رسیدن به آسمایی: 18.04.2009 ؛ نشر در آسمایی: 19.04.2009

جغد

در دل شب

با خود گفت

حال که دستم به شکار ستاره های آسمان نمی رسد

پروانه های شب تاب را

از زمین برخواهم چید!

تاریک اندیشان، طالب یا غیر طالب خواهان نابودی ستاره های آسمان اند چون به تاریکی نور می بخشد، چه رسد به ستاره های زمینی که روشنایی ایشان در حد تحمل ظلمت ایشان نیست.

نمی دانم طالب نادان که از معنی نامش "طلبه علم" بهره یی نبرده است، می داند که از نگاه علمی هیچ ستاره یی جاویدان نیست و لیکن ستاره های تازه همیشه به دنیا می آید و حتی با انفجار و نابودی هر ستاره، ستاره های نو تشکیل می شود؟

روان ستاره اڅکزی درخشان و راه وی بی ستاره مباد!

The Birth of the Earth

ترجمه پروین پژواک

 

تولد زمین

یکی بود یکی نبود بیلیون ها سال قبل... هیچ چیز نبود!

بلی، این راست است، هیچ چیز که بگویی. نه روشنی، نه حرارت، نه ستاره ها، نه سیاره ها، نه مم پلی، خوب... فقط هیچ چیز.

یا حداقل نه چندان چیزی – تنها یک نقطه ای بی اندازه خرد ولی به شکل باورنکردنی داغ که دفعتا... منفجر شد!

ساینسدانان این انفجار را "بیگ بنگ" BIG BANG (محکم زدن بزرگ) می نامند و فکر می کنند که آن آغاز همه چیز بود _ آغاز کیهان ما.

بعضی از ساینس دانان فکر می کنند که قبل از تشکل جهان ما، باید کیهانی دیگر موجود بوده باشد که شروع به خورد شدن کرده است. آن جهان آن قدر کوچک شده است تا به صورت کامل همه چیز موجود در آن به قدری کوبیده و فشرده گشته است که به صورت یک نقطه کوچک درآمده است، نقطه ای بی اندازه خرد، خردتر از خردترین تخم.

انفجار بزرگ در حدود سیزده بیلیون سال قبل رخ داد و آن انفجار قوی ترین انفجاری است که تا اکنون رخ داده است، قوی تر از انفجار همه بمب های روی زمین اگر با هم منفجر شوند.

ولی با وجودی که آن انفجار به صورتی شگفت آور روشن و به صورتی هنگفت داغ بود، پر سر و صدا نبود. یا در حقیقت هیچ چیز شنیده نشد!

(صدا توسط امواج حرکت می کند، لیکن امواج ضرورت دارند تا بالای چیزی چون آب یا هوا حرکت کنند، از انجا که قبل از انفجار بزرگ هیچ چیز موجود نبود تا امواج صدا را انتقال دهد، انفجار بزرگ بی صدا ماند.)

تنها لحظاتی پس از انفجار بزرگ حجمی کوچک از انرژی پر جوش و خروش پدیدار شد و کیهان نوزاد را به وجود آورد. کیهان نوزاد به صورت وصف ناپذیر داغ بود. کیهان نوزاد بزرگ شده رفت و به طرف خارج از خود گسترش یافت. حتی تا اکنون به صورت همواره کاینات به هر سمت آهسته آهسته دور شده می رود.

همانگونه که دقایق... سپس ساعت ها... سپس سال ها تیک تیک کنان می گذشت، کیهان گسترده تر می گشت. با پخش شدن و گسترش یافتن کیهان رفته رفته سرد می شد. تا زمانی که آنقدر سرد شد تا بخارات تشکل یافت. بخصوص گاز هیلیوم Helium و گاز هایدروجن hydrogen .

اما این بخارات به صورت مساوی در سراسر کیهان جوان پخش نمی شد. در حدود 300 000 سال پس از انفجار بزرگ بعضی از آن بخارات شروع به جمع شدن به دور هم به شکل ابر کرد.

آن ابرها چون این ابرهای نرم و زیبا نبود که امروز شما دیده می توانید. آن دسته ابرهای سترگ چرخنده بود که آغازگر کهکشان ها شد.

(به هزارها میلیون کهکشان چرخنده در کاینات موجود است. آنها اشکال و اندازه های مختلف دارند. کهکشان های مارپیچ، کهکشان های تخم مانند، کهکشان های محدب و کهکشان های لکه مانند که هیچ شکل بخصوص ندارد.)

