رسیدن به آسمایی:  05.03.2011 ؛ نشر در آسمایی: 08.03.2011

 

خليل الله زمر

به مناسبت هشتم مارچ - روز جهانی همبسته گی زنان

 

نگاهی به جنبش دموکراتيک زنان در جهان و افغانستان

 

حقوق وآزادي هایی را که اکنون زنان در کشورهای پيشرفته جهان از آن برخوردار اند، محصول جنبش طولانی و پر ا ز درد و رنج مردان و زنان آزاده یی است که در نبرد بزرگ با اهريمن جهالت شتافتند و در رويارویی نابرابر با رژيم های کليسایی قرون وسطایی که کشيشانش جنت و دوزخ را در بدل پول می فروختند دلاورانه رزميدند و سرانجام آنها را در دادگاه عقل، آزادی و برابری به محاکمه کشانيدند.

پس از واژگونی رژيم های سکولاستيک قرون وسطایی در اروپا زنده گی زنان تا نيمه اول قرن نزدهم در کشورهای تازه صنعتی شده امريکا و برتانيا هنوز پر از محدوديت و قيود فراوان بود.سردمداران نظام های حاکم در اين کشورها فقط انجام وظيفه در منزل و پيشبرد کار های داوطلبانه مذهبی و خيريه را برای زنان توصيه می کردند. اشتغال در بيرون از منزل و داشتن مزد برای زنان غير مجاز تلقی می شد. همه زنان ازکسب تحصيلات عالی و مسلکی محروم بودند و قانوناً حق رآی نه داشتند.
Mary Woll stone Craft ازنخستين زنانی بود که در سال 1792اولين مقاله را درباره حقوق زنان برشته تحرير درآورد.

او نگاشته بود که تعليم و تحصيل دختران امکان آن را ميسر می سازد که آنها قدرت و استعداد شان را به کار گيرند.اين نظر الهام بخش اصلاح طلبان آينده شد و جنبش رهایی بخش زنان بخشی انفکاک ناپذير جنبش اصلاح طلبانه ليبرال مترقی در قرن 19 و 20 گرديد. جنبش زنان را از لحاظ اهميت تاريخی می توان با الغای برده داری ، ظهور ناسيوناليسم در مستعمرات سابق امپراطوري های استعماری و ايجاد تشکل های سياسی و مدنی مقايسه کرد.

نخستين گردهمآیی در باره حقوق زنان در سال 1848 در نيويارک منعقد گرديد. نماينده ها در اين گردهمآیی برای اولين بار اعلام نمودند که "تمام زنان و مردان برابر آفريده شده اند." دو تن از فعالين جنبش برابری زنان در پذيرفته شدن اصل متذکره به نام های
 

( 1815-1902 ) Elizabeth Cady Stantonو (18201960-)Susan B Anthony

نقش تعين کننده داشتند.
جنبش زنان در بریتانيه که بدواً ايجاد کار و اشتغال ، بهبود بخشيدن تحصيل دختران و تغير قانون مالکيت در محراق توجه آن بود در سال های 1850 و1860 به وجود آمد. جنبش حق رآی برای زنان در بریتانيه از هنگامی آغاز شد که  John Stuart Mill فيلسوف راديکال انگليس که عضو پارلمان برتانيه هم بود اولين درخواست حق رآی به زنان را تقديم پارلمان نمود.
در ساير ممالک اروپایی ، در آستراليا و نيوزيلاند، جنبش نيرومند زنان در اوآخر قرن نزدهم ظهور نمود. زنان فرانسه به مبارزه موفقانه برای اشتغال قانونی در سال 1900 پرداختند. نهضت کوچک اما بسيار موثر زنان در نيوزيلاند در سال 1893حق رآی را برای زنان به دست آورد و بدين ترتيب در رديف اولين کشوری قرار گرفت که به همه زنان در مقياس ملی حق رآی تأمين گرديد.

جنبش های ناسيوناليستی در کشورهای مستعمره سابق ، زنان را در چوکات جنبش های آزادی بخش اين کشورها متشکل ساختند.
انجمن زنان هند که درسال 1917 پايه گذاری شد به خاطر حق رآی زنان، تحصيل آنان و آوردن تغير در قوانين هندویيسم مبارزه می کرد. جنبش فمينيست های مصر در سال 1923 به خاطر ختم روپوش زنان و منع پوشيدن حجاب سنتی اجباری ، حق رآی برای زنان ، بهبود شرايط کار و فراهم آوری امکانات تحصيلی برای زنان تشکل يافت.

جنبش زنان در افغانستان برای اولين بار در دوران حاکميت شاه امان الله(1919-1929) ايجاد شد که در رأس آن ملکه ثريا خانم شاه قرار داشت که در بخش دوم اين نبشته به تفصيل به جنبش زنان درافغانستان خواهيم پرداخت.
بنابرين، جنبش کنونی زنان پديده کاملاً جهانی است که در تمام قاره ها تشکل و فعاليت دارد . اهداف آن در هرکشور تابع شرايط قانونی وفرهنگی همان جامعه می باشد.
جنبش زنان راه دور و درازی را پيموده است . دستآوردهای بسياری را حصول نموده ، اما هنوز چيزهایی باقي اند که بايد به دست آيند.

