نشر : 14.02.2013
سال 2014 - چالش ها و چانس ها
اوباما : «34 هزار سرباز امریکایی در یک سال افغانستان را ترک خواهند گفت»
اسوشیتد پرس: «شماری از تحلیلگران امنیتی و برخی از مقام های وزارت دفاع امریکا با ابراز نگرانی گفته اند که خروج سریع نیروها از افغانستان این کشور جنگ زده را شاید به سقوط رو به رو سازد»
*آیا واقعن خطر سقوط نظام وجود دارد؟
در این شکی نیست که نظام موجود در افغانستان دشمنانی دارد که میخواهند آن را سرنگون سازند.
کاستی ها و ناتوانی های دولت، اپوزسیون سیاسی و جامعه ی مدنی نیز آشکار اند.
این هم روشن است که نظام سیاسی موجود هنوز تجربه ی زیست و دفاع مستقلانه از خود را نه دارد.
و اما مهمترین نکته این است تا دید آیا راه ها ، وسایل و امکانات کافی برای مقابله با مخاطراتی که نظام را تهدید میکنند موجود اند و یا خیر.
**
کسانی که تصور میکنند نظام کنونی سقوط خواهد کرد، استدلال خود را عمدتن از مقایسه میان برخی جهات وضع کنونی و وضع پس از خروج قوای شوروی استخراج میکنند.
صرف نظر از گفته های تبلیغاتی، واقعیت این است که پس از خروج شوروی ، قوای مسلح افغانستان تمام تهاجمات مسلحانه ی جبهه یی برای سقوط نظام را دفع و طرد کرد و از خود چنان توان رزمیی را متبارز ساخت که امید پیروزی نظامی مخالفان را به یاس مبدل کرد.
و اما ، آن چی که سرنوشت نظام را در آن وقت رقم زد ، قطع کامل کومک ها به کابل پس فروپاشی اتحادشوروی و افتادن زمام امور در کرملین به دست بوریس ایلتسین بود. ایلتسین برنامه ی الترناتیفیی را که تصور میکرد منافع روسیه را تامین خواهد کرد به اجرا گذاشت.
تعهدات دراز مدتی را که امریکا ، اتحادیه ی اروپا، ناتو و برخی کشورهای نیرومند دیگر چون هندوستان و جاپان، در قبال افغانستان متقبل شده اند، نشان میدهند که نظام کنونی در افغانستان از نظر پشتیبانی سیاسی و کومک مالی ، اقتصادی و تخنیکی بین المللی با افلاس مشابه به آغاز دهه ی نود مواجه نه خواهد شد. به علاوه امریکا و ناتو در مورد آموزش ، تسلیح ، تجهیز و کومک های دیگر به قوای مسلح افغانستان تعهداتی را متقبل شده اند.
چین و روسیه نیز گرچی در مورد نیات امریکا در منطقه مشکوک اند، و اما هیچ نشانه و علامه یی حاکی از این که خواهان سرنگونی نظام موجود در افغانستان باشند، نشان نه داده اند و هیچ دلیل معقولی هم نه میتوان سراغ کرد که خواهان چنین چیزی باشند.
پس میتوان گفت که برخورد جهان نسبت به افغانستان به هیچ وجه قابل مقایسه با پایان دهه ی هشتاد و آغاز دهه ی نود نیست.
برخلاف طالبان تنها پشتیبانی ظاهرن مخفی پاکستان و برخی گروه ها و عناصر تندرو خارجی و قسمن پشتیبانی تاکتیکی ایران را با خود دارند.
از نظر تناسب قوا در سطح داخلی نیز که ارزیابی کنیم، طالبان در موقعیت پیروزی آفرین قرار نه دارند:
- اکثریت بزرگ مردم افغانستان حتا اکثریت باشنده گان مناطق پشتون نشین نیز به رغم همه نارضایتی ها از نظام کنونی ، نه تنها خواهان برگشت به دوره ی طالبان نیستند، بل از آن جدن هراس دارند؛
- مردم افغانستان با تجربه ی تلخی که از دوران تنظیم سالاری و قوماندان سالاری دارند، خواهان برگشت به فاجعه های پیش از طالبان نیز نیستند؛
- در کنار کاستی ها و خطاهای بزرگ در دوره ی پس از بن ، جامعه ی افغانی به پیشرفت های و دستآوردهای قابل ملاحظه یی نیز دست یافته که از برخی جهات بسیار چشمگیر اند؛
- قوای مسلح افغانستان از لحاظ شمار ده مراتبه بیشتر از طالبان مسلح است؛
- قوای مسلح افغانستان همین اکنون در مناطقی وسیعی از کشور که مسوولیت های امنیتی را برعهده دارند، توانایی هایی را که از خود متبارز ساخته اند که امید بخش اند و نه یاس آفرین؛
- با خروج قوای خارجی ، از یک سو دشمنان نظام یک ابزار مهم تبلیغاتی را از دست خواهند داد و از سوی دیگر یک علت نارضایتی و منبع سووتفاهمات میان اهالی مناطق جنگ زده و حکومت از میان خواهد رفت؛
پس میتوان گفت که اگر نظام سیاسی افغانستان در اثر خطای نخبه گان نظام - از دولتمردان تا رهبران اپوزسیون سیاسی- از درون دچار زلزله های مخرب نه شود، این نظام چانس بقا را دارد.
کوتاه این که امروز سرنوشت افغانستان بیشتر وابسته به خرد، تدبیر و مسوولیت پذیریی نخبه گان نظام است.
افغانستان در این برهه سرنوشت ساز، به یک وفاق ملی- وفاق میان نخبه گان نظام و میان این نخبه گان و مردم - نیاز دارد. نظام کنونی اصولن قابلیت چنین تعاملات دیموکراتیک را دارد که باید آن را به حیث یک دستآورد مهم و بنیادی حفظ کرد و انکشاف بخشید.
انتقادات از کاستی ها و خطاها و روشن کردن مخاطراتی که بر سر راه آینده کمین کرده اند، در مرحله ی حساس کنونی تنها وقتی میتوانند سازنده باشند که هواداران فردای بهتر افغانستان امکانات، راه ها ، وسایل و شیوه های رفع کاستی ها ، مقابله با مخاطرات و راه تحقق چانس ها را نیز روشن بسازند. در غیر آن انتقاد و انتقاد و هوشدار و هوشدار در مورد مخاطرات موجود و ناموجود و مقایسه های یک جانبه میان امروز و تجارب تلخ گذشته ، به چیزی جز تکثیر ترس و دست و پاچه گی و گستردن دامن یاس -و در واقع خدمت ناخواسته به آنانی که میخواهند افغانستان را به دیروز برگردانند- نه خواهد انجامید. ما در هیچ جهتی و به هیچ شکلی نه باید خطاها های گذشته را تکرار کنیم.
2014 در حال رسیدن است. ناممکن است تا در دو سال به مهارکردن و استفاده ی موثر از آب های افغانستان، به کار انداختن معادن ، به خودکفایی مالی و کارهای از این قبیل توفیق یابیم. دوسال برای زدودن داغ های مادرزادی نظام ، وقت کمی است. و اما دو سال برای شکل دهی و تبارز نیرومند اراده ی سیاسی برای رفتن به سوی فردای بهتر ، وقت کافی است. ما باید از امکانی که برای اعاده ی اطمینان به نفس و ایستادن روی پای خود مان به حیث یک ملت ایجاد شده است به صورت بالفعل استفاده کنیم .
***