همانگونه که هر کهکشان بزرگ شونده به دور خود می چرخید و گسترش می یافت، مقدار بیشتر بخارات را به سوی خود می کشید و سنگین و سنگین تر می شد. تا اینکه حادثه ای حیرت آور رخ داد.

ستاره Star به دنیا آمد. در حقیقت زیلیون ستاره به درخشش پرداخت. ازدحام هزارها هزار ستاره چون دسته های غول پیکر کرم های شب تاب.

بعد از تولد اولین ستاره، کهکشان ها به تولد ستاره ها ادامه داد. ستاره های تازه همیشه به دنیا می آید. ولی هیچ ستاره برای همیشه نمی درخشد.

ستاره ها در حقیقت توپ های غول پیکر مشتعل بخارات داغ است که معمولا از گاز هیلیوم و گاز هایدروجن تشکیل شده اند. آنها به صورت فوق العاده آنقدر داغ اند که در مرکز هر ستاره گاز هایدورجن به گاز هیلیوم که به نام بخار آفتاب نیز یاد می گردد، تبدیل می شود. هنگامی که تمام گاز هایدروجن در مرکز ستاره از بین برود، گاز هیلیوم نیز به موادی چون آهن Iron و کاربن carbon تغییر شکل می دهد.

(راه علمی برای شرح دادن بیشتر چیزهای که یک ستاره را می سازد، ماده Matter است. تمام آنچه در کاینات موجود است، جمع من، شما و کتاره های باغچه از یکی از اشکال ماده تشکل یافته است. . ماده می تواند به شکل جامد، مایع یا گاز موجود باشد.)

با آنکه ستاره ها برای میلیون میلیون سال زیست می کند، سرانجام گاز هیلیوم هر ستاره به پایان می رسد و ستاره می میرد. بیشتر ستاره ها رفته رفته کوچک شده و به شی سرد، سیاه و سوخته تبدیل می گردد. ولی بعضی اوقات ستاره می ترکد و انفجاری دیدنی را می سازد که به نام ابر نو اختران Supernova یاد می گردد و آن ستاره ای است با نور متغییر که روشنی اش صد برابر بیشتر از خورشید است.

هنگامی که این حادثه رخ می دهد، قسمت بیشتر مواد و مصالحی که ستاره را می سازد به فضا پرتاب می گردد. حدس بزنید سپس چه رخ می دهد؟ بلی این مواد با گازاتی دیگر که در فضا موجود است، درهم می آمیزد، ابرهای گازدار را تشکیل می دهد و ستاره های نو به وجود می آید.

حالا می خواهیم بدانیم زمین چگونه تشکیل شد؟

در حدود هشت بیلیون سال بعد از انفجار بزرگ، ستاره ای تازه در کنارهء کهکشانی مارپیچ و چرخنده به وجود آمد. آن آفتاب ما بود.

آفتاب Sun ستاره ای غیر معمولی در کاینات نیست. ستاره های بزرگتر و روشنتر از آفتاب ما وجود دارد. آفتاب ما ستاره ای با اندازه و نور متوسط است. اما بعد از تشکل آفتاب قرص ابری متشکل از بقایای گازات و غبار هنوز به دور آن می چرخید. در اینجا بود که حادثه ای غیر معمول رخ داد. خال های کوچک غبار شروع به ضربت زدن و تکر کردن با همدیگر کرد و بعضی آنها با همدیگر چسپیده پارچه های بزرگتر را به وجود آورد. پارچه های بزرگتر با همدیگر تصادم نموده و توده های بزرگ را ساخت و تودهء بزرگترین شروع به کش کردن گاز توده های خوردتر به سوی خود کرد.

(اینکه گاز و گرد و غبار می تواند توسط چیزی کش شود به نام قوه جاذبه Gravity یاد می گردد. قوه جاذبه نیرویی است که یک شی را به سوی شی دیگر می کشاند. تمام اشیا موجود در کاینات قوه جاذبه دارند. اشیا بزرگتر با مواد بیشتر دارای قوه جاذبه بیشتر نسبت به اشیا خوردتر با مواد کمتر هستند. هر قدر دورتر از یک شی قرار داشته باشی، همانقدر قوه جاذبه اش کمتر ترا به سوی خود می کشاند.)

خوب اینک میلیون ها سال بعد، وقتی بالاخره همه چیز به جای خود قرار گرفت، قرص گاز و گرد و غبار از دورادور آفتاب ناپدید شد و به عوض آن نه کتله بزرگ و به مقدار زیاد کتله های کوچک پدیدار گشت که همه به دور آفتاب می چرخید.

