آشا ابوی

 مانهایم - جمهوری اتحادی آلمان

سپاسی از دریا

 

 در یکی از روزهای ماه جون امسال بود که یکی از دوستان آلمانی ام به من تیلفون کرد  تا با هم وعدهء ملاقات بگذاریم. به اثر خواهش دوستم در اولین فرصت با هم دیدیم. در این ملاقات یکی از نخستین پرسش های دوستم این بود:

- آیا در کنسرت فرهاد دریا در « SAP Arena» رفته بودی؟

گفتم:

- خبر نداشتم وگرنه حتماً می رفتم...

این کنسرت.

نزد خود و دوست آلمانی ام خجالت شدم از این که وی با دوستان دیگر آلمانی اش به این کنسرت - که به تاریخ 14.04.2007 در شهر مانهام آلمان برگزار شده بود- رفته بودند و من از آن خبر هم نداشتم.

دوست آلمانی ام از فرهاد دریا زیاد توصیف کرد- به خصوص به خاطر کومک های وی به اطفال افغانستان و در ضمن از  برنامهء  «کوچه» نیز یاد کرد.

بدا به حال من که نه از « کوچه» خبر داشتم و نه هم از  DVD  آن .  در «مانهام» فروشگاه افغانی نیست و به همین سبب از دوستم خانم بلقیس... خواهش کردم تا این DVD  را از فرانکفورت برایم تهیه کرده  بفرستد.

بالاخره به تاریخ هفتم جولای، DVD  مورد نظر به دستم رسید. آن را چندین بار دیدم و لذت بردم . از شما چی پنهان گریه ها هم کردم.

راجع به برنامهء کوچه  من حق ندارم و  نمی توانم  چیزی بر گفته های خود شما - "کوچه" چیست؟- که در آسمایی نشر شده اند ، بیفزایم.  نوشتهء محترم  کاوه «شفق» آهنگ تحت عنوان «بگذار موسیقی سخن بگوید»؛  نوشتهء محمد علي كريمي زیر عناون «سلام آليك، فرهاد دريا» ؛ و بالاخره هم نوشتهء  آقای حسین زاده زیر عنوان - کمره در کف روباۀ مکار - را هم اگر من بیخبر خوانده ام ، خواننده گان منظم آسمایی که حتماً خوانده اند.

من نه برای توضیح و تشریح چیزی، بل برای ابراز امتنان و سپاس از شما است که می نویسم. نه ، نه ، اشتباه نشود؛ از نام اشتراک کننده گان «برنامهء کوچه» یا کودکان و نوجوانان دیگر افغان نمی نویسم-حق هم ندارم این کار را بکنم.

 تشکر من به خاطر این است که لااقل سبب شده اید تا دوستان آلمانی ام به هنر موسیقی افغانی علاقه مند شوند و به غیر از آن صحنه های روزمره در تلویزیون ها سیمای دیگری از افغان و افغانستان نیز در ذهن شان ثبت شود.  در ضمن تشکر من برای این هم است که  شما کودکان و نوجوانان را برای ابراز امتنان از خود جلو کمره قرار نداده اید و به جان آنان بالا تنه های دارای تاپهء « فرهاد فوندیشن» و « Farhad Faundation »  و امثالهم را نکرده اید...؛ متشکرم که شما از کودکان و نوجوانان بینوا و بینوایان دیگر در برابر کمکی که کرده اید نخواسته اید تا از شما در برابر کمره های فیلمبرداری تشکر کنند و سپس نمایش این صحنه ها در برنامه های تلویزیونی رکلام شوند ...؛ بلی تشکر من برای آن است که اگر شما به  مستحقان کمک کرده اید آن را با حفظ حرمت و عزت انسانی آنان انجام داده اید- نه برای رکلام های تلویزیونی.

و قابل قدردانی است که شما به مصرف و به ابتکار خود به وطن رفته،  کارهایی را که لازم می دانید انجام می دهید- نه این که به فرمایش این یا آن انجو و فوندیشن ...

مصمم هستم تا با ارایهء همکاری فعال در زمینهء کومک به اطفال افغانستان ، خودم را از خجالت نزد خودم وارهانم ؛ امیدوارم این همکاری کومکی هم بتواند به ادامهء « برنامهء کوچه» بنماید و زخمی از زخم های قربانیان  جنگ را مداوا کند.