نگاهی به جنبش زنان درافغانستان
شرايط و وضعيت زنان درافغانستان

« افغانستان يکی از کشورهایي است که اوسط عمر زنان در آن از 41 سال تجاوز نه می کند......و حامله داری هر ساله خطريست برای رنده گی زن .با آن که طبق قانون مدنی گرفتن جهيزيه ممنوع است ، اما درعمل وجود دارد. ازدواج مرد با چند زن قانونيست ، اما، بنابرمشکلات اقتصادی اکنون کاهش يافته است. مردان می توانند زنان خود را به صورت شفاهی يا تحريری طلاق دهند، اما صلاحيت  قانونی زن در اين زمينه محدود شده است. از مجموعه جمعيت اناث کشور فقط 10 در صد آن از تسهيلات تعليم و تربيه مستفيد می شوند و تنها يک درصد دختران و زنان امکان تحصيل را در موسسات تحصيلات عالی کشور می يابند.» جنبش زنان درجهان ص 1

جنبش زنان افغانستان از دل مشروطيت زاده شد و همواره در محراق توجه جنبش های آزاديخواهی تقريباً صد سال اخير کشور ما در پهلوی آزادی احزاب، آزادی بيان ، آزادی مطبوعات و غيره قرار داشته است ، اما هيجيک از مسايل فوق کشمکش های بزرگ و حتا خونين را که منشأ در رويارویی سنت و تجدد خواهی دارد، مانند حقوق و آزادي های زنان ايجاد نه کرده است.

هرگاه پيشنهاد شده که به خاطر استفاده از قدرت ابتکار، تفکر و استعدادهای زنان که نيمی از نفوس جامعه را تشکيل می دهند در جهت ترقی و انکشاف جامعه برای آنان مکاتب زنانه ساخته شود، سنتگرايان بی فرهنگ ، مکتب زنانه را معادل "فاحشه خانه" برچسپ زدند. اگر گفته شده که زنان بايد تحصيل يافته شوند تا آزاد باشند و از حقوق برابر در جامعه مستفيد گردند، آنان فوراً تعريف جاهلانه خود شان را در اين زمينه عرضه کرده اند که زن " ناقص العقل ، عاجزه ، عورت " است و لزومی به آموزش آنان نيست. چرا اين طوراست ؟ برای پاسخ باين سووال اندکی به گذشته بر می گرديم.

طوري که تاريخ گواهی می دهد، قبل از تقسيم نيم قاره هند، دو مکتب مذهبی به نام های مکتب الينگر و مکتب ديوبند در آنجا موجود بود. مدرسه الينگرتفاسير روشنگرانه از اسلام عرضه می کرد و مکتب ديوبند تفاسير سنتی و تاريک انديشانه . متأسفانه از همان دوران تا کنون ملاهای افغانستان که جهت آموزش علوم اسلامی به نيم قاره سفر می کردند ، شامل مدرسه ديوبند می شدند. طالبان نيز مودلی را که از اسلام در افغانستان تطبيق نمودند همان مودل مدرسه ديوبند بود . ديوبند که اکنون در پاکستان قرار دارد بسياری از مدارس مذهبی پاکستان نيز از آموزش مذهبی همان مدرسه ديوبند پيروی می کنند. بيهوده نبود که شاه امان الله درزمان حاکميت خود ورود ملاهای ديوبندی را به افغانستان ممنوع قرار داده بود.
نحوه برداشت و تفسير ديوبندی از اسلام در باره زن از يک طرف ضد بشريست و از سوی ديگر کاملاً در جهت ضد ترقی و انکشاف جامعه قرار دارد.

ضد انسانيست بدليل آنکه زنان نيمی نفوس کره زمين را تشکيل می دهند ودرخلقت و در حقوق با مردان برابر اند. اينکه می گويند

زن مادر است و بايد محصور در منزل و تربيت اولاد باشد، کتمان اين حقيقت است که آنان زن را در شمار انسان نه می گيرند ، زيرا زن قبل از آن که مادر شود اول انسان است .
ضد ترقی ، ضد انکشاف و ضد مدنيت است ، زيرا : برخلاف سال های قبل که درجه انکشاف را صرف در ارتباط با توليد خالص ملی و عايد سرانه سنجش می کردند .  اما امروز درجه بلوغ اجتماعی- سياسی جامعه را نيز در اين سنجش به حساب می گيرند.

