رسیدن:  05.09.2013 ؛ نشر :  05.09.2013

محمد سرور


جنگ در درون جنگ افغانستان

بخش هایی از یک کتاب تازه در مورد جنگ افغانستان



راجيو چندراس کرن ، روزنامه نگار برجسته ی واشنگتن پست، اخيراً کتابی را تحت عنوان «امريکاي کوچک، جنگ ‏در درون جنگ برای افغانستان » در ۱۸ فصل و۳۸۵ صفحه به چاپ رسانيد. اينک قسمتهای جالب کتاب ارایه ‏ميگردد.‏

قدرتهای غربی از تصميم ريس جمهور اوباما در اوايل سال ۲۰۰۹ مبنی بر استقرار قوای بيشتر در ‏افغانستان حمايت نمودند. اوباما معتقد بود که بايد در منازعه ی افغانستان که پس از حوادث سپتامبر ۲۰۰۱ به راه افتيد ،به ‏پيروزی دست يافت.

حکومت شاهی افغانستان در  سال ۱۹۴۶ پروژه ی هفده مليون دالری را با کمپنی موريسن _کنودسن امريکايی ، که نمادی ‏از هواخواهيهای پس از جنگ در امريکا بود ، منعقد ساخت.‏

به قول مسوولين کمپنی، اين پروژه ميتوانست افغانستان را به ستاره ی آسيا مبدل سازد.ليک اين پروژه متاً سفانه در ‏جولای۱۹۷۴ پايان يافت. به زعم نويسنده اين آخرين باری نخواهد بود که امريکا نتوانست اهدافش را در افغانستان به ‏منصه اجرا در آورد.‏

ستراتژی ضد شورش نه بر محو و نابودی شورشيان بلکه بر حفا ظت و همياری افراد ملکی اتکاً دارد. اين حمايت در ‏بر گيرنده ی تأمين نظم و قانون ، تدارک خدمات اساسی چون خدمات صحی و تعليمی ، استقرار ارگانهای دولتی، تربيه ‏افراد ملکی امنيتی و تحکيم زيربناها ميباشد. بنا به اذعان مقامات عالی قصر سفيد و پنتاکون تعميل چنين ستراتژی ‏مسير جنگ افغانستان را دگرگون ميسازد.‏

بايد عامه مردم بدين امر متيقن گردند که دولت در مقايسه با طالبان خدمات بيشتری را برای آنان ارایه ميدارد.به گفته ی مک ‏کرستال نکته ی اساسی و مرکزی نه جغرافيا بلکه اذهان مردمان است. طوری بايد عمل شود که بر آن تاًثير پذير باشد.

تحقق ستراتژی ضد شورش مستلزم آن است تا افسران از مسايل سياسی-اجتماعی و مناسبات قومی - قبيلوی آگاهی داشته ‏باشند. آنان بايد به قرا و محلات رفته و با قبول خطرات با مردم هم صحبت گردند. مک کرستال اذعان داشت ، من ‏هيچگاه از سربازی تقاضای اجرای امری را نمی نمايم که خود از انجام آن اباً ورزم.

مک کرستال اضافه نمود : ما با تمرکز بيش از حد بر مساله حفظ و حراست از قوای خويش ، طوری عمل نموديم که ما ‏را از مردمی که خواهان دفاع از آنان بوديم، به طور فزيکی و روحی دور نگهداشت. شورشيان قادر به شکست نظامی ‏ما نيستند ، ليک ما ميتوانيم خود را شکست دهيم.‏

اکثر واليان را دست نشانده گان کرزی تشکيل ميدهند. آنان در سياست عامه مهارت و علاقه ی ناچيز دارند. به عوض جلب ‏حمايت مردم ، آنان در منازل قيمتی رهايش گزيده و در صدد زد و بندهای شخصی اند.

اوباما به دو همسفر همراهش در جولايی ۲۰۰۸، سناتور جک ريد و چک هاگل «وزیر دفاع فعلی » ، اذعان داشت که ‏وضع خيلی بدتر از آنچه است که کرزی ادعا مينمايد. زماني که مو صوف به قصر سفيد آمد وی در مورد شخصي که جورج ‏بوش او را تمثال دموکراسی و اميدواری ميخواند، خيلی شک و ترديد داشت.

