رسیدن: 03.01.2012 ؛ نشر : 04.01.2012

 

حمیرا نکهت دستگیرزاده
 
 

شب نگاری

آمد میان صبح نسشت و ترانه شد
یک سینه ساز گشت صدا، عاشقانه شد
حسی به لحظه های غریبانه خانه کرد
شعری به دفتر نگهی ،جاودانه شد

یک مصرع از صلابت تو وام میکنم
کاینجا، شکست، بودن من را، نشانه شد
پرواز در تمامت من ریشه کرده است
از بس خیال روشن تو بیکرانه شد
از چارسوی نام تو خورشید سرزده ست
صبحی، شکوه آمدنت را جوانه شد
خشکید برگ های خزانی ِبی کسی
دریای عاشقانگی از تو روانه شد
یک راز از نگاه تو تابید و آسمان
فارغ ز داستان زمین و زمانه شد
من باغ لحظه های صمیمانه ی تو ام
چشمم حضور سبز ترا آشیانه شد

آمد میان خلوت اندیشه های شب
پایان شب نگاری من را بهانه شد.

31-12-2011

 
***

لینک ها:

صفحه ی ویژه ی حمیرا نکهت دستگیرزاده