چون يکی ازمولفه های بلوغ اجتماعی – سياسی مربوط چی گونه گی برخورد و رفتار جامعه با زنان است ، بنابرين، يکی از شاخص های مهم ارزيابی انکشاف کشورها مربوط به موقف زنان و درجه مشارکت آنان در امور اقتصادی ، اجتماعی ، سياسی و فرهنگی در تمام امور جامعه می شود .
مقدمات فوق به خاطری تحرير شد تا نشان داده باشيم که چی گونه گی برخورد با زن، سنگ محکي است برای تشخيص مرد عقلانی و مرد جاهل و نه تنها امروز مساله مهم است، بلکه حد اقل در يک صد سال اخير نزاع های سياسی و اجتماعی بزرگی پيرامون آن شکل گرفته است. سعی می کنم به مدد کتب تاريخ و آن چی چشمديد های خود من در چهل سال اخير است ، حقايقی را در اين زمينه به تصوير بکشم .
نهضت زنان برای اولين بار درتاريخ کشورازسال 1919 آغازمی گردد. مشوق و رهنمای اين جنبش شاه امان الله بود . اولين جريده متعلق به زنان به نام " ارشادالنسوان" در همين دوره به طبع رسيد . "انجمن حمايت نسوان" که اولين سازمان متشکل زنان در تاريخ کشور ما است در سال 1928 پايه گذاری شد که به قول ميرغلام محمد غبار " 12 تن از وکلای اناث کابل اداره انجمن را به دست گرفتند. " 2
قبل از سال 1919 که مکاتب نسوان در افغانستان وجود نه داشت و کسب علم و معرفت محدود و منحصر به خاندان شاهی و عده  یی از فاميل های مرفه و به صورت خصوصی در منزل بود. مکتب زنانه ی تدبير منزل برای اولين بار" در محله باغ عليميردان به معلمی معلمات جرمنی و ترکی تأسيس گرديد." 3

شاه به منظور تعميم سواد ، علم و معرفت ميان زنان و دختران کشور تصميم گرفت تا مکاتب نسوان را در ولايات نيز ايجاد نمايد. غبار می نويسد: " شاه امان الله بعد از ختم لويه جرگه سال 1928در چمن ستور کابل مجلس بزرگی از مامورين ملکی و نظامی و يک عده رجال ديگر را تشکيل کرد و شخصاً پروگرام آينده حکومت را تشريح نمود ؛ که منجمله تأسيس مکاتب زنانه را در تمام ولايات کشور اعلام نمود . در همين مجلس بزرگ بود که اولين گروپ دختران که جهت تحصيلات عالی راهی ترکيه بودند با شاه و ساير اراکين دولتی خداحافظی نمودند. 4
گام های بعدی در زمينه گسترش آزادي های زنان در دوران سلطنت محمدظاهرشاه (1933-1973) حيني که محمد داود مقام صدارت را (1953-1963) بر عهده داشت ، برداشته شد . تأسيس موسسه نسوان و نشر مجله ميرمن (1960) به حيث ارگان نشراتی آن در حقيقت دومين گام پس از انجمن حمايت نسوان و ارگان نشراتی آن ارشادالنسوان بود که در زمان حاکميت شاه امان الله ايجاد شده بود.

در اين دوره مکاتب متعدد زنانه در سرتاسر افغانستان ايجاد و به تعداد شاگردان اناث در مکاتب و پوهنتون های افغانستان افزوده شد. همچنان برای اولين بار تعدادی از دختران و زنان به منظور فراگيری حقوق مدنی و شرعی درب خش قضایی فاکولته های حقوق و شرعيات شامل ساخته شدند تا با استخدام آنها در قوه قضایيه کمبود و غيابت زنان در اين عرصه جبران گردد.
اما بزرگترين دستآورد زنان در اين عرصه رفع حجاب بود که از جانب دولت در سال 1959 رسماً اعلام شد. تعدادی از ملا های جاهل که در دوران شاه امان الله هم رفع حجاب را ضد اسلام خوانده بودند، نزد محمد داود مراجعه و نارضایيتی و اعتراض شان را از اين اقدام دولت مبنی بر رفع حجاب به او ابراز نمودند. محمد داود در جواب آنان گفت : هر گاه شما به من نشان داده بتوانيد که  حجاب دراسلام وجود دارد ، من اولين کسی خواهم بود که حجاب را دوباره بالای زنان تطبيق نمايم . آنها که هيچ گونه مدرکی در اين زمينه نه داشتند از ارایه سند عاجز ماندند. اما برخی از آنان در برگشت به محلات شان به اقدامات عجولانه و خرابکارانه متوصل شدند. بلوا از قندهارآغاز شد، نخست آنها به مکتب دخترانه زرغونه انا ، ميدان هوایی قندهار و بر چند منزل مسکونی خارجيها در نقاط مختلف شهر حمله نموده وم انند اسلاف شان که در دوران شاه امان الله سينمای پغمان را به آتش کشيده بودند، سينمای قندهار را آتش زدند.اما قوای مسلح به زودی مداخله و بلواکننده گان را سرکوب نمود. اگر چی اغتشاشيون ادعا داشتند که حمايت به اصطلاح ملاهای ساير ولايات را با خود دارند، اما بلوا فقط در محدوده قندهار باقی ماند. زمان دگرگون شده بود، چنان چی هم خود واقعيت حجاب و هم موقف مردم در برابر آن کاملاً تغير يافته بود. بدين معنی که هر گاه در زمان شاه اما ن ا لله بحث بالای اين بود که آيا حجاب در اسلام اجباريست يا نه، اکنون سووال اين بود که آيا چيزی به نام حجاب آن طوري که ملاهای ديوبندی ادعا می کنند در اسلام واقعی وجود دارد . آيا اسلام به جز پاکيزه گی و نظافت در لباس ، کدام لباس خاص را به نام حجاب توصيه می کند ؟
از جانب ديگر هرگاه در زمان شاه امان الله بلوا نحست از ولسوالی شينوار آغاز و از کنترول دولت خارج شد و به سرعت به ساير نقاط افغانستان سرايت نمود، ولی اغتشاش قندهار حمايت سرتاسری را نه توانست کسب نمايد.

