رسیدن: 19.04.2011 ؛ نشر : 26.04.2011 

نورالله وثوق

گیرِ لیورس

..........

اکس / وای /جبر

نگاه سادۀ ما بی تمیز است

صداها رعشه دار و فتنه بیز است

به بین بر اکس و وای جبر دوران

که صلح اینجا مساوی با ستیز است

......

جذر

به شیپور هوس هر سو دمیدند

چه طوفانها که در آنی وزیدند

فتادند آنچنان بر جان میهن

که جذر مردم ما را کشیدند

.......


دید انحصاری

هوا در چشم ما زانرو بهاریست

که دید هر یکی ما انحصاریست

خدا را تا به خود آییم و بینیم

چه بازیها که پشتِ پرده جاریست

.........

کور و کر

زمان دیگر زمین دیگر شد ای یار

سخن بی در و بی پیکر شد ای یار

دریغ از چشم و گوشِ باز و روشن

که در هر گوشه کور و کر شد ای یار

.........

گیرِ لیورس

کی می گوید وزیرت را عوض کن

کمی بالا و زیرت را عوض کن

فراموشت مبادا گیرِ لیورس

بخود آی و مسیرت را عوض کن

........
تو قلابی و من

بیا کز نو به هم همسو بگردیم

ازین پهلو به آن پهلو بگردیم

تو قلابی و من قلاّبی ای دوست

بده رایی که تا یکرو بگردیم
..........

ملت مدهوش

درین میخانه نای و نوش بهتر

به هم ای همپیاله جوش یهتر

بیا از رای و از اندیشه بگذر

بسان ملت مدهوش بهتر
........

آیینۀ دیموکراسی

وطن آیینۀ دیموکراسیست

بجز این هرچه گویی ناسپاسیست

نگاهی کن که در هنگام سودا

شرابی همدل چرسی و ناسی است
..........

گردن کلفت

ز بس با غیرت و گردن کلفتیم

به هر چه غیر مردی جفت جفتیم

شده ایمان ما بازیچۀ باد

بماند بین ما هرچه که گفتیم

.......

اسیر
زبس مغرور و گیج و سرگرانیم

اسیر دست بتهای زمانیم

به شوق شعلۀ شوم شقاوت

به پای هر بتی جان می فشانیم
.....

کانال عشق

چه شد سامانةِ مهر و صفایت

ز کار افتاده ابزارِ وفایت

نگیری از چی رو کانال عشقی

نمی گیرد مگر گیرنده هایت

..............