رسیدن:  14.12.2013  ؛ نشر :  23.12.2013

شیما غفوری

آب بازی زنان در شهر ماربورگ پانزده ساله شد


یک قدم به پیش و یا یک گام به عقب؟
 

درسهایی از دموکراسی


در سالهای قبل از ۱۹۹۸ م. متوجه شدم که زنان افغان و سایر خارجی ها در شهر ماربورگ آلمان به تکالیف صحی متعددی به خصوص درد عضلات، مفاصل و استخوان مبتلا میباشند. در حالی که دکتوران برای شان آب بازی را سفارش میکردند، ولی چون اکثریت خانم های ممالکی چون افغانستان در حوض های مشترک مردانه و زنانه نمیخواهند شنا نمایند، لهذا مشکلات صحی شان روز به روز بیشتر میگردید. علاوتاً آب بازی نه تنها یک سپورت جسمی میباشد، بلکه به حیث تقلیل دهندۀ سترس و ناراحتی های روانی نیز رول مثبتی را بازی مینماید. بنابرآن تصمیم گرفتم که در این رابطه باید کاری را انجام بدهم. با همین تصمیم در اواخر سال ۱۹۹۷ به ادارۀ امور زنان شهر ماربورگ رفتم و با رییسۀ آن اداره موضوع را طرح نمودم. این دقیقاًهمان وقتی بود که درافغانستان زن ستیزی طالبان به اوجش رسیده بود و زنان افغان از کارهای مسلکی شان اخراج شده و خانه نشین گردیده بودند. میتوان حدس زد که چه جوابی را از ادارۀ زنان باید انتظار داشت. زمانی که اظهاراتم تمام شد، رییسۀ اداره در حالی که از فعالیت های اجتماعی ام آگاهی داشت با نگاه های تعجب آمیز به طرفم نگاه کرده و میخواست چیزی بگوید ولی جلو سخنش را گرفته و برایم وعده داد تا در آیندۀ نزدیک برایم جواب خواهد داد.

چند روز بعد از طریق تیلیفون برایم جواب منفی بدون ذکر دلیل معینی داده شد. ولی به صورت غیر رسمی در حلقات زنان شنیدم که به نظریات طالبانی در ماربورگ اجازه داده نمیشود.

برای من این مهم بود که دلیل رد آن را بدانم. وقتی از این طرز دیدش در مورد تقاضایم اطلاع یافتم باز هم راساً نزد رییسۀ امور زنان رفته و دلایل متعددی را در مورد این که این یک عمل عقبگرایانه نه، بلکه برای بسیاری از زنان یک قدم به جلو میباشد، پیشکش نمودم. و این موضوع را برایش تفهیم نمودم که آب بازی زنان مانعی در راۀ رفتن سایر زنان به حوض های مشترک نخواهد بود و تذکر دادم که در صورت موجودیت آب بازی زنان آنعده از خانم ها و دخترانی که در شنای مشترک نمیخواهند و یا نمیتوانند سهم بگیرند، نیز چانس آب بازی را حاصل مینمایند. وی با استماع دقیق استلالم موضوع را پذیرفت و اما برایم واضح کرد که تعمیل این هدف کار ساده نخواهد بود و در این ارتباط باید شاروال عمومی تصمیم بگیرد. بعد از آن هر دو سعی مشترک را در این راستا به خرچ دادیم ولی وظیفۀ قناعت دادن شارول به دوش من گذاشته شد.

چندی بعد شاروال عمومی ماربورگ مطابق پلان سالانه در مورد حوضهای شهرماربورگ با مردم صحبتی داشت و خواستار نظریات آنها در مورد وضع موجود، انتقادات و پیشنهادات شان در بارۀ تاسیسات و پروگرام های شنا و انکشاف این بخش گردیده بود. به مشوره رییسۀ امور زنان تصمیم گرفتم تا من هم در این جلسه درمورد اجازۀ آب بازی جداگانۀ زنان، با زبان آلمانی چهار و نیم ساله ام، به شاروال عمومی پیشنهادی را ارایه نمایم. ولی قبل از آن ده تن از خانم هایی را که با نظرم موافق و آمادۀ اقدام عملی در زمینه بودند، شناسایی نموده و با آنها یکجا ده دقیقه بعد از شروع مجلس داخل تالارگردیدیم. هدف ما از دیر آمدن در جلسه این بود، تا شاروال عمومی را متوجه بسازیم که خارجی هایی که هم چادر پوش بودند و هم بدون چادر و خانمهایی از قاره های مختلف به موضوع حوضها علاقه مندی دارند و در این مجلس سهم گرفته اند.

سالون کاملاً پُر بود. بالاخره برای من هم وقت داده شد تا سووال خود را مطرح نمایم. موجودیت زنان ممالک و کلتور های مختلف به دلایل من در مورد آب بازی زنان به خصوص این که ضرورت شنای جداگانه زنان تنها بر مبنای اساسات دینی نه، بلکه به علت سایر وابسته گی های کلتوری نیز ضروری میباشد، رنگ واقعیت را بخشید. شاروال عمومی به گفتۀ خودش از این شیوۀ برخورد ما با مساله خیلی خرسند گردید و فوراً به رییس ادارۀ حوضها دستور داد تا در آیندۀ نزدیک با هیأتی از زنان ما نشسته و موضوع را جنبۀ عملی ببخشد. بالاخره در خزان سال ۱۹۹۸برای اولین بارآب بازی زنان برگزار گردید. در روز اول بیشتر از ۱۳۰ زن و دختر برای آب بازی حاضر بودند. به تعقیب آن کورس های آموختن شنا برای خانمها نیز دایر گردید که دامنۀ آن تا حال برای نو وارد ها ادامه دارد.