اوباما و مشاورين عاليرتبه اش کرزی را رهبر قبيله یی ميخواندند که هواخواه فساد بوده، مديريت و اداره ی سالم را نا ديده ‏گرفته جنگ سالاران را تحمل و متحدين را از خويش ميراند. برای اداره ی نو پا ، برخورد و رفتار کرزی در عدم توانايی ‏و در تبانی با هفت سال سوو اداره ی امريکا نهفته بود.‏

کرزی در شهر قندهار تولد يافته ، در هند تحصيل و زيادترين وقت اش را در ساليان هشتاد در پاکستان زيست ‏نمود. زماني که کرزی کوشيد ميان جناحهای مجاهدين ميانجيگری نمايد ، برهان الدين ربانی ، ريس جمهور وقت ، وی را ‏متهم به دستياری با يکی از رقيبان يعنی گلبدين حکمتيار نمود. زماني که کرزی محبوس شد، توانست به همياری يکی از ‏افراد حکمتيار به پاکستان فرار نمايد.

سه هفته پس از حمله بر نيويارک در سپتامبر۲۰۰۱، من [نويسنده] در اقامتگاه مجلل سفير امريکا در پاکستان ، ويندی ‏چمبرلين، به ضيافت شب دعوت شدم. زمان نوشيدن متوجه داخل شدن يک شخص ريش دار، با سر تقريباً تاس که البسه ‏نهرو مانند خاکی بر تن داشت، گرديدم. وی تنها بود و پس از نشستن در مقابل من خودش را حميد کرزی معرفی نمود.

با وجود عدم شناخت ، من به صحبتهای وی در مورد دهشت و وحشت رژيم طالبان از جمله نابودی بتهای باميان ، و ‏شلاق زدن زنان در سرکهای کابل که آنان را عملاً به گدايان مبدل نموده اند، گوش فرا دادم.

همه گان انتظار داشتند که امريکا به خاطر پذيرايی طالبان از اسامه بن لادن و شبکه ی القاعده ، بر آنان حمله متقابل نمايد. ولی ‏هیچکس به خوبی نميدانست که دقيقاً چه به وقوع خواهد پيوست.

چمبرلين داخل اتاق شده و از کرزی به خا طر صحبت خصوصی به بالکن دعوت نمود. قبل از رفتن کرزی چنين گفت : ‏ما افغانها بر ايالات متحده حساب مينمايم. ما بدون شما فادر به اجرای اين امر نمی باشيم.‏

به زعم ما در واشنگتن ، کرزی در اوايل نلسون مانديلای افغانستان بود که ميتوانست مردمان با نظريات و ايده های مختلف ‏و متخاصم را گردهم آورد. کرزی از نظاميان امريکا يی خواست تا اسماعيل خان ، جنگسالاری که به جای والی قرار ‏گرفته و از طريق فعاليتهای غيرقانونی و قاچاق ثروت هنگفتی را سر هم بندی نموده بود ، از صحنه خارج سازند.

به قول ديپلومتها و ناظرين ، مهمترين ا قدام امريکا که به تضعيف کرزی انجاميد آن بود که کليه مساعدتهای ساختار مجدد ‏حکومت امريکا از طريق سازمانهای غير حکومتی و ملل متحد ، نه از طريق حکومت افغانستان که از ديدگاه امريکا ‏قادر به اداره ی چنين کومکها نبود، به منصه ی اجرا در آمد. در نتيجه حکومت کابل منابعی را جهت پرداخت معاشات کارگران ‏و عرضه ساير خدمات در اختيار نداشت .‏

زماني که حملات طالبان تشديد يافت ، نظاميان امريکايی متوصل به استفاده فزاينده از قوای هوايی گرديدند که تلفات ‏فراوان افراد ملکی را نيز در قبال داشت. از انجايی که شکايتهای کرزی در ملاقاتهای خصوصی با مسوولين امريکايی ‏نتوانست در امر کاهش بمباردمانهای هوايی تاثير گذار باشد، وی در بيانيه هایش اشکارا به انتقاد از نظاميان امريکايی ‏مبادرت ورزيد.

رابرت فن ، اولين سفير امريکا در دوران زمامداری کرزی اظهار داشت : کرزی که امروز برای واشنگتن درد سر ‏فراهم مينمايد، عمدتاً پديده یی است که از برخورد ما با وی جان گرفت. ما منابع مورد نيازش اعم از پول و قوا را فراهم ‏نه نموديم.‏

در نوامبر ۲۰۰۳زماني که مداخله امريکا در عراق تشديد يافت، اداره بوش متخصص بر جسته اش در امور افغانستان ‏يعنی زلمی خليلزاد را به حيث سفير به کابل گسيل داشت. خليلزاد در واقعيت بيشتر از يک نماينده يعنی به مثابه آمر ‏اجرایيوی امور کشور در طی نزده ماه ماموريت اش عمل مينمود.در حالي که کرزی صرفآ به حيث ريس نامنهاد ايفای ‏وظيفه مينمود.


