رسیدن به آسمایی :03.2008 .29؛ تاریخ نشر در آسمایی :03.2008 .30
برگرفته ازخاطرات مرحوم ایام الدین بره کی                  

(بخش چهارم)

دشت جانگیری(یا جهانگیری) مشهوربه “قبرغه” درشرق کابل

(پیشینه ی پروژه ارزان قیمت درشرق کابل)

داش های سنتی امروز افغانستان

 

پیشرفت صنعت خشت پزی امروز در شکل داشهای سنتی شامل دومرحله میباشد:

اول بعد ازسال 1992باسقوط رژیم دکتورنجیب اله ورویکارآمدن دولت مجاهدین، یکعده افغانهای که سالیان درازمهاجرت درپاکستان وایران بکارهای خشت مالی وخشت پزی میپرداختند، داشهای نسل نوتری راازآنجا ها باخود آوردندکه خشت خام درآنها بیشتربا کاربردانرژی گاز، ذغال سنگ وهرنوع مواد قابل سوخت بشمول آشغال وتایرهای کهن وسایل نقلیه پخته میشودکه ازلحاظ ناپاکی محیط زیست مضرتر ولی ازلحاط صرفه جویی در وقت وزمان وساده گی جریان خشت پزی ، سود بیشتردرپی دارد.یک نمونه ازاین داشها رابنام داش مناره ی دودکش دار(Chimney Brick Kiln) درعکس زیر مشاهده میکنید.

مرحله دوم پیشرفت داشهای خشت پزی:

این مرحله که ازتازه ترین مراحل پیشرفت صنعت خشت پزی داشهای سنتی افغانستان پنداشته میشود، با سقوط دولت طالبان وتشکیل دولت جدید انتقالی سال 2002آغاز میگردد.

انتقال تکنولوژی داش عمودی ( مستطیل) شکل ازنیپال

درآپریل سال 2004 میلادی یک کنفرانس بین المللی داشهای عمودی (مسطیل) شکل درشهرکتماندوی نیپال Vertical Shaft Brick Kiln (VSBK) Technology Transfer to Afghanistan برگزارشد، که درآن هیاتی ازکشورافغانستان هم اشتراک داشت. هیات افغانی برای انتقال صنعت این نوع داشها به افغانستان زیاد علاقه گرفت، که سال بعد (2005) طی ماهای نوامبر ودسامبرمطالعاتی دراین مورد صورت گرفت که هدف ازآن انتقال صنعت این نوع داشها درافغانستان غرض تولیدخشت های باکیفیت وبلندبردن ظرفیت تولیدی خشت درافغانستان بوده که هم اکنون کارساختمانی درآنجا خیلی رونق یافته.

ایام الدین بره کی دردفترخاطرات خودآورده است که سالهای۱۹۶۸تا۱۹۶۹وقتی ازیک سفرسراسری اروپادوباره به افغانستان برگشته بود (ایام الدین بره کی سفرزمینی اش را درپایان سال ۱۹۶۸ازآلمان ازطریق اتریش، یوگوسلاویا، مجارستان، رومانیا، بلغاریا،ترکیه وایران تا کابل انجام داده بود).

بره کی مینویسد: بامشاهده ازپیشرفت زراعت دراروپا وبخشهای آسیا درترکیه وایران ازوجود فارمهای متنوع زراعتی چون باغهای سیب وانگورخیلی شگفت زده شده بود وهنگام بازگشت در کنارکار(تیکه داری) و(موترداری) درپی کار ساختن فارم وسرسبزی منطقه جانگیری مشهوربه (قبرغه)که یک کویر خشک وبی حاصل بود، برآمد.چنانکه دربالایادآور شدیم جانگیری منطقه نسبتاً وسیعی راازجنوب میان دامنه زیرکوه های چکری، درشمال تا زندان پلچر خی، درشمالشرق وازآنجاتابه دهکده بتخاک،درشمالغرب تابه دهکده زند آباد ودرجنوبغرب تابه دهکده ی حسین خیل پائین تشکیل میداد. ودرصدسال اخیرتابیاد داریم منطقه جانگیری هیچگاه قابل زیست نبود، ودرنگاه اول غیرقابل زیست می نمود، بویژه زمانی که اوایل سالهای ۱۹۷۰تعدادزیاد داشها درمنطقه جانگیری وحفریات زیاد برای بکارگیری گل آن منطقه درساختن خشت خام پستی ها و بلندیهای ایجادکرده بود،همزمان پراگنده شدن دود سیاه موادسوخت صدهاداش هوای آن منطقه رانیزخیلی آلوده  میساخت.بدین ترتیب زمینه های بودوباش رادراین منطقه بیشتراز پیش تنگترمیساخت.