هکذا، برخلاف دوره شاه امان الله که در هر دو اغتشاش هم در خوست سال 1924 و هم در شينوار سال 1928 دولت از تطبيق برنامه اصلاحات عقب نشينی نمود، اما اکنون دولت نه تنها در برابر خواست های عقبگرايان تسليم نه شد، بلکه با اصرار بيشتر برنامه رفورم را در مورد آزادي های زنان در عمل پياده نمود . حتا آن عده از سران اغتشاش که از ترس تعقيب پوليس در خرقه مبارک پناه برده بودند برای اولين بار پوليس داخل حريم آن شد ، آنها را دستگير و سپس در همان سال اعدام نمود.

قانون اساسی سال 1964 که يکی از قوانين اساسی منورانه به مقايسه قوانين اساسی مسلط در ساير ممالک اسلامی بود در پهلوی به رسميت شناختن آزادي های اساسی مانند آزادی احزاب ، آزادی تظاهرات ، آزادي بيان وعقيده و.... حقوق برابر زن را
در رأی دهی ، آموزش و اشتغال تضمين نمود . به تعداد مکاتب اناث در سرتاسر ولايات افزايش به عمل آمد و شاغلين نسوان به يک ثلث مجموع شاغلين ادارات دولتی و خصوصی ارتقاء يافت . زمينه تحصيلات عالی و حرفه یی درموسسات تحصيلات عالی کشور
نيز به پيمانه وسيع فراهم شد بطوريکه درپوهنتون وسايرتأسيسات عالی وحرفه یی کابل تقريباًنيمی از شاگردان را دختران وزنان تشکيل می دادند .
علاوتاً درهمين دوره بود که زنان درانتخابات دوره دوازدهم شورای ملی دراکتوبر 1964 سهم فعال گرفتند وبرای اولين بار چهار تن از زنان فرهيخته هريک دکتورس اناهيتا راتب زاد ، رقيه ابوبکر ، معصومه عصمتی و خديجه احراری بحيث وکلای انتخابی مردم از ولايات کابل ، قندهار وهرات درپارلمان افغانستان برگزيده شدند .
زمانيکه پارلمان دوره دوازدهم افتتاح وشروع بکار نمود درعقرب 1344 مطابق به اکتوبر1964 اولين زن در مقام وزير صحت عامه درکابينه محترم محمد هاشم ميوند وال از پارلمان رأی اعتماد گرفت .
اما جنبش زنان هنگامی وارد مرحله عاليتر در زنده گی سياسی – اجتماعی جامعه شد که سازمان دموکراتيک زنان افغانستان برهبری دکتورس اناهيتا راتب زاد درسال 1966 پايه گذاری شد . اين اقدام نقطه عطف درارتقای جنبش زنان از محافل پراگنده ودرقيد سازمان های دولتی ونيمه دولتی بيک سازمان نيرومند ، پيشرفته ، متعهد به برابری حقوق زنان ومردان درتمام عرصه های زنده گی بشمار می رود . اين سازمان در پهلوی عوامل ديگر بخاطری درمدت کوتاه بيک سازمان با اعتبار در مقياس ملی تبديل شدکه ازيکطرف دارای انضباط اخلاقی نيرومند به مقتضای شرايط خاص جامعه بود واز سوی ديگرشخصيت شناخته شده،
منور، آزاديخواه و دارای تحصيلات عالی مانند دکتورس اناهيتا راتب زاد در رأس آن قرار داشت .
دکتورس اناهيتا راتب زاد دريک فاميل منور ومشروطه خواه ديده بدنيا گشود . پدرش احمد راتب خان نام داشت که در زمانش ریيس دفتر شاه امان الله بود وپس از شکست نهضت امانی دردوران سلطنت محمد نادرشاه بجرم طرفداری از شاه امان الله درکنار ساير مشروطه خواهان اعدام شد . دکتورس اناهيتا تحصيلات عالی را در فاکولته طب پوهنتون کابل به ا تمام رسانيد وجهت کسب تحصيلات تخصصی عازم ايالات متحده امريکاه شد .دکتورس اناهيتا راتب زاد تا سال 1964 بحيث استاد فاکولته علوم طبی کابل و هم به صفت ریيس ديپارتمنت طب وقايه فاکولته طب پوهنتون کابل ايفای وظيفه نموده است .
