رسیدن به آسمایی :02.2008 .07؛ تاریخ نشر در آسمایی :02.2008 .07

علی ادیب

باور زردرنگ آزادی

يک فصل, "يک برف سبز زمستانی" بودی؟ هرگز نه
يک دل, يک "سنگ-درنگ کوهستانی"(1) بودی؟ هرگز نه

هم پيک! دروازه ی بيد در صف خورشيد, مي افتد
يک آب, "کاريز قشنگ تابستانی"(2) بودی؟ هرگز نه

ای ماه! ای واژه ی نوربخش تاريکی, آيا تو
يک موج, تابوی هرات يا وزيرستانی بودی؟ هرگز نه

برگرد, اين کودک پير بين گهواره و گور, مي ميرد
يک بار, تابوت به دوش قبرستانی بودی؟ هرگز نه

ای باغ! من سيب غزل بدست نازت بودم, اما تو
يک بيت, يک واژه ی اشتهای ترکستانی بودی؟ هرگز نه

آنروز, يک بسته ی سرخ فرش پايت کردم, برگشتی
يک گام, سريال دروغ هندوستانی بودی؟ هرگز نه

قرآن, ای "باور زرد رنگ آزادی"! زيباتر
يک واج, "الحمد شوخ دبستانی" بودی؟ هرگز نه

(اديب, زمستان 1386, کابل)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1). (درنگ) به فتح (د) و (ر), در نقاط مرکزی افغانستان بيشتر در جاغوری, نام حفره ی تاريکی است که معمولاً در قلب کوه توسط صخره های بزرگ و در کنار هم ايجاد شده باشد. و "سنگ درنگ" يکی از همان سنگ های است که همين حفره ی تاريک را بوجود آورده است. غالباً علت نامگذای اين حفره به (درنگ) شايد دو چيز باشد.
يک: صدای است که از انداختن و يا برخورد يک توته سنگ در يک حفره ی تاريکی که از سنگ ساخته شده و يا محاط به سنگ ها باشد, توليد مي شود.
دو: معمولاً چون انسانها با مواجه شدن به اينگونه حفره های تاريک که از وضعيت درون آن چيزی نمي دانند, مکث و درنگی مي کنند و گاهی از نزديک شدن و ورود به آن ها مي ترسند. بناً به احتمال زياد (درنگ) شايد همان واژه درنگ معمولی باشد. به معنای مکث, ايستايي و توقف.
(2). (کاريز): معمولاً در نقاط مرکزی افغانستان, چندين چاه آب را به گونه ی از زير زمين با هم وصل مي کنند که آب همه ی چاه ها بمنظور استفاده در کشتزارها از مجرای مشترکی بيرون داده شود. محلی را که اين آب از مجرای واحدی بيرون مي آيد, کاريز مي گويند.