12/06/2014


سید حمیدالله روغ
 

یک بررسی مجدد

 

در بارۀ دو نام

 

«افغان شال» و «کته پور»

 

1- در بارۀ «افغان» و «افغان شال»

در بحث های قبلی پیرامون دو نام «افغان» و «اوغان»، اینقلم تصریح کرده بودم که کلمۀ «افغان» در نام «افغان شال» آمده است.

در رابطه با نسبتی که در میان دو نام «افغان» و«ابکان» برقرار ساخته می شود. طی تحقیق بعدی، در آثار جناب پوهاند م. حسن کاکر به این توضیح برخوردم که افغانستان شناسان متعددی، از جمله فرای، شک کرده اند که کلمۀ افغان ازین ریشۀ ساسانی آمده باشد. پوهاند محمد حسن کاکر به نقل از گریگوریان می نویسد:

«...یک نویسندۀ معاصر ارمنی این نظر را رد کرده علاوه می نماید که کلمات فوق {ابگان} برای {تسمیۀ} مردمان قدیم اذرباییجان بکار رفته، و این نام به این معنی در نوشته های قرن 5 م. ارمنی دیده می شود»[1].

 

و درین باره که نام افغان از ریشۀ «اسواگانا» از منابع هندی آمده باشد، نیز، جناب پوهاند کاکر می نویسد:

«"واراها میرا" این نام را برای"کولا"ها یا "چولا" ها به کار می برد[2]»  و طوری که در نوشتۀ روایت های قومی افغانستان در بخش شش نشان داده ایم، منظور ازین نام هیپتالی ها بوده اند که کشتار بیمانندی را برعلیه بوداییان براه انداختند.

                   

سپس در همین رابطه این قلم نوشته بودم:

 

«در همین قرن چهارم هجری سبکتگین[3]وفات یافته است و درغزنی در محلی که نام آن «افغان شال[4]» بوده است، تدفین شده است».

                     

اخیراً این قلم نوشتۀ شاعر و محقق سرشناس افغان جناب عبدالباری جهانی را در سایت وزین افغان-جرمن انلاین خواندم. این یک نوشتۀ حقیقتاً جالب است.

باری جهانی می نویسد:

نخستین دانشمندی که به این نام (افغان شال) توجه می کند، مرحوم استاد سعید نفیسی است که تأریخ بیهقی به همت وی تنقیح و تحشیه و نشر یافت؛ نفیسی می نویسد که کلمۀ "شال" در نام "افغان شال" باید به شالی و مزرع برنج[5] دلالت داشته باشد.

بعد باری جهانی اضافه می کند که مرحوم استاد عبدالحی حبیبی نظر نفیسی را رد میکند، و می نویسد که "شال" باید از ریشۀ "درشل" پشتو آمده باشد؛ نیز باری جهانی می آورد که استاد مرحوم حبیبی دو توضیح می افزایند، که هر دو جالب اند:

نخست این که می نویسد "افغان شال" یک جای بلند است (حبیبی ازین نظر به "بلندی" علاقه می گیرد که پس این بلندی نمی توانسته مثلاً شالی زار به معنی مزرعۀ برنج باشد)

دیگری این که می نویسد در کویتۀ بلوچستان نیز"شال" به یک محل اطلاق می          شود؛

سپس باری جهانی نظر خودش را طی تحقیق همه جانبه ای بسط می دهد و می نویسد:

 

"شال" از ریشۀ هندی "Sala" می آید و نمونه های پسوند "ساله" در نام های هندی را می آورد؛ و نتیجه ای بسیار مهم می گیرد که برای بررسی ما در بارۀ ریشۀ نام افغان اهمیت رهنما دارد. باری جهانی می نویسد:

« ...هندی ها بسیار پیش تر از فارس ها و عرب ها قوم  و نام افغان را می شناخته اند؛ یعنی افغانان از هر نظر با هندی ها نزدیکتر بوده اند، نسبت به فارس ها؛ و با اعراب اصلاً آشنایی نداشتند ..."افغان شال" نشان می دهد که افغانان در میان قبایل هندی و در دربار راجه های هندی از زمانه های دور به حیث یک قوم جداگانه زندگی کرده و نام و هویت {جداگانۀ} خود را داشته اند... به طبقۀ اشراف   راجپوت ها متعلق بوده اند و تا زمان سلطان محمود اسلام را نپذیرفته بودند...»[6]                  

 

خوب؛

اما درین میان چند چیز ناگفته می ماند.