خليلزاد به قول خودش هفته شش روز طعام شب را در قصر رياست جمهوری صرف میکرد و با کرزی و ‏مشاورينش شبها مشوره مينمود. در جون ۲۰۰۵ خليلزاد به حيث سفير امريکا در عراق توظيف شد. خلف وی در کابل ‏رونالد نيومن ، ديپلومات مسلکی و پخته بود که ماموريت داشت روابط کابل-واشنگتن را به حالت عادی ‏برگرداند. اين امر به مفهوم عدم صرف طعام شبانه در قصر رياست جمهوری و احتراز از دخالت در امور روزمره ‏حکومت بود.‏

در اواخر سال ۲۰۰۶ زماني که نگرانيها پيرامون رهبری کرزی در قصر سفيد گسترش ميافت، بوش به ابتکاری تازه یی ‏مبنی بر تدوير ويدو کنفرانسهای هفته گی با ريس جمهور افغانستان دست زد.

جوزف بايدن ، معاون ريس جمهور امريکا، ده روز قبل از تدوير مراسم رسمی تحليف ريس جمهور اوباماغرض بازديد ‏با کرزی به کابل سفر نمود. زماني که ريس جمهور افغانستان تمايلش را غرض تأمين روابط با ريس جمهور اوباما ‏همسان روابط با بوش ابراز داشت، بايدن چنين پاسخ داد : خوب اين مساله فرق خواهد کرد. شما شايد بتوانيد با موصوف ‏سال چند مرتبه صحبت و يا ملاقات نمايید، ولی با وی هر هفته صحبت نخواهید داشت.‏

تيم امنيت ملی اوباما در اين مورد توافق نظر داشتند که افغانستان نيازمند رهبری و مديريت بهتر ميباشد .ارزيابی جنگ ‏در دوران انتقال اوباما مبين آن ست که عدم کفايت و فساد حکومت افغانستان مهمترين عامل در جهت رجوع مردم به سوی ‏طالبان ميباشد.

مشاورين اوباما ضمنآ معتقد اند که کرزی بايد اجراات و اقدامات بيشتری را انجام ميداد. موصوف بايد موضع جدی تری ‏را در برابر رشوت اتخاذ نموده ، سفرها به ولایات را افزايش و ميبايست افراد کارفهم و تکنوکرات را به جای جنگسالاران در ‏کابينه اش توظيف مينمود.

هولبوروک زمانی به من اظهار داشت که کرزی شخص بي کفايت است. جنرالان پنتاگون وی را نه به مثابه ی شريک مناسب ‏در فعاليتهای ضد شورش بلکه به حيث جزً پروبلم محسوب مينمودند. ليک اعضای تيم اوباما با جسارت بدين امر تن ‏دادند که جاگزين مناسبی وجود ندارد. مشاورين تصريح نمودند که کرزی ناتکميل بهتر از عدم موجوديت وی است.‏

آنان اميدوار بودند که کرزی بتواند با تنظيم مجدد برخوردهايش روابطش را با اداره جديد بهبود بخشد. آنان با کرزی ‏جدی صحبت نموده و امکانات دسترس وی به کومکها را تا بهتر شدنش محدود خواهند ساخت. به فرض آنان کرزی ‏به زودی برخورد خویش را بهبود خواهد بخشيد زيرا موصوف وابسته به امريکا جهت تآمين امنيت پايتخت و تداوم ‏حکومت اش ميباشد.

هولبوروک که به حيث مشاور سياست خارجی سه ريس جمهورقبلی ايفای وظيفه نمود ، نسبت به همه سووظن بيشتر ‏داشت. در اثنای زمامداری جورج بوش وی چندين مسافرت خصوصی به افغانستان انجام داده و مشاهداتش وی را بدين ‏امر معتقد ساخت که کرزی اصلاح ناپذير است.

زماني که هولبوروک به کابل سفر نمود چنان ترتيب اثر داد تا تصاوير ملاقاتهايش با اشرف غنی و ساير کانديدان ‏اپوزيسيون منجمله عبدالله عبدالله به نشر برسد. وی به سفير جديد امريکا در کابل ، کارل ايکين بيری ، هدايت داد تا در ‏همايشهای انتخاباتی غنی ، عبدالله و ساير رقيبان کرزی اشتراک نمايد. موصوف از آنجايی که به ناکامی کرزی مطمين بود ‏، از اثرات احتمالی اقداماتش بيم و هراسی نداشت.

انتخابات رياست جمهوری ماه اگست فاجعه یی بيش نبود. کرزی هولبورک را به مداخله در انتخابات متهم نمود. کرزی ‏به همکارانش تصريح نمود که وی به هولبورک اعتماد نداشته وی نمی خواهد وی را در آينده ملاقات نمايد. آنان اين پيام ‏را به سفارت امريکا رسانيدند. قصر سفيد و مسوولین شورای امنيت ملی هولبوروک را مقصر بد تر ساختن اوضاع ‏خواندند.