این کتله های سترگ معلومدار که سیاره Planet بود. کتله های خوردتر بعضی تبدیل به شهاب آسمانی Asteroid شد. بعضی مهتاب Moon و بعضی ستاره دنباله دار Comet گشت. تمام این ها به شمول آفتاب آنچه را به وجود آورد که ما منظومه شمسی Solar System می نامیم.

از همان زمان تشکل منظومهء شمسی تا اکنون سیاره ها با نظم خاص در همان مداری که قرار گرفته اند، باقی مانده اند. هر سیاره به دور خود و به دور آفتاب در مسیری مشخص که به نام مدار یا فلک Orbit یاد می گردد، می چرخد. تمام آنها به یک سمت چرخیده و فاصله میان همدیگر را حفظ می کنند، به جز از آخرین سیاره پلوتو.

سیارات نظامی شمسی به ترتیب عبارتند از:

1 آفتاب Sun

2 عطارد Mercury

3 وینوس Venus

4 زمین earth

5 مریخ Mars

6 سیارات صغار میان مریخ و مشتری Asteroid Belt

7 مشتری Jupiter

8 زحل Saturn

9 اورانوس Uranus

10 نپتون Neptune

11 پلوتو Pluto

به اینگونه سومین سیاره بعد از آفتاب کره زمین ما است.

در سال 1990 اختر شناسان شروع به جستجو در کهکشان نمودند تا ببیند که منظومه های شمسی دیگر نیز موجود است یا خیر. به اینگونه کشف شد که ما تنها منظومه شمسی در کاینات نیستیم، با آنکه منظومه های دیگر آنقدر از ما دور هستند که تا هنوز آنها را دیده نمی توانیم.

سیاره های سنگی عطارد، وینوس، زمین و مریخ نزدیک ترین به آفتاب واقع شده اند و قسمت بیشتر آنها از سنگ ساخته شده است. آنها دارای هسته فلزی جامد، لایهء فلزی مایع، لایهء سنگی داغ و قشر سخت سنگی در اطراف خویش می باشند.

سیاره های بزرگ مشتری، زحل، اورانوس و نپتون بیشتر از گاز تشکیل شده اند. این سیاره ها دارای قشر جامد نیستند. آنچه که به نظر ما چون قشر می رسد در حقیقت ابرهای پرپشت گازات یخزده است. زیر قشر ابر، گاز آنقدر تنگ بهم فشرده شده است که تبدیل به مایع گشته است. هسته آنها دارای کتلهء جوشان متشکل از سنگ و فلز است. تمام این چهار سیارهء بزرگ به دورادور خود دارای حلقه ای نازک هستند. این حلقه از تکه های بزرگ و خورد سنگ های یخ تشکیل شده است که به دورادور سیاره ها می چرخد.

خوردترین سیاره نظام شمسی (که طبق تحقیقات تازه جز منظومه شمسی نیست) پلوتو می باشد. پلوتو آنقدر دور است که هنوز در مورد آن زیاد نمی دانیم، لیکن نظر به دوری اش از آفتاب به گمان اغلب سیاره ای با مواد جامد یخزده است.

مهتاب کتله های خوردتر سنگ یا سنگ و یخ است که در مدارهای معین دورادور سیاره ها می چرخد. تمام سیاره ها مهتاب ندارد. عطارد و وینوس مهتاب ندارد. زمین یک مهتاب و مریخ دو مهتاب دارد. سیاره های بزرگ دارای چندین مهتاب اند.

شهاب آسمانی کتله های سنگی است که به دور آفتاب می چرخد. بعضی به اندازه کوچکتر از مهتاب است، بعضی بزرگتر از کوه نیستند. میلیون ها شهاب به شکل نوار که بنام سیارات صغار میان مشتری و مریخ یاد می گردد، سفر می کند. ممکن است این سیارات صغار بقایای سیاره ای سنگی باشد که کوشش به تشکل نموده ولی دوباره شکسته است.

ستاره های دنباله دار مانند کلوله های برفی بزرگ و کثیف است. اکثر آنها در کنارهء نظام شمسی دورتر از پلوتو قرار دارد. تعداد کمی از آنها مدارهای سترگ را تعقیب می کنند که آن ها را به آفتاب نزدیکتر می کند. هنگامی که این حادثه رخ می دهد، شهاب جلزولز کنان در حرارت آفتاب شروع به سوختن کرده، گاز و غبار خود را به بیرون می فرستد که به دنبالش ساطع می گردد. هنگامی که شهاب به زمین نزدیک می شود در نور آفتاب می درخشد و برای مدتی کوتاه چون شعلهء آتش به نظر می رسد.