بياد دارم که دراگست 1964 که هنوز متعلم مکتب بودم با دکتورس اناهيتا راتب زاد درمنزلش آشنا شدم . آنوقت در کابل تعدادی از نخبه گان سرشناس مانند، مرحوم صديق فرهنگ از ناحيه اول ودوم ، دکتورس اناهيتا راتب زاد ازناحيه سوم وجهارم ، محترم محمد آصف آهنگ از ناحيه پنجم وششم ، مرحوم غلام محمد فرهاد ازناحيه هفتم وهشتم ومرحوم ببرک کارمل از ناحيه نهم ودهم شهر کابل ازجمله کانديد های نخبه درکابل بودند ومبارزات انتخاباتی دوره دوازدهم شورا هم بهمين دليل گرم وداغ بود . درملاقات متذکره ، دکتورس اناهيتا به سلسله برنامه انتخاباتی خود نخست در باره اوضاع سياسی مسلط درافغانستان بطور عام و درباره شرايط زنده گی زنان بطور خاص به تفصيل روشنی انداخت. صحبت هايش صريح ، سنجيده شده و دارای تسلسل منطقی بود که نماينده گی از وسعت معلومات وژرفای انديشه یی وی داشت . منجمله توضيح کرد که کانديد شدن اش به پارلمان صرف به دفاع از حقوق زنان محدود نه می شود . آزادی وانکشاف زن بخشی لايتجزی آزادی وانکشاف کل جامعه می باشد . وی جنبش آزادی زنان را با انقلاب عمومی دموکراتيک افغانستان گره می زد وجنبش زنان را جزیی متشکله جنبش ملی – دموکراتيک عموم مردم افغانستان می دانست ولی معتقد بود که وجه مشخصه زنده گی زنان در اين واقعيت متمايز می شود که زنان ستم دوگانه را با خود حمل می کنند: يکبار با همه ستمکشان جامعه به برده گی می روند وباردوم برده گی مردان را تحمل می کنند .
من که به تازه گی با سياست آشنا می شدم ، صحبت هايش درمن اثر عميق گذاشت وآن احترام بيکرانی را که به دکتورس اناهيتا تاکنون قايل هستم ، از همان ملاقات نخستين ما منشاء می گيرد .
قابل يادآوری می دانم که درآن دوران فهم سياسی بسياری ازکسانيکه حتا عضو حزب هم بودند بسيار نازل ومبتدی بودکه صحبت های دکتورس اناهيتا حکايت از درجه فهم وآگاهی بلندتر او می کرد . طور مثال ، باری برای شنيدن حرف های يکی از کانديد های پارلمان که وی هم از زنان مربوط بيک فاميل تحصيل يافته کابل بود وازگرفتن نامش پرهيز می کنم به رستورانت خيبرکه محفل توضيح برنامه موصوفه درآنجا برگذارشده بود، اشتراک نمودم . وقتی صحبت های وی ختم شد برحسب معمول آندوران يکی از حضارمحفل از محترمه کانديد مورد نظر سوال کردکه بنظرشما افغانستان انکشاف خودرا ازکجا آغازکند: از سکتور زراعت يا صنعت ؟
موصوفه درجواب گفتکه نه صنعت ونه زراعت . بهتراست افغانستان در اين زمينه بيطرف باشد.
منظور من از يادآوری اين خاطره آنست تا خواننده گرامی بصورت مقايسوی دريابد که تفاوت ميا ن دوکانديد متذکره ازکجا تا کجا بود .
قابل يادآوريست که تعدادی از زنان ودختران جوان تحت رهبری دکتورس اناهيتا راتب زاد درتنظيم وبسيج زنان برای اشتراک فعال در روند رأی دهی نواحی سوم وجهارم (کانديد مورد نظردکتورس اناهيتا)و نواحی نهم ودهم ( کانديد موردمرحوم ببرک
کارمل ) نقش اساسی وتعين کننده داشتند. اين دختران جوان هريک جميله پلوشه ، مرحوم نفيسه شيردل ، مرحوم دلجان ، زرغونه ناهيد ، نپتون ، باصره ، ثريا بها، ظاهره ،نجيبه آرش ، نفيسه پيکارگر، ثريا پارليکا ، نجيبه هوتکی، سيماواحدی ، شفيقه رزمنده ،
وجمع ديگر اعم ازدختران وزنان خانه که بعداً هسته مرکزی سازمان دموکراتيک زنان از آنان بوجود آمد ، کار طاقت فرسای تماس با زنان را خانه بخانه درنواحی فوق الذکرسازمان دادند . نظام انتخاباتی درآندوران به ترتيبی تنظيم شده بود که لست های ساکنين هر ناحيه اعم از زنان ومردان که واجد حق رأی بودند ، ترتيب وجهت آگاهی هموطنان هم درصحن نواحی وهم در مساجد هرناحيه درجاهای معين نصب شده بودند و رأی دهی برويت تذکره تابعيت اجراء می شد .بنابرين ، کسانی واجد شرايط رأی دادن بودند که اسم های شان درلست های نواحی مربوطه درج می بود وتذکره تابعيت می داشتند.