ایام الدین بره کی درخاطراتش یادآورمیشود:

اگرچه ماده اصلی سوخت داشها چوب جنگلات پکتیابود،امادرکنارآن به ندرت چوب کنر وقسما با ترکیب خار وبته صحرایی که بشکل مستطیل درآورده میشدند وتوسط مردم محل ازدامنه های زیرکوه چکری جمعآوری شده،درداشهاسوختانده میشدند،اماازاینکه درداشها بیشترچوب ارچه روغنی مصرف میشد،این چوب دارای یکنوع دودسیاه غلیظ وتلخی بود،که هواراناپاک میساخت.واین منطقه را بیشتر ازپیش به یک کویرخشک ولامزروع مبدل کرده بود.بنااوپسانها ازدیدن تصویرخشک، آفتا بزده وخاک آلوددشت جانگیری خیلی ناراض بود.

تصمیم قاطع برای سرسبزی دشت چانگیری "قبرغه":

ایام الدین بره کی اوایل سالهای 1970میلادی برای احیای شرائط بودوباش دردشت جانگیری "کابل جدید" درپی سرسبزی این منطقه برآمد. زیرا ازدیاد داشها وحجم موادسوخت داشهابا تولیدبیحد(کاربن دای اکساید) که به خرابی بیشترآب وهوای جانگیری می انجامید، فراترازآن تاثیرمستقیم برخراب شدن آب وهوای اطراف این منطقه شامل چندین دهکده دریک ساحه وسیع که صدکیلومترمربع  نیزداشت، می انجامید. روی این واقعیتهاایام الدین بره کی بامطالعه عمیق برای استفاده اززمینهای منطقه جانگیری(قبرغه) یا"کابل جدید"که میان دهکده های زندآباد،حسین خیل،بتخاک ودامنه کوه های چکری وخردکابل موقعیت داشت، پرداخت.

ایام الدین بره کی آنروزها باربارازسوی نزدیکترین دوستان که عبارت ازدوبرادر،مادروسایردوستان بود،به عملی نکردن برنامه سرسبزی منطقه (جانگیری) به تنهایی که خیلی پرمصرف مینمود،توصیه میشد،امااوتصمیم اش راگرفته بود.حتی چنین شده بودکه برادرانش به جدایی ملکیتها ازاوپرداختند وخودرا مستقل ساختند،زیراآینده این کار رابی نتیجه میدیدند، مشوره نزدیکترین دوستان سرمایه گذاری درتجارتخانه،داروخانه،فروشگاه،تعمیرات وادامه تیکه داری بود، زیرا در آنروزها برخی افراد دور و نزدیک بدین کارها دست زده بودند و از این بابت عایدات سرشاری نیزبدست میآوردند، اماایام الدین بره کی برنامه دیگری داشت،اودراین کاربیشتربه تغییرشکل این منطقه از خشکی به سرسبزی وتوجه به زنده گی حقارت بارودشوارآنهمه کوچیان وچادرنشینان وهزاره هایی می اندیشیدکه بامشقت دربدل چند روپیه ناچیزنه ماه سال رادراین منطقه جان میکندند، ودرپائیز دار وندار زنده گی شان درتهیه چندکیلوبوره، چندسیر نمک، چندپاو روغن، چای،گوگرد،صابون...به دوردست ترین مناطق کشوربخانواده هایشان خلاصه میشد. وسال دگرهمین افرادباردگرباهمان فقروتنگدستی دوباره بکابل برمیگشتند، فرزندان شان بزرگترمیشدند، وبزودی دراوج جوانی به سالخورده هاشباهت پیدامیکردند،وهمین تجربه پدران واجدادبودکه پیهم تکرار میگردید.تداوم یک تجربه ی ناکام که برای جامعه افغانستان هیچگونه روشنی وفایده ببارنمیآورد، جزازدیاد چادرنشینی ومهاجرتهای جبری کاری  وگسترش بی بضاعتی درولایت ومناطق خشک وبی آب کشور،ودرادامه گسترش بیسوادی ،بی سرنوشتی، نابو دی سرسبزی، وخراب شدن آب وهوای منطقه رابهمرا داشت. ومهمترازهمه ادامه سیاستهای تبعیضی میان باشنده گان افغانستان رادرآینده تغذیه میکرد.

