رسیدن: 05.05.2011 ؛ نشر : 05.05.2011

نورالله وثوق

شعر امروز افغانستان

سام اسامه
......
 

انتشاراتِ بهار

سخن از انتشاراتِ بهار است

به هرشاخه تماشای شرار است

شب است و فش فشِ منشورِ آتش

فشارِ شعله ها هر سو بشار است

......
 

ملا ضعیف


که می گوید که این ملا  ضعیف است

سلامیها یه در بارش ردیف است

زده زانو به زانوی سیاست

به سردارِ ستُرگِ ما حریف است
........

بند وبست


رفیقان در هوای بند و بستند

گهی هشیار و گاهی مستِ مستند

به امّیدِ خرامِ خیلِ کرگس

به تردستی قفسها را شکستند
........

سام اسامه


چنان اسم اسامه سام دارد

که مرگش هم هزاران دام دارد

صدای سُرسُرِ این مار صدسر

نمیدانم چه در فرجام دارد
.....
 

پهنای تنگ


چها در چنتۀ فرجام کرده

اسامه صحنه را سرسام کرده

به پهنایی فکر تنگش احسن

که پهن هر گوشه صدها دام کرده
.....

کویر کور

چه میکاوی کویر کور و کر را

به درد آوردۀ بیهوده سر را

چکرزن در مسیرِ فکرِِ فردا

دگرگون کن هوای دشت و در را
......

کلاوۀ سر درگم

صدای فکر ما گشته چلاوه

نیاید بر زبانها غیر یاوه

سرِ نخ را چسان پیدا توانم

که سردر گم شده یاران کلاوه
......
 

بوتۀ دل

نگاهِ خیرۀ ما کهنه کار است

بود قرنی که دنبالِ بهار است

دریغ از بوی سبزِ بوتۀ دل

که اینجا نه به دار و نه به بار است
.....

چشمِ شور

رفیقان بس که چشمِ شور دارند

دلِ آیینه را ناجوردارند

زمین وآسمان را تیره خواهند

نمی دانم چه در منشور دارند
........

دیدۀ ورلشته

زدی بر دیدۀ ورلشته روبند

چه بدها را گمان کردی که خوبند

مگو از مشرقِ اندیشه هاشان

که اینان رهسپارانِ غروبند
.......

دستِ ناسورِ

خبر از نورِ ناز افشان بیاور

برای شوکتِ دل شان بیاور

رها کن دستِ ناسورِ هوس را

به رقصِ عشقِ من ایمان بیاور
......

صدای ساده

صدای سادۀ من سر به تو نیست

دوپهلو و بد اندیش و دورو نیست

نداری گر به سر فکرِ سیاهی

دلِ آیینه هرگز کینه جو نست
.......


برقِ ترنم

غلامِ حلقۀ حرفِ سپیدم

که هرگز از سپیدی بد ندیدم

همان تیغم که بابرقِ ترنم

سکوتِ سینۀ شب را دریدم
.........
 

12/2/1390
 

پا نوشت
وَرلِشته:1
الدنگ/ بی بندوبار
چُلاوه:2
درمعرض بی آبی وتشنگی تاسرحدمرگ قرارگرفتن