رسیدن:  29.03.2011 ؛ نشر : 30.03.2011 

کاکه تیغون

کودک امروز و کاکای دیروز

 

دو مهمان هستیم از دو گوشۀ جهان. یکی از کانادا و یکی از آلمان. در خانۀ دوست ما در یک کنار مهمان نواز دنمارک چون سونامی درآمده ایم. فرق مهم ولی در این است که آن دیگر یک روز پیشتر از ما تشریف آورده است.

بیت: ببین تفاوت وقت از کجاست تا به کجا

دوست مهماندار تمام وقت اصرار عجیبی در شهر بودن جایی که زنده گی می کنند دارد- شهری با نفوس پنج شش هزار نفر. دلخوشی ما هم این است که مهمان یک دوست شهری شده ایم.

آویشن کودک دوست ما که متولد اروپا است با کاکای کانادایی خود می خواهد ساعتی بازی کند. کاکای کانادایی او وعده می کند که فردا با او بازی خواهد کرد. فردا به مجردی که چشم های آویشن بر روی روز باز می شود از مادر می پرسد:
- کاکا کجاس؟
- کدام کاکا؟
- همو کاکای کهنه (لقبی که به اعتبار سبقت یک روزه در تشریف آوری خویش به دست آورده )

کاکای کهنه مثل اکثر کاکاهای ما، آن وعده و شاید وعده های دیگر را فراموش کرده و همان روز صبح وقت همبال طیاره به سوی کانادا مراجعت کرده است.

آن کودکک دیگر جرأت نه می کند از کاکای نو که ما باشیم، وعدۀ یک مقدار توجه و چند لحظه همبازی شدن را بگیرد. ولی هرچی باشد، کودک همانقدر فراموشکار ـ البته از نوع دیگر آن ـ است که ناکودکان هستند. فردای فردا باز از مادر می پرسد و این بار باز با زبان فارسی جهانی شدۀ منحصر به این قبیلۀ جهانی شده:
- کاکا خیز زده؟
- از کجا خیز زده؟
- از خواب!

ولی ذهن کاکای خیز زده که اگر هم خیزی زده، از خواب نه زده، درگیر مسایل دیگر است. آن روز که هفتۀ آخر ماه مارچ است، زمان یک ساعت تغییر خورده و عوض هشت صبح یکشنبه ـ مثلاً ـ شده نۀ صبح یکشنبه. این تغییر زمان که در یک سال دوبار واقع می شود پس از سال ها اقامت در اروپا، برای کاکایی که گمان می رود خیز زده ولی اصلاً نه زده، هنوز قابل قبول نیست. او یادش می آید که سال ها قبل وقتی به اروپا آمد در اول حاضر نه بود ساعت دستی خود را برابر با زمان اروپا بسازد. بعد که پس از پنج هفته مجبور به این کار شد تصادفاً تغییر وقت پیش آمد و او باز این تغییر را بدعت غیرقابل درک دانست. برای تعیین دقیق زمان، هفته های متمادی همیشه با تفاوت یک ساعت اضافه می کرد: به وقت ما! ساعت فلان بجه است.

لااقل سال دوبار، هنگام تغییر وقت کاکا فرصت می یابد که بر بدعت های فراوان جهان لعنت بفرستد و در حق آن ها دعای بد کند. از آن است که کاکای نو هم حوصلۀ بازی کردن با آویشن را نه دارد.
ما برای کودکان وقت نه داریم و با آن ها بازی نه می کنیم زیرا قاعدۀ بازی را نه می دانیم. ولی با زمان بازی می کنیم با آن که قاعدۀ بازی را این بار نیز نه می دانیم. کودکان قبیلۀ جهانی شده وقتی می بینند ما با آنهای که باید بازی کنیم، نه می کنیم و با چیزهایی که باید بازی نه کنیم، بازی می کنیم، شاید عمداً با چنین زبانی با ما گپ می زنند. هرچی باشد، باید صبرجمیل برای همه آرزو کرد.

28 مارچ 2011، هامبورگ