به هر حال به داستان ما برگردیم...

در آغاز زمین بسیار بسیار بسیار داغ بود. زمین به آهستگی رو به سردی گذاشت. این سرد شدن بطی بود. ساینسدانان فکر می کنند که زمین در حدود 4600 میلیون سال قبل تشکیل شد. آنگاه 600 میلیون سال وقت گرفت تا آنقدر سرد شود که به دوادور خود قشر بسازد. قشر دورادور زمین در آغاز دندانه دندانه بود و تمام رویه زمین جامد نبود. زیرا در آغاز این قشر بارها و بارها توسط آتشفشان ها و زلزله ها پارچه پارچه می شد.

در تمام این مدت زمین با شدت ابرهای خاکستر و سنگ مایع را عارق می زد وگازهای بوی دار را منتشر می کرد. این گازات به اثر قوه جاذبه زمین نمی توانست در فضا پراگنده شود. سرانجام لایه ای از گازات به دوادور کره زمین حلقه بست و بدینگونه جو یا هوای دورادور زمین Atmosphere تشکیل یافت. این هوا معلومدار از نوعی نبود که قابل تنفس باشد. قسمت بیشتر گازات آن مسموم کننده بود. ولی در کنار گازات مسموم کننده زهردار چون متان Methane و کاربن دای اکساید Carbon dioxide گازی چون بخار آب Water Vapor نیز وجود داشت.

ما معمولا آب را مایع می دانیم. ولی زمانی که آب با حرارت گرم می شود به گاز تبدیل می شود که به نام گاز بخار آب یاد می گردد. در آغاز کره زمین چنان داغ بود که تمام آب موجود در آن به شکل گاز در جو هوا وجود داشت.

هنگامی که شما جو هوا دارید، معلومدار که اوضاع جوی دارید. اوضاع آب و هوای آن زمان کثیف و چرکین بود. توفان، رعد و برق پیاپی!

در جو زمین هنگامی که گاز بخار آب سرد شد، تبدیل به مایع گشت و به شکل باران پایین آمد. باران بارید و بارید و بارید. باران در آغاز گودال های پر آب، آنگاه دریاچه ها، سپس جهیل و بالاخره اوقیانوس را به وجود آورد. در اینجا و در این هنگام است که حوادث هیجان انگیز گردید!

چرا؟ زیرا اگر آب نمی بود، هیچ کدام ما وجود نمی داشتیم! در حقیقت بیشتر ساینسدانان فکر می کنند که هیچگونه حیاتی بدون آب مایع ممکن نیست، یا حداقل هیچ نوع حیاتی که ما تصور آن را می توانیم، ممکن نیست. تمام موجودات زنده در روی زمین برای بقا خویش محتاج به آب اند، حال اگر درخت باشد یا فیل یا حشره.

و اکنون فکر کنید! زمین یگانه سیاره در نظام شمسی است که دارای آب مایع است و تا جایی که می دانیم یگانه سیارهء نظام شمسی است که در آن حیات وجود دارد!

خوب حالا چطور سیارهء ما آب مایع دارد و سایر سیاره ها ندارد؟ این به خاطری است که ما در جای مناسب و راست قرار داریم! زمین مناسبترین فاصله را از آفتاب دارد. اگر زمین کمی نزدیکتر به آفتاب می بود، تمام آب موجود در آن در حرارت آفتاب به جوش می آمد و اگر زمین کمی دورتر از آفتاب قرار می داشت، تمام آب موجود در آن یخ می بست. تنها این نیست، جو زمین نیز کمک کنندهء بزرگ است. در آن سوی کرهء زمین که رو به آفتاب است، جو زمین چون سایبان عمل کرده و بخشی از شعاع وحشی آفتاب را مسدود می کند تا ما بیش از حد احساس گرمی نکنیم. در آن سوی کرهء زمین که رو به آفتاب نیست، جو زمین چون لحاف عظیم کار داده و مقداری از حرارت آفتاب را نگهمیدارد تا ما بیش از حد احساس سردی نکنیم.

