رسیدن: 14.12.2012 ؛ نشر : 14.12.2012

رشاد وسا



در شهرکابل بخش اول

شنیده ام من که یک برادر غضب کند با جمال صافی

به شهر کابل براش گوید کلام نا خوش بقدر کافی

نگو که خو درا برا در ما خیال کرده چو « بو ش » یا «کول»

جفا کند با جمال صافی چنان که با قو م خو د « قذافی »

برادر ما به چنگ آرد اگر مقامی بیک وزار ت

جمال مسکین به شهرکابل نمیتواند حتی طوافی

ز ناامیدی بخانه آید ز ترس و وحشت برون نیاید

بگیرد او سیخکی و تاری کند به ناچار جراب بافی

جراب او را بروی بازار کسی نگیرد به نیم نانی

که گشته مملو تمام بازار ز مال قاچاق دزد و « مافی»

جراب او را کسی نگیرد به نیم نانی و یا قرانی

بر و بخندند قوم تا جرکه ای برادر به این گزافی

بخانه آید دها ن ببندد ز خو ردن آب و خو ردن نان

بدین طر یقت کند غم و درد خو یشتن را مگر تلافی

ز صنعت بافتن نیامد به جیب او تنگه و قرانی

بدین فکرشد که پیشه سازد برای خو د پیشه صحافی

به پیش دو کان او بگویند هزار مخلو ق بی سر و پا

که ما فقیریم و بینواییم بدست داریم خط معافی

به خوا ب خو ش دید یک شبی او که در دکانی و یا سرایی

نشسته با دالر فراوان و شادمان از فن صرافی

به هر طر ف خیل خو برویان به باغ و راغ و به شهر و میدان

ربوده از چشمکان او خو اب خرام آن گلرخان « نافی »

مرا تو گفتی که ای برادر ز هر زه گو یی چه حاصل آید

سکوت کردم د هان ببستم ز درفشانی ز موشگافی

اگر خدا جان ز بحر فیضش مرا د هد قطره یی ز دانش

تمام اشخاص تند خو را کنم ملامت کنم ندافی

کلام ناب مرا کی دارد ز شاعران و ز نکته سنجان

بدین طراوت بدین روانی بدین معانی بدین قوافی


مارچ 2002 آلمان

یاد داشت - کلماتی که درداخل ناخنک ها آمده اند شاید برای بعضی ها رو شن نبا شند

کول - صدر اعظم آلما ن در هنگام فرو پاشی شورو ی و اتحا د دو باره آلمان بو ش - رییس جمهو ر ایالات متحده آمریکا

قذافی - ریس کشور لیبیا

نافی - د و شیزه گانی که با پو شیدن پیر هن ها ی کوتاه به تقلید از خانمهای هندی ناف خو درا به نمایش میگذارند و بر زیبایی خویش می افزایند البته منظورم دوشیزه گان زیبای آلمانیست و من به جا های دیگر سفر نه کرده ام .

مافی - یعنی مافیا

 

در شهر کابل

 

وزیر دولت گرفته محکم دودسته از پایه های چوکی

به انتقالی به انتخابی که این نه شغلیست انصرافی

وزیر دولت که بود روزی ز خیل آ وارگان مفلس

ز بخت میمون غم کهن را به فرصت کم کند تلافی

ز فقر و ادبار مردم ما ز چشم من خون پریده یارب

مگر  همیشه وزیر دولت ز بازسازی کند حرافی

تو شادکامی تو کامرانی تو از غم و درد ما ندانی

چرا نگو یی چرا نسازی چرا نبافی چرا نلافی

تو درد و غم را ندیده باشی تو خون مردم چشیده باشی

ز چنگ قانون پریده باشی اگرچه استی تو دزد و مافی

وزیر دولت چه نابکارست چه در فساد و چه در شکارست

شکار او خلق برده بارست به خیر مردم بود منافی(1)

و زیر دولت چه ناجوانست چه مفتخور و چه پهلوانست

بکار مردم چه ناتوانست نکرده کاری جز  انحرافی

وزیر دولت به صد کروری نمیکند بس ازین خزانه

نمیزند آروقی و چیزی اگر چه خورده به قدر وافی

وزیر دولت ز بس که خورده به قبض روده مصاب گشته

طبیب را گو که لازم آمد برای او یک علا ج شافی

عروس دو لت چه نازنینست چه ماه رو ی و چه ماه جبینست

عجب خرامی عجب جمالی چو آن پریزاد کو ه قافی

اگر مقامی به چنگت آمد بگیر محکم تو ای برادر

که اینچنین گنج آسمانی هزار سال دگر نیافی

ز خویش خوری مکن تو پرسان که کرده در کشور تو توفان

حسابگیری درک ندارد و هم خبر نیست از شفافی

سخن ز قو م و نژ اد کم گو به هرزه گویی مکن چنین خو

که جمله مردم برادرانند چه قوم تاجک چه قوم صافی

ازین خرابی و این تطاول ازین تباهی و این چپاول

به گریه آید« جنید» و« شبلی» به گریه آید« حلا ج» و «حافی»

حکومت شهر کابل ما ندارد ارزش بقدر توتی

چه انتقالی چه انتصابی چه انتخابی چه ایتلافی

درین ولایت نمیرو م من به پشت هرکس نمیدوم من

رفیق هر خس نمیشوم من که من نیم آدم اضافی

ملا و مفتی بکار ناید چنین که خفتی بکار ناید

خردگرا باش و رهگشا شو حذر کن از عادت خر افی


آلمان 2004

***

(1)مافی  - شکل اصلی و کامل واژه همانا  مافیا است که بنابر ایجابات شعر مافی نوشته شده است