رسیدن به آسمایی: 06.03.2010 ؛ نشر در آسمایی: 08.03.2010

پروین شامل آهنگ
 

هشت مارچ - روز جهانی زن

 

در روز هشتم مارچ 1875 کارگران زن از فابریکهُ نساجی شهر نیویارک نسبت کمی مزد دست به تظاهرات زدند که از جانب پولیس وحشیانه سرکوب گردید.
در روز هشتم مارچ سال 1907 مجدداً کارگران زن از فابریکهُ نساجی در امریکا با خواهش تقلیل وقت کار تا ده ساعت در روز، به تظاهرات برخاستند که باز هم از جانب پولیس سرکوب گردیدند و تعدای نیز زندانی شدند.
بالاخره در سال 1909 روز هشتم مارچ در امریکا منحیث روز ملی زن قبول گردید. این حرکت زنان در امریکا، زنان را در اروپا نیز تحت تاثیر قرار داد. کنگرهُ بین المللی سوسیالیست ها که در سال 1910 در شهر کوپنهاگ برگزار گردید، هشتم مارچ را به حیث روز جهانی زن به رسمیت شناخت. هرچند این روز بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دههُ شصت جلوهُ چندانی نداشت اما با رشد جنبش زنان در دههُ شصت بار دیگر اهمیت یافت و در سال 1975 از طرف سازمان ملل متحد به عنوان سال بین المللی زنان اعلام گردید. به تعقیب آن، یونسکو نیز در سال 1977 هشتم مارچ را یه حیث روز جهانی زن اعلام کرد.
در افغانستان در زمان شاه امان الله خان حقوق زن در لویه جرگهُ جلال آباد در سال 1301 هجری شمسی مورد بحث قرار گرفت و بلاخره در لویه جرگهُ 1303 با کمی تعدیلات به تصویب رسید. این سند بزرگ و مهم تاریخی که واقعاً نقطهُ عطف در تاریخ قرن بیست افغانستان محسوب می شود، مشتمل بر 731 ماده بوده که در ماده های 16 و 17 آن چنین آمده است: "تمام اتباع افغانستان به حضور شریعت و قوانین دولت دارای حقوق و مسوولیت های مساوی در مقابل دولت اند."
در مادهُ 17 تصریح می دارد که تمام اتباع افغانستان طبق شرایط لازم و توانایی شان و ضرورت دولت شایسته گی استخدام در دوایر ملکی را خواهند داشت.
از متن مواد فوق آشکار می گردد که قانون نظر به حساسیت های موجود نخواسته صریحاً از تساوی حقوق زن و مرد سخن گوید بلکه در موارد فوق اجمالاً از مردم و اتباع کشور تذکر رفته است که شامل زن و مرد می گردد.
ملکه ثریا همسر شاه امان الله و دختر محمود بیگ طرزی، زن روشنفکر و طرفدار حقوق و آزادی زنان بود. موصوف در جرگهُ سال 1298 در سخنرانی خود از عقب افتاده گی زنان کشور با تاسف یاد کرد. اولین مدرسهُ دختران را ملکه ثریا افتتاح نمود. ملکه پس از سفری که با شاه در اروپا داشت با دختران مکاتب ملاقات نموده و آنها را تشویق نمود تا برای از بین بردن چادری سعی و کوشش نمایند؛ وی در یکی از سخنرانی هایش چنین گفت: "امروز زنان در اروپا از کارگری فابریکات تا مدارج بلند کار می کنند لیکن زنان افغان در ترقی کشور سهم ندارند و علت آن همین چادری می باشد." بنا برآن ملکه ثریا چادر را از سر برداشته و در جلسهُ عمومی پاره کرد و آزادی زن افغان را اعلام نمود.
متاسفانه که با از بین رفتن امان الله خان توسط نیرو های وفادار به انگلیس و نیروهای دارای افکار قرون وسطایی، مخصوصاً دورهُ استبداد نادر خانی و هاشم خانی، دیگر کسی در کشور ما نه از هشت مارچ و نه هم از حقوق و آزادی زن یادی نمود.

وضع زنان پس از دورهُ شاه امان الله


با کمال تاُسف که با از بین رفتن آن شاه و ملکهُ مترقی و آزادی خواه، صدای آزادی زنان نیز خفه گردید.
تقریباً در حدود سی سال پس از سقوط دولت امانی، اعلامیهُ منتشرهُ حقوق بشر سازمان ملل بار دیگر آزادی زنان را تاُیید نمود؛ هر چند شاه محمود خان نسبت افکار عقب افتادهُ عامه برای تطبیق قانون جدید یک سال مهلت خواست اما نتیجهُ تاُیید آن بلاخره به انتخاب زنان از جانب مردم در دوره های دوازده و سیزده ی شورای ملی منجر گردید. زنانی که در شورای ملی از جانب مردم انتخاب گردیدند، اینها بودند: از کابل خانم رقعیه ابوبکر و داکتر اناهیتا راتب زاد، از قندهار خانم معصومه عصمتی و از هرات خانم احراری.
همچنان در کابینه، وزرای زن چون صالحه اعتمادی، کبرا نورزایی و در سنا حمیرا سلجوقی و غیره مسوولیت به دوش گرفتند. متاُسفانه که کودتای محمد داوود خان به همکاری حزب دموکراتیک خلق پروسه ی امید وار کننده ی دموکراسیی نسبی را قطع نمودند و دموکراسی در کشور ما هنوز جوان نشده به شهادت رسید و کشور از آن تاریخ به بعد به کشته شدن عادت کرد. کشته شدن عزیزان، کشته شدن آزادی، کشته شد امیدها، کشته شدن عدالت خواهی، کشته شدن شرم و حیا، کشته شدن همدلی و اتحاد، کشته شدن وجدان و . . .
تمام قوانین از حقوق بشر گرفته تا قوانین مدنی و قانون اساسی کشور همه گویی بر یخ نوشته و در آفتاب گذاشته شده بودند و بالاخره آن کودتا های پی در پی با اندیشه های مستبدانه و نام های فریب دهنده کشور را در پرتگاهی سوق دادند که در قرن بیست و یک دولتی که وعده ی دموکراسی داده بود، بخشی از طالبان را لیبرال خواند و همآهنگ و آمادهُ همکاری با نظام دموکراسی. هر "انسان" در هر گوشهُ دنیا با شنیدن این حرف خندید ولی ما زنهای افغان باید زار بگرییم. لهذا من امروز هشت مارچ را برای زنان کشور خود تسلیت عرض می کنم. در کشوری که فضای سیاسی آن را نه حق انسان بلکه درازی و کوتاهی چادری تشکیل می دهد و تمام زن ستیزان بر اریکهُ قدرت تکیه زده اند و طالب لیبرال خوانده می شود، نمی دانم آدم در روز هشت مارچ چی را به کی تبریک بگوید.
روزی که در کشور ما نیز زنان بتوانند خود بر سرنوشت خود تصمیم بگیرند، آنروز روز ملی زن خواهد بود و تبریک مان باد.
شعر "هدیه" فروغ فرخزاد، بانوی شعر فارسی را به ما ستمکشیده گان تاریخ هدیه مکنم:

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانهُ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهُ خوشبخت بنگرم