مشکل بزرگ دراين زمينه آن بود که يا اسامی تعدادی از ساکنين ناحيه معين بخصوص زنان خانه درلست درج نبود يا اينکه تعدادی ازآنان تذکره تابعيت نداشتند . درج اسامی اين جنين افراد درلست های افرادِ واجد شرايط واخذ تذکره تابعيت برای شان درکنارآماده ساختن ذهنی وروحی آنان برای دادن رأی ، کار فعالين پيشتاز زنان را چندين برابر شاق تر ومشکل آفرين ترمی ساخت . اما وقتی تاريخ موعود فرارسيد هم درناحيه سوم وچهارم وهم درناحيه نهم ودهم حضور زنان ودختران بخصوص زنان خانه در حوزه های رأی دهی فوق العاده چشمگير بود.
من که بحيث مسئول مبارزات انتخاباتی محترم ببرک کارمل درناحيه نهم شهرکابل ايفای وظيفه می کردم بروشنی می ديدم که تقريباً نيمی رأی دهندگان مرحوم کارمل درناحيه نهم ودهم زنان ودختران بودند. وتاجایيکه من درجريان قرارداشتم درناحيه سوم و
جهارم نيزدربرنده شدن دکتورس اناهيتا راتب زاد زنان ودختران نقش اساسی داشتند.
پس از تصرف قدرت توسط حزب دموکراتيک خلق افغانستان وبخصوص بعد از سال 1980 سهيم شدن سازمان دموکراتيک زنان افغانستان درقدرت بيانگر چرخش بزرگ ديگردرجنبش زنان افغانستان است. بدين معنی که ارشاد النسوان در دوران شاه
امان الله و موسسه نسوان در دوران اعليحضرت ظاهرشاه درجمع سازمان های فرعی درجنب قدرت حاکم بودند که چندان تأثير
قابل ملاحظه درتغيراساسی شرايط زنان نداشتند ، اما ورود سازمان دموکراتيک زنان در اهرم قدرت دولتی نشان داد که زنان در ِاعمال قدرت وحاکميت دست کم از مردان ندارند . درنتيجه اصلاحاتيکه دراين دوران عملی شد يکی آن شامل تغير فاحش
نسبت وتناسب شاملين دختر و پسر در مکاتب عامه ، مسلکی وشاغلين ادارات دولتی بود . به اين ارقام که ازمنابع خارجی
نقل قول می شود ، توجه کنيد :
« مطابق تحقيقات ملل متحد که در ماه می 1996 انجام شده ، شهرکابل دارای 158 مکتب عامه بود که 148223 پسر و
103256 دختر درآنها مصروف آموزش بودند و توسط 11208 معلم که 7793 تن آن زن بودند ، تدريس می شد.»5
افول نهضت زنان درافغانستان
پس از سقوط حکومت دکتور نجيب الله درسال 1992 وورود ملاها وفندمنتاليستها درکابل بحران بزرگ که در تاريخ کشور ما بيسابقه است ، آغاز يافت . اين بحران از نوع بحراهای عادی وگذرا که وقوع آن هرچند گاهی درساير کشورها نيز غيرعادی
پنداشته نه می شود ، نبود. اين بحران ساختاری بود ، زيرا همه ساخنارهای دولتی ومدنی وانسانی را که درطول زمانه ها درافغانستان ايجاد شده بود ازبيخ وبنياد بلعيد. به گفته جنرال سيد عبدالقدوس سيد:
« يکی از برهه های بد فرجام تاريخ کشور ، روز چهارم ثور سال 1371 خورشيدی است . دراين روز پاکستان بحيث ميزبان و قدرت توا نمند پشت جبهه جنگ وجهاد از جمع تنظيم های هفتگانه مستقر درپشاور ودست پرورده خود ، حکومتی را بيرون داد وبکابل فرستاد، که اين حکومت بعد از آن ميهن افغانها را درگرداب وحشتناکترين جنگ های تباه کن فروبرد ، و تمام ثروتها و
ارزش های تاريخی وفرهنگی که به نحوی عظمت کشور را بازتاب می داد ، بوسيله تنظيمها وگروه های جنگ مورد غارت وچپاول
قرار گرفت ، وکابل به ويرانه مبدل گرديد. » جنگ های کابل. ص 231. جنرال سيد عبدالقدوس سيد
متأسفانه تاريخ بيست سال اخير کشورماکه با مداخلات خارجی ، تداوم جنگ وبحران داخلی مشخص می شود ، جزء اشک و
