حسین زاده

کمره در کف روباۀ مکار

این روزها فلمی در جهان نمای انترنت پرسه می زند که مدعی افشای حقایق بزرگ در دوران تاریخی بعد از یازدهم سپتامبر است.
نام این فلم که به شیوۀ مستند تهیه گردیده " جغد آشیانه " است. مقصد از آشیانه ، موسسه یی به همین نام در افغانستان می باشد که به منظور سرپرستی و آموزش کودکان یتیم ایجاد گردیده است.
هدف از فلم اثبات مستند این مطلب است که هنرمند صاحب نام ، فرهاددریا، برخلاف آنچه که در رسانه ها گفته و منتشر کرده، هیچ کمکی به " آشیانه " ننموده و با استفاده از نام آشیانه و کودکان آشیانه ، به پیدا کردن پول دست زده است.

اگر قرار باشد کسی تمام ادعا های پخش شده در جهان نمای انترنت و رسانه های جمعی را جدی بگیرد باید خیلی هوشیار باشد که انجام کارش به دارالمجانین نکشد.
من به اساس همین باور خود بعد از دیدن فلم آن را جدی نگرفته و فراموش کردم. ولی وقتی دیدم،
یکی دو صاحب سایت و وبلاگ نویس با تبصره ها قصد به شهرت رساندن ادعا های آن فلم را دارند
گفتم ، باید به حیث علاقمند موسیقی و فلم افغانی ، دلایل جدی نگرفتن فلم را با شما در میان بگذارم تا
مگر در پهلوی نام های کلان ، من هم به شهرتکی دست یابم.

عیب اصلی این فلم که ظاهراً به شیوۀ مستند ساخته شده این است که این فلم اصلاً مستند نیست. یعنی برای ادعا های که در آن مطرح می شود ، هیچ سند و دلیلی ارایه نمی گردد.
وقتی منیجر آشیانه ادعا می کند ... برای آنها احوال رسیده که فرهاد دریا در فلان جا کنسرت داده و به
نام آشیانه پول جمع کرده ،ولی برای آشیانه تا حال هیچ کمک پولی نکرده... باید یا او یا هم سازنده گان فلم نشان داده بگویند ، در کجا و چه وقت دریا به نام آشیانه پول جمع کرده؛ در این جا دیگر، گفتن " فلان جا " معنای ندارد.
برای مسوولین آشیانه ــ آقای منیجر و دیگر کارمندان آن موسسه ــ احوال رسیده ــ از کجا؟ از کی؟ ــ که دریا در فلان جا! و در فلان وقت! دست به چنین کاری زده است. گفتار این آقا و استفادۀ آن درفلم مرا به یاد مسابقۀ ذهنی و بعضی جوانتر ها را به یاد آزمونگاۀ ذهن می اندازد ، بخشی که زیر عنوان " بگو بشنوم تا چه شنیده ای " اجرا می شد.
آقای منیجر بدون این که به خود زحمت داده و از صحت این اطلاعات خود را مطمین سازد ، آن را مقابل کمره می گوید و فلمساز نیز این ادعا را بدون آن که تحقیقی در مورد آن بکند، در فلم خود استفاده می کند.
خوب ، اگر آقای منیجر مثلا ً می گفت ، دریا قصد داشت در یک حملۀ انتحاری تمام دار و ندار آشیانه را نابود کند ، آیا فلمساز بدون پژوهش و جستجو این ادعا را موضوع فلم خود می ساخت؟
حقیت این است که فرهاد دریا در چندین کنسرت خود برای کودکان افغانستان اعانه جمع آوری کرده و همیشه این کمک ها را از طریق موسسات مختلفی که در رابطه با کودکان کار و پیکار دارند به وطن فرستاده است. باری از طریق یتیم خانۀ کوفا ، باری از طریق سنای شهر هامبورگ و باری هم از طریق یونسف. من خودم در چند کنسرت او شاهد بوده ام که پول اعانه توسط مسوولین همان موسسۀ که بعدا ً باید پول ها برای آن کمک می شده ، جمع آوری گردیده است.
از بخت بد که هیچ وقت قرعۀ فال به نام آشیانه زده نشده و به نام این موسسه در هیچ کنسرتی از دریا اعانه جمع آوری نگردیده است ؛ یعنی آن که دریا برای کودک افغانستان اعانه جمع آوری کرده نه برای کدام موسسه. پس وقتی که پول به نام آشیانه جمع نشده باشد ، امکان دارد که آن پول! به آشیانه نرسیده هم باشد!

در داخل و خارج کشور ده ها موسسه و اتحادیه وجود دارد که کار آن ها کمک به کودکان است.
نه فرهاد دریا و نه هیچ کسی دیگری می تواند که در عمر کوتاه بشری برای تمام این موسسات کمک پولی و نقدی و جنسی برساند
کافی است شما یک بار سری به سایت رسمی دریا بزنید ودر بخش پروژه های خیریه ،کارها و آدرس ها راببینید. در آخرین نوشته های که در موردکارهای دریا در انترنت موجود هستند، در سایت  بی بی سی در مورد کوچه و در همانجا " از راگ تا راک " ، و یا در " دریا ، از دیدارها تا المپیا " که در چندین سایت از جمله آسمایی ، گفتمان ، آریایی ، و خاوران به نشر رسیده ، با این که در موردکارهای او برای کودکان نوشته شده ،هیچ اشاره يی به ادعای کمک به آشیانه از زبان دریا در آن ها نیآمده است. برای چه ؟ برای این که او چنین ادعای ندارد.