همانگونه که سیاره ها به دور آفتاب می چرخد، همزمان مانند فرفره به دور خود نیز تاب می خورد. 365 روز (یک سال) وقت می گیرد تا کره زمین یک بار به دور آفتاب گردش کند. 23 ساعت و 56 دقیقه (یک شبانه روز) طول می کشد تا کره زمین یک بار به دور خویش بچرخد.

هنگامی که کرهء زمین به دور خویش می چرخد، بخش های مختلف آن رو به نور آفتاب قرار گرفته و سپس از آفتاب رو می گرداند. هنگامی که بخشی از کره زمین رو به آفتاب دارد، در آنجا روز است، همانگونه که بخش روگشتانده از آفتاب در تاریکی فرو رفته و در آنجا شب است.

اکنون به اوقیانوس برمی گردیم، زیرا آب تنها چیزی نیست که در آن وجود دارد.

هنگامی که باران پیاپی بارید، مواد کیمیاوی Chemicals موجود در جو زمین را با خود شست و به اوقیانوس آورد. در اینجا بود که حادثه ای سحرآمیز رخ داد. سحرآمیز به خاطری که هرچند با یقین می دانیم پس از آن چه واقع شد، هیچکدام در واقع نمی دانیم که چگونه واقع شد!

افکار و باورهای گوناگون در مورد اینکه چگونه حیات در زمین آغاز گشت، وجود دارد. بعضی از ساینسدانان فکر می کنند که مواد کیمیاوی به اثر اصابت برق الماسک تغییر کرد. به هر حال، آنچه که واقع شد این بود که بعضی از مواد کیمیاوی موجود در آب اوقیانوس، تغییر ترکیب داد. این مواد کیمیاوی به ریزه ای به طورغیرقابل قبول کوچک، ساده و زنده تبدیل شد که که حجره یا سلول یا یاخته Cell نامیده می شود.

(تمام موجودات زنده از حجرات ساخته شده اند. به طور مثال بدن ما از زیلیون زیلیون حجره ساخته شده است.)

حجرات به وجود آمدهء اولیه بسیار ساده بود. آن حجرات میکرب تک یاخته یا باکتری Bacteria بود که مواد غذایی را بلعیده و به حجرات بیشتر تقسیم می شد. بعد از مدتی نه چندان دراز انواع مختلف باکتری در آب به وجود آمد که بیشتر آنها مواد غذایی خود را از آب می گرفت. ولی بعضی از با استفاده از چیزی به نام سبزینه که اینک ماده سبز گیاهی یا کلروفیل Chlorophyll نامیده می شود، غذا خود را می ساخت.

نوع بخصوصی از باکتری آبی - سبز Blue-Green Bacteria عمل واقعا خارق العاده را کشف کرد تا انجام دهد. این باکتری آبی – سبز مانند دسته یا خوشه ای از مواد کف آلود و پیچاپیچ به نظر می رسید که در سرتاسر اوقیانوس شناور بود. آنها مانند بعضی حجرات دیگر با استفاده از ماده سبز گیاهی غذای خود را می ساختند. اما آنها عملی دیگر را نیز انجام می دادند که حجرات دیگر انجام نمی دادند. آنها از آب استفاده می کردند. از آنجایی که آب فراوان بود، به زودی تعداد زیاد باکتری های آبی – سبز به وجود آمد. عمل خارق العاده آن ها این بود که هنگام ساختن غذا، گاز زاید را از خود پس می دادند. این باکتری ها برای میلیون ها و میلیون ها سال آنقدر گاز زاید را از خود اطراح کردند که تمام جو زمین با آن انباشته گشت. اکنون حدس بزنید که آن گاز باطله و زاید چه بود؟ آن گاز اکسیژن Oxygen بود، بلی همین اکسیژنی که ما آن را امروز تنفس می کنیم!

در اینجا رخنهء دیگر در داستان ما وجود دارد. به خاطر اینکه هیچکس اطمینان ندارد که پس از آن مرحله بعدی چطور واقع شد. اما آنچه که ما می دانیم این است که میلیون ها سال بعد، انواع مختلف حجرات تازه در صحنه حیات به وجود آمد. این حجرات تازه به مراتب نظر به یاخته های نخستین پیچیده بود و از گاز اکسیژن برای ادامه حیات خویش استفاده می کرد. این تمامش نیست. بعضی از آنها راه تازه را برای تغذیه خویش یافته بود، آنها غذای خود را به صورت کامل بلع می کردند و این غذا در اغلب موارد حجرات دیگر بود!

زنده گی می رفت که به مراتب مشکل تر شود...

اما این قصه ی دیگر است!

 

2007-10-18