یکی این که در ایالت کنر هم ما یک محل به نام شال داریم و در دور و پیش این محل نام هایی محلی که به "ال" ختم می شوند، یک ردیف را می سازند:

شال؛ پشال؛ برگیمتال؛ میندال؛ چیترال؛

دیگری این که این نام ها همه در حوزۀ پشه یی نشین واقع هستند و این نشان می دهد که باید زبان پشه یی در تأسیس این نام ها شرکت داشته باشد[7]

این قلم به کمک دانشمند افغان جناب سید امین آشنا، که با زبان پشه یی بلدیت دارند، درین نام ها دقیق ترشدم.

همه نام های"شال"در ولایت کنر بمانند "شال"، "پَشال"، "بِستِک شال"، نام جاهایی هستند که بلند تر از دریا واقع شده اند؛

و درین میان نام «شالی اُوُلَی»،هم داریم، که در رابطه با نظر نفیسی، جالب تر است، و این شالی اولی بازهم نام یک درۀ بلند وصعب العبور در مناطق پشه یی نشین است و ربطی با "شالی زار" به معنی مزرعۀ برنج ندارد.

ازین میان در نام "بِستِک شال" بیشتردقیق می شویم.

بستک شال، یک جای بلند است که در عمق منطقۀ پشه یی نشین در ملتقای بالایی سه درۀ واقع شده است: درۀ پیچ و درۀ نور و درۀ نورلام؛

بالاتر از آن یک آب ایستاده بسیار قدیم است؛ در گذشتۀ دور هندوان به این محل به زیارت و غسل می آمده اند چون گویا بابه نانک درین آب ایستاده غسل کرده بوده است.

این بِستِک شال در سراسر سال با برف پوشیده است. بستک شال در اواخر بهار و تابستان قسماً از برف فارغ  و سرسبز می شود؛ بعد همه خانواده های محل رمه های بز خود را به یک چوپان می سپارند و وی به "بستک شال" بالا  می رود و در آنجا برای سرتاسر تابستان "بانډه" می کند و بز ها را به چرا می برد؛ و مفهوم "باندۀ بالا" در زبان پشتو، به همین معنی آمده است:

 

«بَری بانډی ته لار شه  یاره!»

 

همچنان در ولایت کنر یک محل داریم با نام منگوال؛ و دقیقاً با همین نام در حوالی تاکسیلا هم یک محل "منگوال" نامیده می شود و در دور و پیش این محل، در تاکسیلا، محلات بعدی با نام های قدیمی بلوال و چکوال و ازین گونه موجود اند؛

و یا در ولایت کنر محلی داریم با نام "گونه پال" و در هند غربی محلی است با نام «بهوپال» که آبده های آریایی در آنجا تثبیت شده اند؛

پس وقتی ما "افغان شال" غزنی را با "شال" کویته و "شال" و "پشال" در کنر در نظر می گیریم و این مثلث را بسوی جنوب می گشائیم مهمترین ساحۀ قدیم که در نظر ما می آید، ساحۀ تمدنی هندوسیت کوشانی/آریایی بوده است.

بقایای متأخر کوشانی ها با نام های شیرهای بامیان و شارهای غرجستان[8]و کابل شاهان  پس از قرن  10م. پیوسته به سوی جنوب رانده شده اند؛

به رویت کتیبۀ رباطک به طورغیر قابل تردیدی می دانیم که زبانی که این مردمان بدان متکلم بوده اند، زبان آریایی بوده است، که بعد به سوی زبان های پشتو و دری فراروییده است؛ ازین نظر است که می توانیم این احتمال را تقویت کنیم که

 

1- کلمۀ شال یک کلمۀ پشه یی است؛

2- نمی دانیم چگونه است که کلمۀ پشه یی شال، درغزنی بکار گرفته شده است؛ نیز نمی دانیم که این محل به کدام دلیل افغان شال یا «بلندی افغان» نامیده شده است؛ ولی قرار گرفتن نام بسیار قدیم "شال" در کنار نام "افغان"، نشان می دهد که خود نام افغان هم یک نام قدیم است و حد اقل پیش از ورود عرب به سرزمین ما موجود       و شناخته بوده، و" شیرهای بامیان" نام افغان را می شناخته اند و این حوالی درغزنی را که شامل قلمرو شان بوده است، که حال به هر دلیلی اشاره به قوم دارد، "افغان شال" می نامیده اند؛ و در زمان مرگ سبکتگین، این نام در آن محل یک نام معمول و شناخته بوده است که بیهقی آن را به تکرار می آورد.

