رسیدن به آسمایی: 27.10.2010 ؛ نشر در آسمایی: 28.10.2010

نورالله وثوق

 

صاحب امتیاز
.........


حرفِ ریز


میانِ خانه ازبس حرفِ ریز است
نگاهِ دَر نگاهِ خنده بیز است
سرازنو تیغِ زهرآمیزِ نیرنگ
به جانِ ناله ها مان تیزِتیز است
.......


دواسبه


بلا استاده پشتِ مرزِ کین است
دواسبه روی زین اندرکمین است
نخیزد گرچه برقی ازنیامی
زبان در کام دلها آتشین است
.......


صاحب امتیاز


سرِ افسانه ازهرسو درازه
زتفسیرِ صداها بی نیازه
دراینجا می کُشَد هرکه فزونتر
فزون ازهرکه صاحب امتیازه
............


رگِ مردی


.درین میدان رگِ مردی نبینم
چه می گردی که جزگَردی نبینم
دهانها وای وا کج گشته لبها
سوایِ رسمِ بی دردی نبینم
..............


سرمایِ سماجت


من وتو سربه زیرِ حرص وآزیم
نشانِ رگ رگِ دستِ درازیم
سرِِ ما گرمِ سرمایِ سماجت
اسیرِ بی خبر از هرچه رازیم
...........


دهانِ مار


غلامان بردگی را بار دادند
به هرسو مژده ی ادباردادند
دلِ گنجشکیِ نازِ سحررا
دوباره در دهانِ ماردادند
.................


کلافه ی سردرگم


گرفته پیشِ ماطوری قیافه
که سردر گم شد ه هرچه کلافه
به هر رنگی هوس می بافداما
لفافه در لفافه در لفافه
........


زنجیر باف


مپنداری که می بافد گزافه
عموی ماوتو زنجیر بافه
ولیکن جایگاهِ وعده هایش
گمانِ من که پشتِ کوهِ قافه
..........


قدِ فردا


زمانی سر زمانی پا بریدند
گهی زشت وگهی زیبا بریدند
درآن بالایِ بالا ها شبِ دوش
بلایی برقدِ فردا بریدند
..........


پشتِ پشته


شبِ شومِ شرارت پشتِ پشته
سیاهی تاکه می بینی درشته
دریغا دیده ی اندیشه ی نور
دراویزِ شبانِ بدکنشته
.......


گردنِ همسایه


مشامم می کشد رسمِ اشاره
که شر برگردنِ همسایه باره
چه خوابی دیده این دیوِ تباهی
چرا آتش زند هرسو شراره
.............

دوشنبه1389/8/3