در قسمت دیگری از فلم ادعا می شود...برنامه کوچه که دی وی دی هایش در اروپا و امریکا به نفع فرهاددریا به فروش می رسد...
کسانی که کیک در پاچه ندارند می دانند که یک سی دی یا دی وی دی توسط آفرینندۀ آن بالای شرکت و یا اشخاصی که پخش و فروش سی دی یا دی وی دی شغل شان است ، به فروش می رسد و این که آن ها آن سی دی یا دی وی دی را در کجا و چگونه می فروشند ، مربوط به آفرینندۀ اثر نمی شود. آفریننده در مقابل فروش اثر پول به دست می آورد ، بعدا ً هر چه سی دی و دی وی دی در هر جا فروخته می شود به نفع شرکت پخش کننده و شخص خریدار اثر است.
در جلد دی وی دی کوچه این جمله با امضای فرهاددریا چاپ شده است :
" تمام سهم خویش از عواید این دی وی دی را به کاشانۀ نویسنده گان ــ انجمن قلم افغانستان اهدا می کنم. "
عکس مراسم اهدای این پول در میان عکس های که در ضمیمۀ دی وی دی چاپ شده موجود است و من با مراجعه به سایت انجمن قلم ، تایید این خبر را در آن جا یافتم.
یکی از حکمت های که کلان های ما از قرون گذشته به این سو می گفتند ، دی وی دی های اصل را بخرید نه کاپی را ، این است که دی وی دی های اصل ، مایۀ تهمت و منبع جعل کاری واقع نمی شوند.
از طریق دی وی دی های کاپی است که کیک در تنبان می درآید و انسان قهرا ً و جبرا ً مجبور به جعل کاری می شود!


در جای دیگری از فلم ، پسری نوجوان با آواز اندوهگین و گله آمیز می گوید که...فرهاددریا  بوت رنگی وآب فروشی را از دست شان گرفته و آن ها از کار و بار مانده اند... روزی را از دهان شان گرفته... از روزی که کوچه ثبت شده به آشیانه هیچ چیز نیآمده... .

فلمساز با استفاده از معصومیت نوجوان آشیانه که از شنیدن حرف هایش هر دل سنگی آب می شود ، صحنه را خیلی عاطفی و پر تاثیر ساخته است.
من بعد از آن که اشک هایم را پاک کردم ، فلم را دوباره دیدم. فقط در بار دوم بود متوجه شدم که این حرف ها ، با وجود همۀ معصومیت ظاهرا ً نهفته در آن ، معنا ندارد.
چرا و چگونه باید این کودکان بعد از ثبت کوچه از کار و بار بازمانده باشند ؟
به دلیل مصروفیت چندین ماهه و چندین ساله در جریان ثبت کوچه ؟
( تصویر آن نوجوان را که این حرف ها را گفته بعد از دوبار دیدن دی وی دی کوچه در آن نیافتم )
به دلیل تبلیغات سو که در برنامۀ کوچه علیه آشیانه صورت گرفته و بنا ً کس حاضر با کمک به این موسسه نمی شود ؟
به دلیل آن که دریا گفته ، آشیانه را بی نیاز از کمک های دیگران می سازد ؟
به دلیل آن که مردم فکر می کنند چون فرهاد دریا به آشیانه پول داده پس تمام کودکان ــ که البته درنظر مردم فقط و فقط مربوط آشیانه می باشند ! ـــ دیگر ضرورت به پول و نتیجتا ً ضرورت به کارندارند ؟
به دلیل آن که بعد از ثبت کوچه مردم دیگر ، بوت ها را رنگ نمی کنند ، آب یخ نمی نوشند ، سگرت نمی کشند و از اسپند شدن نیز نفرت پیدا کرده اند ؟
شما هم لطفا ً فلم را برای بار دوم ببینید اگر با من موافق نشدید ، شاید پرسش های نزد تان پیدا شود که منجر به دقت بیشتر تان گردد.
ساختن فلم های تاثر آور و گریه آور آنقدرها که تصور می کنیم مشکل نیست. دیدن این چنین فلم ها به ویژه برای ما مردم که منتظر یک بهانه هستیم تا تمام غصه های چندین نسل و چندین فصل را اشک سازیم و دلی یخ کنیم پر کشش وپر جاذبه است. صحنه های خیلی عاطفی ، گاه باعث می شود، انسان به عمیق بودن یا سطحی بودن محتوا کمتر توجه کند از همین سبب است که بی هیچ تاملی با نتیجه گیری فلمساز همنوا و همدم می گردیم و در مورد چندان از تفکر و اندیشه خود مدد نمی گیریم.
لطفا ً این صحنه کوتاه را پیش خود مجسم کنید : تصویر بیلتون ، در یکی از ویرانه های کابل ، بدون دندان ساخته گی ، بدون آن که چیزی بگوید نا امیدانه به سوی کمره نگاه می کند.
صحنۀ بعدی ، فرهاد دریا در یک رستوران مجلل مثلا ً در امریکا یا اروپا با دریشی و نکتایی نشسته مرغ پلو می خورد.
بعد فلمساز تبصره می کند :
این همان کسی است که ادعا می کند به هنرمندان موسیقی پول کمک کرده ؛ در صورتی که شما هم بیلتون را دیدید هم او را ! ـــ با معذرت از آقایان بیلتون و دریا ـــ
صحنۀ دیگر :
یکی دو عکس از وحید قاسمی با دو سه جمله از یکی از مصاحبه هایش ــ دو سه تا را من شنیده ام ــ
با این سخن از او که " الفبا " را برای کودکان با موسیقی اجرا کرده است. پس از آن مصاحبه با چند کودک سگرت فروش ، بوت رنگ کن و یخ آب فروش و پرسیدن این که ، " الفبا " را یاد دارند ، و شنیدن این جواب که ، نی !
بعد از آن تبصرۀ فلمساز : این هم هنرمندی که ادعای با سواد ساختن کودکان را دارد !
آن های که حساس تر از من و تو هستند ، فورا ً اندوهگین و متاثر شده و وحید قاسمی را مسوول چنین نابسامانی خواهند دانست .
ولی شما را به خدا ، این هم شد استدلال ؟ مگر این ، خاک در چشم مردم زدن نیست ؟ درست با همین شیوه ــ که من آن را با دو نمونۀ خیالی دیگر به تمسخر گرفتم ــ است که فلمسازان مورد بحث ما با  بیننده ها طرف می شوند.

