دستگیر نایل

حافظ شیرازی و قرآن

 

طوری که می دانیم، همه مردم، با نام خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، آشنا استند. کلیات اشعار آسمانی خواجهء شیراز در رواق خانهء هر مسلمان و فارسی زبان جهان در کنار کتاب آسمانی ( قرآن) گذاشته میشود. این افتخار را کتابهای گلستان و بوستان شیخ اجل سعدی، و مثنوی معنوی نیز دارند.

رسم است که گوش های فرزند هر مسلمان ، پس از زمان تولد در هر کجای دنیا که باشد، با واژه های توحید و اذان عشق، آشنا میشوند. و هر فرد مسلمان، یک یا چند آیه یی از قرآن را برای اجرای عبادات، پیش از این که آن را درک معنی نمایند ، در ذهن خود حفظ  دارند. اما جالب اینست که کتاب خدا( قرآن) را مردم با هفت پوش در تاقهای بلند به عنوان تبرک، میگذارند اما کمتر کسان دیده شده اند که شبی یا سحر گاهی آن را باز نموده، آیتی ویا سوره یی را بخوانند. جز اهل تقوا و پرهیزگاران و شب زنده داران که پیوسته کار شان با خواندن قران و دعا ها و اوراد است. دلیل آن شاید این باشد که مردم عام ، با خطوط قرآن و درک معانی آن آشنا نیستند. و جامعهء روحانیت و علمای دینی هم کمتر توجه و یا هیچ توجه به این امر، نکرده اند که عامه ء مردم، قرآن و معانی آن را درک و فهم کنند تا عده یی محدودی به نام روحانی، مورد احترام بمانند و اکثریت عظیم جامعه را صغیران مذهبی تشکیل بدهند. لکن هیچ جوان مدرسه رفته و شاگرد مکتب خوانده و آدم با سوادی وجود ندارد که با نام حا فظ و اشعار دلکش او آشنا نباشد و بیتی یا غزلی از حا فظ را، از یاد نداشته باشد. حافظ ،همانگونه که سخنانش الهامی است، رنگ و بوی وحی نیز از آن استشمام میشود و سرا پا حکمت، عشق ، جذ به، شوق، عرفان و زیبایی بینظیر کلامی و شاعرانه است.

افزود برآن چه گفته آمد، حا فظ، قرآن را نیکو میدانسته ، صدایی دلنشین داشته و به قول خودش، قرآن را با چهارده روایت، میخوانده است:

-« عشقت رسد به فریاد،ار خود بسان حافظ

قرآن، ز بر بخوانی، با چهارده ، روا یت»

-« ندیدم خوشتر از شعر تو حا فظ

به قرآنی که اندر سینه، داری »

« قرآن»، در لغت از ریشهء قرء گرفته شده و قرء به زبان عربی، به معنای جمع کردن، و فراهم آوردن است. و به معنای خواندن هم آمده است.  بایست در خواندن قرآن ،همه نشانه های حروف و مفاهیم و واژه ها را در ذهن خود، فراهم آوریم تا درک معنی کنیم. خواندن، نه به معنای از روی خواندن، بلکه خواندن رمز و فهمیدن سر آیات و امثال قرآن از روی نشا نه های حرفی و کلامی است. در اشعار حافظ هم، خواندن به معنای کشف و فهمیدن سر حقیقت آمده است»:(1 )

- « عاشق شو، ارنه روزی، کار جهان سر آید

نا خوانده نقش مقصود، از کار گاه هستی»

این معنی،در نخستین سوره ای که به پیامبر اسلام نازل شده هم امده است. (اقراء باسم ربک الکذی خلق) آن بیت بالای حافظ نیزهمین معنی را می رساند. خواندن(نقش مقصود ازکار گاه هستی) ،همان پدیده ها ونشانه هایی اند که خدا وند در کار گاه خلقت آفریده است و از آن طریق، میتوان او را بدرستی شناخت.

درک معانی اشعار حا فظ ، آن قدر ساده و بی تکلف هم نیست؛ زیرا خود او برای درک معانی سخنان خود رمزی، و کلیدی قایل شده است؛ که تا آن را به د هست نیاریم، از فهمش عاجز میمانیم. آن رمز و کلید، «کرامت نفس» انسان است. حافظ، سخن خود را از اغیار و بیگا نه گان، پنهان می کند. این اغیار و بیگانه گان، زاهدان ریا کار، شیخ گمراه، نامحرم راز، خود ناشناس و خدا ناشناسان اند، همان شحنه و محتسب اند:

- « من این حروف نوشتم، چنا ن که « غیر» نداند

تو هم زروی « کرامت» چنان بخوان، که توانی»

***************************

- « رازی که بر « غیر» نگفتیم و نگوییم

با دوست بگوییم که او، محرم راز است»

خواجهء شیراز برغم اندیشه های غرض ورزان، به قرآن، الفت و عشق فراوان داشته است. همه کرامت نفس، تقوا سلا متی روح و  بدن خود، و سحر خیزی و عبادات خود را حاصل عشق و از دولت قرآن، دانسته است.:

- قدر مجموعهء گل ، مرغ سحر داند و بس

که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست »

مرغ سحر،همان عابد سحر خیز، همان عارف روشندل و همان عاشق جان باخته است:

- « صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هر چه کردم، همه از دولت قرآن کردم»

چون حا فظ، عارف است « واهل معرفت ، قرآن را تنها به نشانه های حرفی و قرار دادی آن محدود نمی کند.، بلکه آن را لوح وجود آدمی میداند که خداوند، نشانه هایش را در آن ثبت کرده تا مگر آدمی، آن را به عشق و کرامت،بخواند؛ و بلکه خدا را بشناسد و آن، کتاب خود شناسی است. در آیه چهاردهم سورهء بنی اسراییل آمده است: (اقراءکتا بک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا) یعنی« بخوان کتاب خودت را که به نفس تو کفایت میکند. آن روز بر تو همان حساب میشود» (2 )

راز و رمز سخن حا فظ را زاهدان ریا کار فهم نمیکنند. آنها، دیو صفت اند که با پاکان، سر دشمنی دارند. لذا مردمی که قرآن می خوانند آنهایی که رند و خراباتی اند، زاهدان را با انها کاری نیست:

-« زاهد، ار رندی حا فظ نکند فهم ، چه شد؟

د یو بگریزد از آن قوم، که قرآن خوانند»

حافظ خودش تاکید میکند که حافظ قرآن هم بوده است و هیچکس مانند او، نکات لطیف و حکمت های قران را جمع نکرده است:

-« ز حا فظان جهان، کس چو بنده، جمع نکرد

لطایف حکمی، با نکا ت قرآ نی»

قرآن خواندن برای حا فظ، و تظاهر به عبادات ، دام تذویر، وسیلهء فریب کاری و در بند کشیدن مردم عامه نیست که از قران چیزی نمیدانند"

-« حا فظا می خورو رندی کن وخوش باش ولی

دام تذ ویر مکن، چون دگران ، قرآن را »

( دگران)، پرنده ایست خوش الحان که با صدای د لفریب خود، دیگر پرنده گان را برای شکار کردن ، فریب می دهد. این زاهدان ریا کار، این شحنه و شیخ، این حافظان دین فروش نیز مانند همان دگران اند که قرآن را وسیله یی برای کسب منفعت و روزی خود میسازند.

(1 ): قرآن به تعبیر اهل معرفت- حسین میر مبینی، ره آورد شماره 59 ص 6

(2 ) همانجا صفحه هفت

__________( هالند_ جولای 2007 )