                      

2- دربارۀ «کته پور»[9]

دو کلمۀ "کته" و"شکته" حقیقتاً در زبان پشتو موجود هستند؛ اما کلمۀ «کته» در نام "کته پور"یک کلمۀ پشتو نیست؛ در زبان پشتو برای نام های"کته پور"، "شمشه پور"، "وته پور"، "سوارا پور"، "جینجه پور"، و ازینگونه، توضیح قناعت بخشی نداریم.

1- کلمۀ "پور" در نام های اومایاناپور و راجپور و گنداپور و هستانه پور، اری- پور  ریشۀ آریایی/سانسکریت دارد؛ در کتیبۀ بغولانگه هم این کلمۀ "پور" ازهمین ریشۀ آریایی/ کوشانی/تخاری آمده است.

این که این"پور"ها آیا با کلمۀ ویدی- اوستایی Paouravaus به معنی "زاد"/بمانند پور داوود/ ریشۀ مشترک  دارند و یا نه دارند، باید از جانب متخصصین بررسی شود.

کلمۀ «کته- Kata»[10]درمتون بودایی به معنی ساخته وآفریده وفانی آمده است؛

و همین کلمۀ "کته" در متون اوستایی نیز آمده و همانست که بعد "کده" شده است، بمانند دهکده؛ آتشکده؛ و در اوستایی "کته" به معانی سرای؛منزل؛ غسالخانه؛ و نوعی ظرف آمده است؛

اینک دو کلمۀ «کته» و «پور» را هم  از مصداق آریایی و هم ازمصداق اوستایی با هم ترکیب می کنیم و در این دو ترکیب دقیق تر می شویم:

این دوکلمۀ «کته» و«پور»، نه از ریشۀ اوستایی و نه از ریشۀ آریایی، و نه از ریشۀ سانسکریت، از هیچ کدام، یک ترکیبی نمی سازند که با تأریخ و نشانه شناسی فرهنگی محل متناسب باشند.                   

یعنی این نام «کته پور» نه تنها که باید از زبان های کنونی ما (پشتو و دری) قدیمی تر باشد؛ بل به اتکای منابع دست داشتۀ اوستایی و آریایی وسانسکریت به یک توضیح قناعت بخش دربارۀ این نام نمی رسیم.                                   

و اما درینجا یک احتمال سوم هم گشوده می شود:

در زبان پشه یی لفظ "کته" و "کتا" به معنی جوی آمده است؛و در زبان پشه یی "پور"، با /واو/ کوتاه، به همان معنی"پُر" به معادل مملو و آگنده آمده است؛ پس

اول - "کتاپور" یک نام پشه یی است، و به معنی «جوی پُر» بوده است؛

و ازهمین ریشۀ پشه یی

                                             - "وته پور" به معنی جام ِپُر

                                             - "سوارا پور" به معنی پُر از آهو

                                             - " جینجه پور" به معنی پُر از جینجه/یک حیوان/

دوم- کلمۀ دری "پُر"، به احتمال اغلب از ریشۀ پشه یی می آید.

این قرینه نشان میدهد که حوزۀ تحت سیطرۀ پشه یی ها مثلاً تا «کتا پُر»می رسیده است.

اینک نام های

"گسارا" در پشه یی به معنی پُر از سبزه ها و یا سبزه زاران؛ و "درالا" در پشه یی به معنی پُر ازکوهبند ها؛ و "کتارا" در پشه یی به معنی محل پُر از جوی ها؛ را در نظر می گیریم و به این قیاس می رسیم که مؤخرۀ «آرا» درین نام ها باید اصل پشه یی داشته باشند؛ و با این قیاس می کوشیم به رویت نام های محلات که به «آرا» ختم می شوند و بنابران اصل پشه یی دارند، یک منحنی ترسیم کنیم که حوزۀ سکونت پشه یی های قدیم را نشان بدهد:

1- "نگرهارا" و یا "ننگرهارا" نام شاه معروف چغانی - پشه یی و نام مرکز وی در "چغان سرای"،همان "چغه سرای" کنونی، بوده است؛

2- "گندهارا" در پشه یی به معنی چمن پُر از گُل و خوش بویی؛ طوری که می دانیم این "گندهارا" مرکز تمدن کوشانی و مرکز تأسیس هنر گریکو-بودیک بوده        است؛

3- "بنجهارا" که نام قدیم درۀ های کوهبند های هندوکش بوده است و از آنسو به تخاران وصل می شده است؛ و از تأریخ می دانیم که چغان(صغان) ها و تخار ها یک مدنیت واحد را می ساخته اند، که جادۀ جنوبی ابریشم نامیده می شده است؛

  وبیشتر به حیث یک سوال در نظر میگیریم که غبار می آورد که "بنجهارا" نام یک سلاله درغور درقرن 6. م.بوده است. 

