رسیدن به آسمایی: 09.08.2010  ؛ نشر در آسمایی: 24.08.2010

 

حمیرا نکهت دستگیرزاده

 

بیرون ز دامگاه حوادث

 

آن صبح نا ستوده آن صبح دل کبود

آیا چه حیله کرد که مهری زمن ربود؟

بانوی روز های مرا کند از برم

بر او در بهشت

بر من نمای دوزخ بی او شدن نمود

مادر میان قاب طلوع عکس خویش شد

مادر سپیده شد

مادر زنور بود و به خورشید تن سپرد

ما شب شدیم و سوگ

ما تب شدیم و سنگ

ما اشک

ما سکوت

 

مادر ترانه شد به لب آفتاب صبح

مادر فرشته بود و زمین جای او نبود

او درکلام حافظ شیراز مینمود

آن طاهر بهشتی وا مانده در فراق*

مادر بهشت را

اراست از خودش

ای طاهر بهشتی من

سبز راه تو

ای طاهر بهشتی من سبز جای تو

بی تو بهشت بودن من هم خراب شد

مادر، بهشت دیدن تو رفت از نگاه

دستان من تهیست ز هرم دو دست تو

دیگر بهار خنده تو خواب باغ شد

من ماندم و خزانی صد برگ اشک تر

من ماندم و سرود سکوت بلند تو

من ماندم وخرابه خالی بی کسی

 

تو شعر حافظی

در اوج ها رها

تو مرغ باغ و گلشن قدسی و در فراق*

ماوا نمیکنی

من ماندم و سروده حافظ برای تو

"بیرون ز دامگاه حوادث "ترانه شو

من

عکس یک خرابه به دیوار زندگی

من

شعر تلخ درد به دیوان زندگی

خوابت خجسته باد

روح تو رسته باد!

30-11-2009

 

 

* تکه هایی از غزل های حافظ