ازاینروچنان که دربالاگفتیم،اگرچه ازسالیان درازبدینسودرافغانستان از”ملت شعاری”دم زده میشود،اما دراصل فرق وتبعیض میان ملیتها درداشتن امتیازکاملاروشن بود.مثال بانام گرفتن ازازبک وترکمن درمیان مردم کابل بلافاصله عساکرنفرخدمت،قالینباف وقالین فروش، درموردمردم هزاره تصویرنوکر،جوالی (حمال)، راننده کراچی، بارکش، مزدورکاران ودرموردپنجشیری بلافاصله مردم پایین مقام که درشهر کابل درچوک جاده ی میوندصبحانه برای یافتن روزمزدوری وانجام خدمات ساختمانی ایستاده بودند، ویک مشت توت وتلخان بایک قرص نان خشک درکمرداشتند، خلاصه میشد.

البته درافغانستان به اساس سیاستهای تبعیضی ونفاق برانگیزرژیمهای گذشته همیش یک ملیت برابرملیت دیگری یک نام ونشان منفی،شهرت بد ومرتبه پایین داشت.مثال اختلافات میان مردم جاجی ومنگل،جدران،اورگون وجود داشت.یاهم درشهرکابل مردم لوگربنام لوگری،مردم بلخ بنام مزاری،مردم مشرقی بنام جلال آبادی ولغمانی،مردم قندهاربنام قندا ری،نورستانی،پشه یی وغیره همیش یک تصویرمنفی رادراذهان میرساند. رواج وعمومیت دادن اینگونه برخوردیک فرهنگ رفتاری برای حفظ نفاق واختلاف،عدم تفاهم ونا همآ هنگی زنده گی اجتماعی وجودداشت.یگانه سلسله ومردم که ازهمه بدیهاوتصاویرمنفی مبرابودند،یک نام میان تهی“محمد زائی” بود. که  خودبرتری افرادی منسوب به این خانواده سبب تازه ماندن،سلسله های دگری نیزباهمین پسوند(زی، خیل و...) جامعه رابراساس منسوب بودن به یکی ازاین سلسله هامنقسم کرده، وهرکدام نزدمقامات حاکم دارای جایگاه ومقام خودبودند، که براساس همان مقام وصنفبندی نماینده گان یاافرادمنسوب به این سلسله هاکسب جای ومقام رسمی دراداره ی دولت میکردند.ولی ازآنجاکه مقام بالاترازسلسله (محمدزایی) وجونداشت وهنوزندارد، ازاینرو بیشترین تلاش برخی خانواده های تازه بمقام وسرمایه رسیده اینبود، تادخترو پسری بااین خانواده تبادله کنند، تابتواند پسانها خودرانیزجز یامنسوب به همین خانواده سلسله “محمدزایی” گره بزنند.

مشورت با عبدالوکیل متخصص زراعت وباغداری :

ایام الدین بره کی درخاطراتش می نگارد، ”پایان ۱۹۶۰ وآغاز۱۹۷۰وقتی درهرجاازسرسبزی وباغداری وفارم می شنید، بلافا صله بدیدارش می شتافت.یکی ازروزهابه باغ سردارمحمد داود درچهلتن (کابل) رفته بودیم، در آنجا بودکه عملاحاصل سیب های اصلاح  شده باغهایی را دیدم که درمنطقه مشابه به آب وهوای خشک وبی آب شرق کابل درجانگیری (قبرغه) سبزشده بودند.درختانی که نهالهایشان باهمان نسلهای سیب اصلاح شده ی بیروتی پیوند خورده بودند یاازآنجا آورده شده بودند.