خون ، قربانی وويرانی ، چور وچپاول وحتا تجاوز به نواميس مردم دستآورد ديگری برای مردم افغانستان ندارد. قربانيان اصلی اين جنگها را مانند هر جنگ ديگر در قدم اول زنان تشکيل می دهند . برعلاوه ، حاکم شدن بنياد گرایی وتروريسم درکشوربحيث زشت ترين پديده زن ستيز، موقعيت وزنده گی زنان را بيشتر ا ز پيش دشوارتر ساخته است. تجربه دو حاکميت بنيادگرايان مذهبی دروجود مجاهدين وطالبان بروشنی نشان دادکه هردوی پديده در زن ستيزی دارای مخرج مشترک می باشند. زيرا ، نزد بنيادگرايان تفاوت جنسی بين زن ومرد به اپارتايد جنسی وناگزير به دشمنی با زن می انجامد وازآن به اين استنتاج نادرست می رسند که جنس برتر مرداست و زن چون برده یی بايد درخدمت مرد باشد . اين طرز تفکر که درعمق خود عشيره یی و قبيلويست ،
عزت وافتخار مرد را در خفت وسرشکسته گی زن می بيند . ازهمه مهمتر که باين استدراک غلط رنگ وروغن مذهبی هم می زنند. به
اين مصاحبه دلچسپ يکی از رهبران طالبان توجه کنيد . ميشایيل لودرز خبرنگار هفته نامه سايت از ملا کبير فرمانروای جلال آباد می پرسد که آيا زنان می توانند عضو جنبش طالبان شوند ؟ ملا جواب می دهد: « طالبان مرد هستند . هرگاه زنان هم بتوانند طلبه شوند ، ديگر تفاوتی بين زن ومرد باقی نه می ماند واين نقض شريعت است.»نانسی هاتچ دوپری.زنان وطالبان. ص4 انگليسی
سياست بنياگرايان در قبال زنان صرف به حجاب اجباری وتحميل انواع گوناگون قيود در زنده گی زنان محدود نه می شود. آنان در
قرن 21 تحصيل واشتغال را برای زنان افغان منع کرده اند. اين سياست در عمق خود غير انسانيست و تأثيرات مخرب وجبران ناپذير بر سرنوشت آينده جامعه وبخصوص برای زنان خواهد داشت .
برای رفع سوء تفاهم ياد آوری می کنم که اين ديدگاه وعملکرد طالبان(1996-2001) همان ديدگاه های واقدامات قبلی تنظيم های جهادی(1992-1996) عليه زنان است که هنگام حاکميت طالبان با قاطعيت وخشونت بيشتر تطبيق می گرديد.
به عنوان «مشت نمونه خروار» فتوای کميته مسلکی 9 نفری ستره محکمه دولت مجاهدين را درگزارش سال 1994 فقيد پروفيسور فلکس ارماکورا آمده است دراينجا نقل می کنم :
« زنيکه ازپوشيدن حجاب خودداری می کند کافر وزنيکه حجاب ندارد ، هرزه است.»
شرايط پوشيدن حجاب
1**- حجاب بايد سراسر بدن را بپوشاند.
2**- لباس زنان نبايد نازک باشد.
3**- لباس زنان نبايد آراسته و رنگين باشد.
4**- لباس زنان نبايد تنگ وچسپ باشد تا بدينوسيله از تبارزبرجستگي های وجود جلوگيری شود.
5**- زنان نبايد بخود عطر بزنند. هرگاه زنيکه بخود عطر زده و ازميا جمعيت مردان عبورکند، دال بر زانيه بودن زن است.
6**- لباس زنان نبايد مشابه به لباس مردان باشد
7**- لباس زنان نبايد مشابه به لباس زنان غير مسلمان باشد.
8**- زنان نبايد بدون اجازه شوهران شان از منزل بيرون شوند.
9**- زنان نبايد با مردان ناشناس سخن گويند.
10**-زنان نبايد به مردان ناشناس نگاه کنند.
11**- زنان نبايد بامردان ناشناس آميزش داشته باشند.
وطالبان شرط ديگری را هم باين فتوی افزودندکه :
12**- رنگ بوت وجراب زنان نبايد سفيد باشد.
ازسال 2001 بدينسوکه جامعه بين المللی درافغانستان حضور دارد بازهم درزنده گی زنان افغانستان کدام تغير چشمگيری ايجاد نشده است وهرروز با وضع قيود جديد، زنده گی برآنها تلخ تر می شود . روزی نيست که زنی ، دوشيزه یی خود را آتش نزند ، مکاتب دختران مسدود نگردد ، بردختر خورد سالی تجاوز نگردد وپسر ، شوهر يا برادرِ زنی توسط تروريستها کشته يا زخمی نگردد . شبح وحشتناک سال های 1992-2001هنوز در فضای افغانستان حاکم است . اکنون اين اشباح خاطره نيست ، واقعيت است و در وجود بسياری ازحاکمان موجود همان چهره ها ، همان گروهها ، همان انديشه های قرون وسطایی ، همان زن ستيزی وهمان جنايات جلوه های خودش را برنگ ديگر ، بنام ديگر ودرقالب ديگر درقرن بيست ويکم دارد .