با اجرای برنامۀ شنا برای خانمها باید به مصاحبه یی در روزنامه شهر ماربورگ به حیث مبتکر این موضوع حاضر میشدم. این کار نسبت به هر اقدام دیگر برایم مشکل تر بود، زیرا بعضی از افغانها بدون دلیل موجه مخالف هر نوع  نوآوری در زنده گی روزمره خویش اند. و تشویش داشتم که با نشر این مطلب همه خواهند دانست که "گناه" این کار را من بر دوش دارم. از جانب دیگر تعدادی از افغانها، ایرانی ها و شاید هم از ممالک دیگراین کارم را عقبگرایی ارزیابی نموده و به تمسخر میپرداختند.که این هم در آن زمان جهت دیگر پرابلم بود.

به هر صورت حالا شنای زنان در محیط زنانه و مطمین یکی از جهات مثبت زنده گی زنان ما را تشکیل میدهد. حتی آنهایی که این ابتکار را مخالف سنن افغانی میدانستند و کاملاً با این کار مخالف بودند، حالا با علاقه مندی به آب بازی میروند و آب بازی برای زنان جزء مهم پروگرام زنده گی شان میباشد. به مرور زمان این ابتکار در شهر های نزدیک ماربورگ نیز مورد تطبیق قرار گرفته است.

درسهایی را که در این پروسه آموختم و من آن ها  درسهای دموکراسی مینامم و برایم مایۀ خوبی در راه اندازی ابتکارات بعدی گردید، میتوان چنین خلاصه نمود:

- در دموکراسی نه تنها خواسته های بزرگ، بلکه تقاضا های کوچک افراد نیز در خور اهمیت و غَور میباشند. ولو یک نیاز در نظر اول بی اهمیت هم جلوه نماید، ولی اگر ضرورت باشد، به خاطرتعمیل آن باید کار صورت بگیرد و اگر مستدل و معقول باشد، بالاخره عملی خواهد گردید.

- یکی از جهات عملی دموکراسی، سهیم شدن در پروسۀ حیات اجتماعی مطابق امکانات هر فرد و هر گروپ میباشد. در جامعۀ دموکراتیک خواستهای گروپ های بزرگ و کوچک، قابل احترام میباشد، به شرطی که نظم عمومی جامعه را برهم نزند و حقوق سایر افراد جامعه با تطبیق آن مورد تهدید قرار نگیرد.

- خارجی ها نباید در پروسۀ انتگراسیون در جامعۀ جدید از آورده ها و داشته های شان خجالت بکشند. آنچه را که در جامعۀ جدید برای شان مفید و قابل هضم میدانند، باید کسب نموده و خود را با آن مطابقت بدهند؛  ولی از ارزش هایی که در پشتارۀ شان حایز اهمیت خاص است و نمیتوانند آن را به دور بیفگنند، باید آگاهانه و آشکارا محافظت نمایند و محیط زیستن را برای خویش گوارا بسازند. زیرا مطابقت در جامعۀ جدید به معنی انصراف از کلتور خودی نمی باشد.

- یک فرد ولو در اول از جانب وطنداران خودش تحت سووال واقع شده و تبصره های ناخوش آیندی را از آنها بشنود،  ولی اگر خود به درستی عملش متیقن باشد، باید با جرات برای رسیدن به هدفش به پیش برود- ولو این کارش مخالف جریانات معمول باشد. در چنین موارد اگر کسی در کارش موفق شد،  بسیالر محتمل است که همان وطنداران مخالفش نیز به وی بپیوندند؛  زیرا اکثراً تبصره های ناخوش از روی نیت بد نه، بلکه از درک غلط منشأ میگیرند. لهذا در این نوع موارد حوصله، پشتکار، بحث و گفتمان ضروری میباشد.
- در دموکراسی رول فرد در زیر سایۀ جمع تضعیف نمیگردد. هر فرد میتواند به نظریاتش جنبۀ عملی بدهد. البته در جامعه افزار های دموکراتیک موجود اند که با استفاده از آنها میتوان به هدف رسید.
و بالاخره این که دموکراسی صرفاً یک کلمه نیست، که آن را نوشت و یا هجا نمود؛ بلکه مفهومی است متشکل از اجزای متعدد،  شیوۀ برخاسته از ضرورت های زنده گی  سالم  است ، یک طرز تفکر است مبنی بر احترام به دیگران و به شخص خود. و اما ، همه اینها خارج از زنده گی معنای ندارند، بلکه باید جزء زنده گی گردند. در این جریان باید متوجه بود که با افراط و تفریط درجوامع دموکراتیک، جریان متعادل زنده گی میتواند برهم بخورد. و این دیگر مربوط خواست و مهارت هر فرد است که آیا زنده گی با شیوۀ متعادل و یا نا متوازن را انتخاب مینماید.