ایام الدین بره کی دربخشی ازیاد داشتهای دفترخاطراتش نگاشته،که به گمان اغلب بانی این جریان نوباغداری دکتور عبدالوکیل، یکی ازپرکارترین تکنو کرات های زمان خود (وحتی زمانهای ما) درعرصه ی زراعت، مالداری وباغداری  افغانستان بود، که  او نه تنها در رونق باغداری بل چندین عرصه ی دیگر زراعت افغانستان نقش بسزایی داشته است. مرحوم عبدالوکیل زمانی سمت وزیر زراعت رادریکی از کابینه های دوران شاهی برعهده داشت ودارای تحصیلات عالی مسلکی (خارج ازکشور) دراین رشته بود. اودر پیشرفت زراعت ومالداری افغانستان جدوجهد بسیاری کرده است. مثال او را میتوان یکی ازبانیان کاربرد ورواج کودکیمیاوی (بکمک یکی ازشرکتهای امریکایی) وتخم های اصلاح شده ی بذری دانست که هردو درارتقای سطح کمی وکیفی حاصلات زراعتی افغانستان بشکل چشمگیری تاثیرگذاربوده است.

ایام الدین بره کی در ادامه میگوید،... شاید حدود پایان سالهای۱۹۶۰بود، درست زمانی که دکتور عبدالو کیل باز نشسته شده بود،ازاینرودرقرغه فارم نهال داری (قوریه داری) درست کرده و بیشترین بخش روزهای هفته رادرآنجا باکارگران و دهقانان خودبسرمیبرد،مردم رابه توسعه باغداری تشویق میکرد وهمزمان دلسوزانه وصادقانه بمردم درموردنهال شانی و باغداری مشوره میداد. ونهال های  سیب ودیگر میوه جات راکه بانسل های جدیداصلاح شده خارجی پیوند خورده بودند، به قیمت های مناسب بفروش میرساند.ومردم به مشوره های اوباورمندبودند، زیرا اودرچندین ولایت ازجمله در وردک ولایت زادگاهش به ساختن چندین باغ بزرگ میوه بخصوص سیب پرداخته بود.

به باور بنده ترتیب کننده ی این خاطرات اگردولت های بعدی درسی سال اخیر سیاستهای مشابهی درعرصه ی زراعت ومالداری پیش می گرفتند، شاید که رونق بازار کشت خشخاش وسرگرم شدن دهقانان  کم زمین وزمینداران بزرگ را تا حد امروزی آن بسوی کشت خشخاش سبب نمی شد. ویاهم این که اگردرسیاست های مقاومت در واقع سود ملی ودوراندیشی سیاسی وجود می داشت، زمینداران رابسوی کشت خشخاش ورونق بازارتولیدمواد مخدر درسراسرافغانستان نمی کشانید.چه ازروی اسناد دست داشته مرحوم عبدالوکیل حتی درسخت ترین شرائط دوران اشغال افغانستان توسط قوای شوروی ازخاک پاکستان به کمک دهقانان آن مناطق درون افغانستان می شتافت که زیراداره ی مستقیم دولت کابل نبودند. روانشاد دکتورعبدالوکیل درآنزمان ها به جلب کمک های خارجی برای رونق زراعت ومالداری وکمک به دهقانان درون کشور می پرداخت. چنان که منابع تحقیقاتی امریکایی درعرصه ی زراعت ازخدمات دکتورعبدالوکیل درافغانستان با صراحت درچندین مقاله که طی کنفرانسهای مختلف تهیه شده، یاد آوری میکنند. بنا جای آن دارد که ازنام مرحوم عبدالوکیل بحیث یک کارشناس عاشق پیشه ی آبادانی وطنش افغانستان درعرصه زراعت باغداری ومالداری وسرسبزی باید یاد آوری کرد. او درسال های اشغال افغانستان توسط قوای اتحادشوروی که همه دار وندار افغانستان درگیر ودرخدمت جنگ وسیاست شده بود، دکتورعبدالوکیل ازچهره های استثنایی بودکه او وفادار به پیشه وحرفه ی خود درمهاجرت پاکستان باقی ماند وهنوزمیان آتش جنگ که شعله هایش بهرسوزبانه می کشید، درعرصه ی زراعت به هموطنانش خدمت میکرد.(گفته های بیشتردرباره دکتورعبدالوکیل درآینده مطرح خواهدشد).