4  - دانشمندان پنجشیری نَسَب گفتند که نام این ایالت در پشه یی «اپاخشیرا» بوده است.

5- از تأریخ می دانیم که یک سلاله در تاکسیلا به نام "اگنی دهارا" موجود بوده است؛

 

پس هرگاه منحنی این پنج نام را با هم وصل کنیم ، می توانیم بگوییم که پشه یی های قدیم حوزۀ مسطح وسیعی را در دامنۀ غربی هندوکش در اختیار داشته اند؛ ونام «افغان شال» نشان می دهد که ساحۀ تأثیر پشه یی ها تا غزنی هم می رسیده است.

پسان تر پشه یی ها در اثر هجوم های قومی بیشتر به استقامت کوهبند ها عقب رانده شده اند؛جناب سید امین آشنا که بنا بر رشتۀ مسلکی خود هیأت های باستانشناسی فرانسوی را همراهی می کرده است، به خاطر می آورد که فرانسوی ها نشان می داده اند که چگونه در دره های کنر، در مدخل دره ها پشتون ها و در اخیر دره ها پشه یی ها مسکون بوده اند وعادات و عنعنات آنان، حتی در امتداد یک دره، بسیار از هم متفاوت بوده است و پشه یی ها به عمق دره ها عقب رانده شده اند.

سلاله های صفاری وسامانی ایالت پنجشیر را به طمع لاجورد ونقره تصرف و غارت کردند؛ و بقایای حفریات قدیم برای استخراج نقره همین اکنون در«پارانده» پنجشیر موجود هستند.              

 

پایان

 ***

[1]- پوهاندمحمد حسن کاکر:"افغان،افغانستان وافغان ها وتشکیل دولت درهندوستان، فارس وافغانستان"؛پشاور 1988؛ص17 

[2]- واراها میرا:"برهات- سامهیتا" به نقل از ج. مورگان استایرن؛ دایره المعارف اسلام؛چاپ نو؛ص217؛این کتاب درقرن6 م. نوشته شده و به ترجمۀ V.M.R.Sastri   در1947 در بنگلور هند چاپ شده است.

مرحوم کاتب می نویسد که «کلمۀ "افغان" بارنخست در"تاریخ بمبیی"آمده است،حوالی 9قرن پیشتر».نام افغان درمنابع هندی شاید مقدم ترظاهر شده است،اما نه بار نخست.

[3]- سبکتگین ناصرالدین نام پدر سلطان محمود غزنوی بود؛وفات در386هق./جالب است ذکرشود که سبکتگین یک کلمۀ مغولی است بمعنای خوش قدم؛ نیک پی/

[4]- بیهقی؛ ص606

[5]- در زبان های افغانستان کلمۀ "شالی زار"  به معنای مزرع برنج، به همان گونۀ "شالی زار"  و"شالی زاره " می آید. "شالی زاره" در پشتو به معادل "کرونده" است/سید امین آشنا/.

[6]- عبدالباری جهانی:«افغان شال». سایت وزین افغان- جرمن انلاین.

[7]- بنظر میرسد تاثیرمتقابل وتداخل زبان های آریایی وپشه یی و کُردی در"اتنو- کلتور"، و در"نامشناسی تاریخی" افغانستان تاکنون بررسی نشده است. این بررسی ها بسیار ضرورت دارند ورهگشا و رهنما هستند. تا کنون بررسی ها، به تقلید از منابع اروپایی، بیشتر به استقامت سانسکریت معطوف بوده اند.وانگهی فقط 20 سال میشود که ما به تحقیق اززبان آریایی سخن گفته میتوانیم.

[8]- درنام های"افغان شار" و"میدان شار"، کلمۀ "شار" باید اشاره باشد به"شار"های غرجستان و"شار" به معنای " شهر" درین نام ها، یک تعبیر متأخراست و احتمالاً دقیق نیست.

[۹]- علی پاشایی؛ بودا؛ تهران 1352؛ ص619