در بخشی دیگر ، یکی از مسوولین آموزش موسیقی آشیانه رشتۀ سخن را به دست می گیرد و از جمله می گوید که ... پسان از رسانه ها شنیدیم که به آشیانه کمک کرده ولی نه کمکی کرده و...

صحبت از رسانه هاست. نه آن آقا و نه هم فلمساز از این رسانه ها نام می برند.
در کدام رسانه ها دریا مدعی شده که به آشیانه کمک کرده ؟
آیا این رسانه ها نام و نشانی دارد ؟
آیا گرفتن نام آن رسانه ها ـــ اگر وجود دارد ـــ دهان را کثیف و فلم را آلوده می ساخت ؟
من رسانه هایی را پیدا کردم که فرهاددریا از کمک به چند موسسۀ دیگر نام برده، ولی هیچ جا ذکرکمک به آشیانه را از زبان و قلم دریا نیافتم. اگر شما این ادعا را از زبان و قلم دریا در جای یافته بودید چرا با نشان دادن آن این ادعای خود را مستند نساختید ؟
آیا باز همان حکایت کیک است و تـنبان ؟

آخر سخن :

هر فلم که به شیوۀ فلم های مستند ساخته می شود ، مستند نیست. پای استدلال این فلم ، چوبین و سخت بی تمکین است. اگر کسی می خواهد به افتخار سال جهانی مولانا " هرچه می خواهد دل تنگت بگو "  را شعار خود سازد ، لازم است فراموش نکند که " چو اکنون بگفتی دلیلش بیار " .
ادعا های این فلم جز مغلطه و دماگوژی که پشت تصویر های اندوه بار کودکان بی گناه و بی خبر از همه جا ، خود را پنهان کرده ، چیزی دیگری نیست.
چنان معلوم می شود که فلمسازان مدت ها مشق مردم فریبی کرده باشند. زیرا آنانی که حقایق رادانسته و از تحریف آن ، کامروا و کامگارشوند ، آماتوران امروزی نه بلکه حرفه یی های دریده چشمی اند که به  بازی گرفتن معنویات مردم برای شان پشیزی ارزش ندارد.
هدف اصلی فلم ترور شخصیت است که این عادت مذموم در کشور ما چندان کم طرفدار نیست.
به نظر من کار اصلی و مهم فرهاددریا ، کمک پولی ــ که تا حال آن را دریغ نکرده ــ برای کوچه و خانه نیست ، بلکه کار مهم او آفریدن ارزش های معنوی است.
معنویتی که در کوچه است ، فکر بکری که در کوچه است ، فضای انسانی که در کوچه است ، معصومیتی که در کوچه است ، هنرمندیی که در کوچه است ، بالاتر از آن است که بتوان آن را با صدا ها و سیما های از این قماش ، آلوده ساخت.
عزیزان !
دریا در هنر امروز افغانستان ، یک مفهوم است. تا می توانید بر او انگشت بگذارید. تادر توان دارید بر او انتقاد کنید. تا می خواهید عیب های کارش را بگویید. ولی لطفا ً بر او تهمت نبندید.