درهمین سالها بود که ایام الدین بره کی به وساطت دوستی که فکرکنم شهید کبیر نورستانی شاروال وقت کابل بود، سر آشنایی بادکتور عبدالوکیل بازکرده بود، و وقت بوقت غرض مشوره به وادی قرغه بدیدارش می شتافت.

ایام الدین بره کی در جای دیگری نوشته، که یکی ازروزهای بهاری سال های ۱۹۷۰بمقصد گرفتن مشوره وخریداری چند تا نهال سیب به قرغه رفته بودم. آنروزمثل بیشترروزهای بهارسخت بارانی بود،همین که به کلبه پردود وغبارفارم دکتور عبدالوکیل واردشدم،ازصحنه ی شگفت زده شدم که هیچگاه آنراازیادنخواهم برد. آری، دیدم دکتورعبدالوکیل تحصیل کرده خارج وزمانی وزیر دو کابینه (وزیرمشاور درکابینه ی دکتورعبدالظاهر1971-1972، وزیر زراعت درکابینه ی محمد موسی شفیق 1972-1973) باجمعی از دهقانان وکارگرانش پاها راپوشانیده بالحاف به تنورپائین کرده و بسیار ساده و طبیعی باایشان نشسته است.من با دیدن این صحنه آن مرد خدمتگار وطن راآنقدر بزرگ وگرانتریافتم که دیگر نتواستم درعملی کردن برنامه ی سرسبزی دشت جانگیری (جهانگیری) هیچ تردیدی بخود راه دهم.

خوب، ایشان (دکتورعبدالوکیل) پس از احوالپرسی گفتند، چطورکه دراین روزبارانی پیش ماآمدید؟ من سرانجام ازبرنامه ی باغداری خود درمنطقه خشک (جانگیری) درشرق کابل برایش یادآوری کردم  وهمانروزایشان وعده دادند، دراولین روز جمعه پیشرو با من به منطقه ی که طرح فارم زراعتی (باغداری) ریخته بودم، بروند. این اقدام ایشان مرابسیار خوشنود ساخت و قرار گذاشتیم که به همراهی هم به منطقه جانگیری و زمین های واقع کاریز (مشهور به کاریزمحمدعلی خان) برویم.

این کاریز (مشهوربه کاریزمحمد خلی خان) ازشمال واقع بالای دشت حسین خیل وجانگیری، ازجنوب واقع یکی از دره های سرسبز کوه زیرمنارچکری واقع است،  حدود چهار- پنج صدجریب زمین را دربرداشت. این کاریز اصلااز جایدادهای موروثی مرحوم لعل محمد تره کی (جد مادری گردآورنده ی این خاطرات) بود که درآنجا بادام باغی وجود داشت. البته دلچسپ خواهد بودیادآورشویم که دریک ازدره های وسطی میان این کاریز خانه ی کوچک سنگی از سنک پارچه ی سیاهرنگ تاسالهای 1980باقی مانده بود، که گفته می شد، زمانی ترصدگاه یکی ازقرارگاه های قوای انگلیس بود، که پیش ازورود به شهرکابل بخشی ازقوا باقی می ماند.

