رسیدن به آسمایی :03.2008 .26؛ تاریخ نشر در آسمایی :03.2008 .27

یادداشت آسمایی : این مطلب به مناسبت دومین سالگرد وفات شادروان سید قاسم رشتیا نوشته شده است و اینک در دهمین سالگرد وفات وی دوباره منتشر می شود

 

ليلي رشتيا عنايت سراج
 

 

خورشيد خراميد و فروغي به نظر ماند
دريا بكنار ديگر ا فتـــاد و گهر ماند
(بيدل)

ياد بود

 

در آستانه ی دومين سالگرد وفات پدر مرحومم، سيد قاسم رشتيا، وظيفه ی خود ميدانم تا سخني چند به يادبود از آن شخصيت والا كه افتخار فرزندیش را داشته و وارث معنوی او نيز ميباشم، ارایه نمايم. در چنين احوالي كه وقت تأمل و ياد آوري از درگذشت عزيزي است كه نقش آفرين زنده گی من بود و با وصف خاطره ی غم انگيز آن فقدان، همچنان يادگاري از لحظات پر سعادتي نيز ميباشد كه من سايه وار پرتو آن شخصيت درخشان را، كه چون جان عزيزش ميدارم و امروز گمكشته ی ابدي منست، خود بالنده دنبال ميكردم، بدينوسيله ارج گذارم. و خاصتاً از آنجایي كه سازمان ملل متحد و يونسكو روز بين المللي زن و سال صلح را در اين اواخر در ژنيو يكجا تجليل كردند، بي مورد نخواهد بود تا به خدمات شاياني كه پدر فقيدم براي بهبود وضع اجتماعي زنان و حمايت اطفال بي بضاعت و يتيمان، افزون بر وظايف رسمي خود به صورت افتخاري انجام ميداد، اشاره نمايم.
هفته یی نمي گذرد كه در رسانه هاي غرب چند سطر غمگسار، عكس هاي رقتبار و يا خبر جگرسوزي راجع به كشور ويرانه زار ما پخش نشود و چون خاري به چشمانم نخلد. چنانچه حين كنفرانس "صلح و خلع سلاح" كه به روز 8 مارچ با سالگرد روز بين المللي زن تصادف ميكرد، شركت نموده بودم، Nick Danziger نويسنده و فيلم بردار مشهور، فلمي را كه چند سال قبل از اطفال يتيم مرستون در كابل برداشته بود و به حق برنده ی جايزه ي مطبوعاتي شده بود، نمايش ميداد كه با فروپاشي زيربناي كشور و از بين رفتن دستگاهاي خيريه یی چون مرستون و روزنتون در شرايط نابه سامان كنوني، اطفال يتيم بيگناه و جنگزده را قهراً در دارالمجانين كابل جا داده اند كه با مريضان ماليخوليایي در زير يك سقف با هم بسر ميبرند! تمثيل صحنه هاي روانسوز چنين همزيستي ناجور اين اطفال مظلوم با ديوانه گان كه در شرايط غير انساني به سر ميبرند روي پرده فلم نه تنها رقتبار بود كه هيچ بيننده یی را بي اثر نميماند، بلكه در عصري كه لواي حقوق بشر - و دفاع از حقوق زن و اطفال - در ممالك متمدن بلند است، اين واقعيت فرسخها دور از انسانيت، گذشته از جنبه ی اخلاقي و بشري آن در خونسردي اسفناك اشخاص بي تفاوت، چون صفحه یی از دورخ دانته (Dante’s Inferno) در صحنه هاي فلم تبارز ميكرد.. با اشك روان كاه به مصداق تك فرد شعر خواجه حافظ شيرازي كه چه نيك گفته است: آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي كجاست؟
به ياد راد مردان و نوعپرستان وطن چون، شاد روان سيد قاسم رشيتا، افتادم كه برا ي بنيادگذاري دستگاه خيريه به منظور تأمين و رفاه نسبي هموطنان كمك طلب شان با برده باري، جبين كشاده و پشت كار چه زحمات و مشكلات را متحمل شده بودند. در  این زمينه فشردهء فعاليت هاي خيرخواهانه ی پدر فقيدم را از كتاب خاطرات سياسي اش كه براي من حكم "انجيل فاميلي" را دارد- مخصوصاً- سطور مربوط به تأسيس مؤسسات خيريه یی چون "مؤسسه ی خيريه نسوان"، مرستون (دارالمساكين) و روزنتون (حمايت اطفال) را در زيراقتباس ميكنم:
"اگر چه مفكوره ی تأسيس اختصاصي براي بلند بردن سويه ی مدني و اجتماعي نسوان در اواخر حكومت سردار محمد هاشم خان در حلقه هاي بلند دولتي مطرح گرديده و سردار محمد نعيم خان در سال 1945 (1324) دراين باره با من صحبت نموده و هدايت داده بودند تا اساسنامه یی را براي چنين يك مؤسسهء زنانه ترتيب نمايم، ولي به زودي حكومت تبديل و سردار شاه محمود خان در رأس حكومت قرار گرفت. كمي بعد در اثر پيشنهاد عبدالمجيد خان زابلي وزير اقتصاد كه به وجود آمدن يك عده موءسسات عام المنفعه اجتماعي را از مدرك اعانه ی تجار افغاني تجويز كرده بود، اولتر از همه مؤسسه ی خيريه ی نسوان و بعد مؤسسه ی مرستون (دارالمساكين) و سپس روزنتون (حمايت اطفال) در سال 1946 (1325) در كابل تأسيس گرديد. نظر به خواهش آقاي زابلي من مؤظف گرديدم تا ترتيبات مقدماتي رويكار آمدن اين مؤسسات را بر عهده بگيرم كه پس از آماده گي هاي لازم يكي بعد ديگري افـتتاح و شروع به فعاليت نمودند."

پيمودن آن راه نا هموار همت بلندي ميخواست و شوري بي پايان. باري، افزون بر اين دو صفت سرشتي او-روان شاد سيد قاسم رشتيا- به نيروي ايمان و پايمردي يك تنه به تقويت اين مؤسسا ت نو تأسيس كوشيده بود تا در آينده جامعه افغان ثمره چنين آن عدالت اجتماعي گردند. دريغا!

ژنيو، 26 مارچ 2000

***