اکنون سروصداهایی شنيده می شود که بخاطر تأمين باصطلاح صلح سرتاسری می خواهند طالبان را شريک قدرت بسازند. اگرچه تعريف مشخص از طالبان واستراتژی معين دراين زمينه اعلام نشده است بآنهم هرگاه اين سياست شامل همه طالبان بحيث يک
جنبش عقيدتی که درپيوند با القاعده و ساير گروه های تروريستی – سلفی می باشند ، گردد ، بدون شک سياستی خواهد بود غير
دموکراتيک که هرگز صلح منصفانه را درقبال نخواهد داشت . چگونه ممکن است باگروهيکه حقوق زنان يا نيمی از جمعيت کشوررا ناديده می گيرند با آنها در امر نجيبانه صلح کنارآمد ؟ هرگاه باصطلاح صلح مورد نظرآنها هم برقرار شود ، صلحی!!!! خواهد بود نيم بند ، ناپايدار وغير منصفانه که سرآغاز جنگ های مهلک آينده خواهد بود .
درمانده گی ، فساد گسترده ، نبود اتفاق نظردر دولت ، ناکامي های پيهم درسياست داخلی وخارجی بخصوص عدم توفيق در جمع آوری همه نيروهای متعهد به اعمار مجدد جامعه مدنی وپيشرفته که زنان درآن جايگاه شايسته شانرا داشته باشند نه تنها اعتبارو مشروعيت دولت را درداخل ، بلکه در مقياس جهانی نيز مورد سوال قرار داده است . اکنون در داخل وخارج کشور اين سوال مطرح هست که آيا در موجوديت چنين دولت ضعيف ونا توان ، سپردن همه مسئوليت های امنيتی افغانستان به آن ممکنست ؟ و به همين دليل استکه دراين اواخر اوضاع وشرايطی درداخل افغانستان درمخالفت با وضع نابسامان موجود درحال شکل گيري است تا جريان انکشاف افغانستان را که به تقصير ترکيب ناميمون حاکميت درتبانی با سياست های غير عادلانه برخی از همسايه های غير صادق ما ازمسير طبيعی آن خارج شده ، بسمت اصلی آن که ايجاد افغانستان نيرومند، بااقتدار ومدنی می باشد دوباره سربراه نمايد .
بنابرين، گمان نه می کنم که اين اوضاع درهم وبرهم کنونی تا دير دوام نمايد. وجدان آگاه بشری در قرن بيست ويکم هم صلح وهم عدالت اجتماعی را با تأمين حقوق وآزادي زنان گره زده است. ازينرو با اطمينان می توان به زنان افغانستان خطاب کردکه:
آفتاب بخت زن ستيزان که به مادران ، خواهران ودختران شان بچشم نيمه ا نسان می نگرند ، غروب خواهدکرد ونهال آزادی و رهایی زن به شگوفه خواهد نشست .
ودراخير بخاطر تحقق همين آرزوی شکوهمتد وبه توقع با عظمت آزادی ورهایی زن که پيام جاودانه هشتم مارچ يا روز همبسته گی زنان جهان است ، بيایيد همه باهم اعم از زن ومرد باهمه تفاوت های عقيدتی دريک صف واحد شرايطی را ايجاد کنيم که ديگر هرگز اشک در چشمان زنان با شهامت کشورما حلقه نزند.
وبهمين مناسبت شعری از خانم ماهرخ نياز شاعر فرهيخته افغانستان را که با موضوع مورد بحث ما ارتباط دارد ، بعنوان حسن ختام اين مبحث زينت بخش اين مقال می سازيم .
نفرين
آتش گرفته ميهنم از حرص وآز تو
نفرين به فکر کوته و ريش دراز تو
جنگ دوساله را به دو دهه کشانده ای
جاسوس غيری ، آگهم از کنه راز تو
تو شير بيشه نيستی و غازی وشهيد
موش کثيف حفره یی ، بيجاست نازتو
ای بي حيا ، به پول وطن را فروختی
نفرين به نغمه تو لعنت به ساز تو
اسلام شد بهانه ات ای نوکر عدو
سالوس را بدون وضو شد نماز تو

************************************************
1: جنبش زنان درجهان . انگليسی. ص 1
2: ميرغلام مخمد غبار . افغانستان درمسير تاريخ . ص 1255
3: همانجا . ص 1255
4: همانجا . ص 1256
5: نانسی هاتچ دوپری . زنان درنظام طالبان . ص10 . انگليسی
6: جنرال سيد عبدالقدوس سيد . جنگ های کابل . ص231
7: نانسی هاتچ دوپری . زنان افغان در نظام طالبان . ص4 . انگليسی