برای یافتن رد پای سرازیرشدن برخی ازاقوام غرب افغانستان مثل تره کیان روایات است که اجداد سلسله تره کی (حسین خیل کابل) چند سده پیش درجنب مبارزان جنگ میوند وازهم پاشیدن آن جنبش خودجوش آزادیبخش به سرکرده گی سردارمحمد ایوب خان درجنب برخی ازنیروهای آن جنبش برای دفاع کابل وبدام انداختن قشون متجاوزانگلیس که بخشی ازقوای شان را از راه خیبر ولته بند به کابل اعزام کرده بودند، ازکندهاربزرگ آنزمان بدین منطقه ی کابل که یکی از دروازه های آسیب پذیرتهاجم به افغانستان پنداشته می شد، سرازیرشده بودند. واین هم روایت است که تره کیان فرهنگ باغداری را ازکندهاربزرگ آنروزگار باخودآورده اند، که مثال آن سرسبزی همین کاریز با سه صد درخت بادام، توت، زردآلو، گیلاس، ساختن حوض ذخیره ی آب بود وهم چنان سرسبزی دهکده ی حسین خیل باچند باغ میوه از این سلسله بود که درپیشاپیش آنها خانواده ی کمکی خان قرار داشت. پسانها تاحوالی سالهای 1970چندباغ بزرگ سیب واقع حسین ازپسران کمکی خان وکیل عبدالمحمد و لعل محمد درآنجا وجود داشت وچند باغ تاامروز ازبرادرزاده هایش حاجی میرافغان ومیرافضل درآنجا وجود دارند. البته که فرهنگ باغداری درسراسرچند دهکده ی مربوط به ولسوالی بگرامی (ازشیوه کی تا نه برجه، قلعه آدمخان، کمری، قلعه راباز، حسین خیل) رونق داشته است.

آن چه بنده گردآورنده ی این سطوراز جریان این دیدار دکتور عبدالوکیل ازمنطقه جانگیری (جهانگیری) برای مشورت درامور باغداری به ایام الدین بره کی بیاد دارم، در زیرازآن یاد آور می شوم:

...آن چنان که این دو مرد باهم قرار گذاشته بودند، بزودی صبح یک روزجمعه پدرم (ایام الدین بره کی) مراکه طفل هشت ساله یی بیش نبودم باخود گرفت و درناحیه ی”تانک تیل” سیاهسنگ متوقف شدیم. درآنجاچندلحظه منتظرماندیم تااین که یک موترمرسدس بنزسفید رنگ به دریوری جوانی (گمانم پسردکتور عبدالوکیل) وبسواری مرد موسپید وباوقاری که خود مرحوم دکتور عبدالوکیل بود،کنارماتوقف کرد وبلافاصله باپرسانی ماهم سوارموترشدیم وازسیاهسنگ بسوی کارته سید نور محمد شاه مینه باگذشتن ازکوتل یک لنگه و ولسوالی بگرامی به منطقه جانگیری رسیدیم.

ایام الدین بره کی که تازه آنروزها سراسریک ساحه ۲۵جریب زمین را بانقشه خودساخته اش خط اندازی کرد ه بود، آنرابه مرحوم دکتور عبدالوکیل نشان داد وایشان هم بادیدن شور وشوق ایام الدین بره کی ومطالعه منطقه وتجربه فراوان مسلکی برای ادامه این برنامه بوی (ایام الدین بره کی) تبریک گفت و اورابه ادامه این برنامه تشویق کرد. مرحوم دکتوروکیل اضافه نمودکه وی دراین منطقه درکنارنهال سیب وزردآلو وبادام، نشاندن تاک انگور را نیزمشوره میدهد. وبرای آبیاری مصنوعی درختان وتاکهای انگور، حفرو سا ختمان یک چاه عمیق بزرگ علمی راکه آب آن توسط ماشین های غولپیکر چندین (هارس پاور) کشیده شود، نیزمشوره داده بود.

آنروزبازهمه بسواری موترمرحوم عبدالوکیل بسوی (کاریز زیرکوه منارچکری) رفتیم ودرآنجا با دیدن آب وهواوجغرافیای آن منطقه (تاریخی) مرحوم دکتور عبدالوکیل مشوره دادند، که به اساس کم آبی سرپرستی ونگهداشت همین یک باغ بادام، وچند درخت زردآلو و گیلاس وتوت باید اکتفا شود،اماآنجارا برای پرورش فیل مرغ خیلی مساعد خواندند، زیرا آنجا جدا ازنباتات طبیعی خزنده های فراوان نیز برای تغذیه فیل مرغ واقلیم ودارای زمین ریگی مساعدی برای پرورش فیل مرغ داشت.(ادامه دارد)