رسیدن به آسمایی: 13.10.2010 ؛ نشر در آسمایی: 13.10.2010

نوشته ی الیس واکر


ترجمه ی پروین پژواک

2009-04-22

برای دریافت فایل صوتی این جا کلیک کنید
 

چرا هیچ وقت جنگ اندیشه ی خوب نیست؟
 

با آن که جنگ به تمام زبان ها حرف می زند، هیچگاه نمی داند به بقه ها چی بگوید!

تصور کنید گردهمایی سالانه بقه ها را در کنار دریاچه در ابتدای فصل باران...
آن ها چرخ سترگ وسیله نقلیه ی نظامی استتار یافته را نمی بینند که آن ها را درهم می کوبد و له می سازد.

با آن که جنگ طرز تفکر خود را دارد، هیچگاه نمی داند به کجا و کی اصابت خواهد کرد.
تصور کنید خری با آرامش توده یی از کاه را می بوید، در حالی که پسرکی انتهای افسار فرسوده ی او را در دست دارد.
آنها نمی دانند که هر دو به غذا فکر می کنند. پسرک در آرزوی نان و پیاز است و شاید زردک و یا سیبی برای مزه ی دهن.

درست بالای سر آن ها چیزی تاریک، بزرگ چون موتر سقوط می کند.

با آن که جنگ چشمان خود را دارد و می تواند تیل و گاز و درختان ماهون و همه چیزهای درخشنده را به روی زمین ببیند، هنگامی که به مادر شیردهنده می رسد، نابینا می شود.
جنگ شیر و به خصوص انسان را دیده نمی تواند.

تصور کنید زنی را در کنار پنجره که سعادتمند است و برای کودکش لالایی می خواند. کودکی شیرخوار در آغوش او دسته یی از گیسوان تاریک او را با دست تاب می دهد.
آنها نمی تواند جنگ را استشمام کنند که پوشیده با رنگ های سبز و قهوه یی کشتزارها به آهسته گی سوی آنها از سراشیب تپه راه می پیماید.

با آن که جنگ کهنه کار است، خردمند نیست.
او متردد نیست از این که چیزهای را نابود کند که به او متعلق نیست، چیزهایی که از او بیشتر باستانی اند.

تصور کنید جنگل را با دریاها و سنگ ها، با یوز پلنگ ها و طوطی های کوچک سبزرنگ، با سنگ پشت های آبی و گربه های وحشی و مارها.

در آن بالا جنگ اثر خویش را به شکل ابری سفید از دنباله ی هواپیمایی بر آسمان باقی می گذارد و همه چیز را در پایین با پودری کشنده تبدیل به گرد و خاک می سازد.

جنگ عادت و روش بد دارد. جنگ هر آن چی را که بر سر راه او واقع می شود، می بلعد و هر آن چی را که نمی خورد، می چکاند.

اینجا جنگ قریه یی را می جود. تسلیحات لقمه ی بزرگی از قریه بر می دارد.
پس مانده ی لقمه ی جنگ چکه چکه چون بزاق بر زمین می ریزد و راه خود را به سوی چاه قریه می یابد.

جنگ طعم وحشتناک و رایحه ی بد دارد. جنگ هیچگاه ملاحظه ی بوی بدن و عوارض جانبی عجیب را ندارد. هنگامی که به آب علاوه شود، شما را جرعه به جرعه بیمار می سازد. شما می توانید بمیرید هنگامی که خفه شده اید و بینی خود را با دست چسپیده اید.

حالا تصور کنید که جنگ می تواند برای خوبترین مردم روی زمین رخ دهد:
و روزی شما مجبور گردید که از آب آن چاه بنوشید!