رسیدن به آسمایی: 24.10.2009 ؛ نشر در آسمایی: 26.10.2009

دوکتورانور ترابی
 

 

قفس طــــــــلا یی


آگنده از اضطراب

هستی بیمار گونه

در فراسوی شب

نبود آرامش و وحشت

گسترده را فرامیخواند

بازی با کتاب

شاید که پلک چشمانم را

فروبندد

به شعرم می اندیشم

دلهره ی گنگ

با بیم و هراس

محکوما نه

به سفرهای دور میروم

با ارواح می ستیزم

و نقاب غم انگیز را

می گسترم

کابوس وحشت زاست

روز بهتر از آن نیست

وحشی گم شده

به مهمانی سیمرغ رفته است

خط بی منتها

دنبال میشود

تکرار مکررها

خورشید طلا یی

مهتاب طلا یی

همه جا طلا یی

تکیه بر متکای زرین

دریغ که رمز قفل را ربوده اند