خاطر سلطهء بلامنازع نظام های سنتی و فقاهتی و بعضاً همسویی كامل متولیان سیاست و شریعت ، اتباع این كشورها كماكان در سطح رعیت و نیمه برده باقی مانده و شرایط ایجاد دولت ــــ ملت ! فراهم نشده است. پس اكثریت مردم در این جوامع ، نه آن چنان كه باید ، حقوق شان را می شناختند و نه قدرت های برسراقتدارآنان را موجوداتی فراتر از صفغیر و رمهء گوسفند می دیدند. بنابرآن از خلفای عرب تا عثمانی تا ساطین و امرای خود ما در حق رعیت یا ملل و اقوام زیردست شان همان كاری را می كردند كه هر راعی مطلق العنان در حق گله اش می كند.
پس چنان حكومتی تقابل سرشتی با نظام منتخب مردم داشته است و جمهوری های اسلامی و اسلامی نما ! كه مشروعیت شان را از فتوای فقیه و رهبران مذهبی می گرفتند ، نمی توانستند پرادوكس یا تناقض یك سیستم تمامیت خواه را با دیموكراسی حل نمایند.
از نظر دیگر ، ما وقتی كه امكانات داخلی را برای رسیدن به جامعهء مردم سالار نامیسر دیده ایم ، توجه ما به راه و روش غربی ها جلب شده و بی توجه به دشواری های اندیشه یی و عملی كار ، " ایدیولوژی ! " وارد كرده ایم و در برهوت یك شوره زار ، بذر اعتقادات نوین را افشاندیم كه حاصلی جز تلخكامی و سرخورده گی نداشت. از همین جا بن بست و یا به اصطلاح خود ما " قلعه بند " ادامه دارد و ما چنان كه باید قانون مندی های ورود به جهان جدید را درنیافته ایم.
افت و خیزهای این بیست و دو سال اخیر نیز ثابت كرده است كه ایدیولوژیك كردن عقاید سیاسی راه به جایی نمی برد و هریك از گروه های قومی به تنهایی قادر نیستند كه به دلخواه شان ، دولتی تك زبانی ، تك تباری و تك مذهبی برپا نمایند.
اكنون به دنبال رویدادهای تروریستی اخیر در امریكا ، قدرتمند های دنیا ناگزیر از توجه به حال ما هستند و می كوشند با استفاده از ظرفیت های جهانی ، نظامی پذیرای احاد جامعهء ما با رنگ و بوی دیموكراسی را برپا كنند كه كار بسیار مشكلیست ، امّا بعید از احتمال نیست كه به خاطر عمده شدن عامل بیرونی ، موانع داخلی زیاد مقاومت نكنند و ما رفته رفته راه و رسم زنده گی مدنی را یاد بگیریم و از خوردن و دریدن همدیگر پرهیز كنیم. اگر حوصله كنیم و از عقل و خرد كار بگیریم ن محتمل نیست كه اتحاد جهانی برای رفع مشكل ما ، به جایی برسد و دموكراسی از بالا محل تطبیق بیابد و به تدریج پس از تأسیس اردوی ملی ، گروهای متحارب خلع سلاح شوند و روند غیرنظامی ساختن و غیرجانبدار بودن افغانستان با ضمانت های جهانی پا بگیرد.
یك حاكمیت مشروع سر از صندوق های رأی بیرون می كند و فقط مشاركت آزاد مردم معیین خواهد كرد كه نظام سیاسی آیندهء ما متمركز ، نامتمركز ، شاهی مشروطه و یا جمهوری پارلمانی باشد.
باید به آزادی و دیموكراسی اقتدا كرد و از چنان نظامی دعوت نمود كه ما را بسازد و به راه صواب بیاورد.


مارچ 2002