هولبوروک در واشنگتن چنين می انديشيد که ايالات متحده نيازمند شريک مطمين در رهبری افغانستان ميباشد. ولی چنين ‏امری بدين زوديها تحقق نخواهد يافت .‏

پس از آن که نظاميان امريکايی حکومت طالبان را در سال ۲۰۰۱سقوط دادند، مامورين اداره ی بوش پيرامون شيوه ها و ‏طرق ساختار مجدد کشوری که سطح فقر غذايی ، بيسوادی و مرگ و مير اطفال در آن بيداد ميکرد ، به جر و بحث ‏پرداختند. بعضی متخصصين در اداره انکشاف امريکا خواهان تآکيد بر مسايل و امورات زراعتی بودند که به عقيده آنان ‏بهترين راه تآمين انکشاف اقتصادی پنداشته ميشد. ليک فصر سفيد و پنتاگون خواهان رويدست گرفتن پروژه هایی با ‏حاصلدهی آنی چون اعمار مکاتب ، شاهراه ها و تآ سيسات صحی بودند تا بتوانند حسن نيت را در ميان افغانان ايجاد ‏نمايند.

راپورهای منتشره ۲۰۰۴ در مورد زرع مواد مخدره به مقياس وسيع ، به خصوص در ولايت هلمند ، زنگ خطری را ‏برای مامورين دولتی به صدا در آورد. توليدات ترياک هلمند در۲۰۰۶ به اندازه یی بود که ميتوانست نيازمندی تمام ‏مصرف کننده گان ترياک جهان را تکافو نمايد. والی آخندزاده و حاميان اش منافع هنگفتی را به جيب ريخته و ‏متخصصين امور استخباراتی امريکايی متيقن بودند که بخش هنگفت ديگر پولها به دسترس مامورين عاليرتبه افغانی ‏به شمول اعضای خانواده کرزی قرار ميگرفت.‏

ریچارد هولبوروک بدین نظر بود که سیاست امریکا در امور زراعتی و جلوگیری از مواد مخدره در افغانستان کاملآ ‏ناکام بود. واشنگتن وجوه مریوطه را به آنعده پولیس ضد مواد مخدره افغانی تادیه مینمود که صرفآ به نابودی ‏کشتزارهای دهقانان بی بضاعت و بدبخت دست میزدند. ‏

مامورین اداره بوش استدلال مینمودند که طالبان در داد و ستد مواد مخدره ذیدخل بوده و منافع هنگفتی را به دست میاورند. ‏ولی هولبوروک چنین تصور نمی نمود. موصوف به استناد اسناد منتشره سی آی ای اذعان داشت که طالبان وجوهی ‏بیشتری را از پاکستان و کشورهای خلیج به تناسب مواد مخدر به دست میاورند.به نظر وی نابودی مزارع صرفآ به ضرر ‏دهقانان میانجامد.‏

به قول هولبوروک ستراتژی بوش پیرامون مبارزه با مواد مخدر و معیشیت بدیل که وجوه سه بلیون دالر را در سالیان ‏‏۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ بلعید، کاملآ ناکام و غیر موثر بود. در بهار ۲۰۰۹ هولبوروک بمن تصریح داشت که: این امر واقعاً ‏تلف نمودن پول و خدمت به دشمن بود. ما با پولهای مالیات خویش به استخدام طالبان میپرداختیم .اداره ی انکشافی امریکا ‏در زمان اداره بوش پول و توجه را به پروگرامهای تحت اداره و مدیریت امریکاییان اختصاص میداد به جای آن که افغانها ‏را کومک نمایند تا مسوولیتهای خویش را خود متقبل شوند.‏

هولبوروک خواهان آن بود تا اداره ی انکشافی امریکا بیشتر با سازمانهای تحت مدیریت افغانها همیاری نماید . به عقیده وی ‏همه چیز به پول وابسته بود. اگر ایالات متحده خواهان دستیابی به نتایج سریع است باید وجوهی بیشتری را به مصرف ‏رساند.‏

ایکن بیری ، سفیر امریکا در کابل ، در تیلگرام شفری نوامبر ۲۰۰۹ اش عنوانی کلینتون وزیر خارجه وقت امریکا ‏چنین نوشت :« ریس جمهور کرزی متحد ستراتژیک مناسب نیست. کرزی از قبول مسوولیت در مسایل مبرم یچون ‏امور دفاعی، حکومتداری و انکشا ف ابأآ میورزد......تا زمانی که پایگاهای پاکستان برپا باشند ، نیروی ‏بیشتر نمیتواند یه شورشها پایان دهد.»‏

هولبوروک ، به رغم موفقیت ناچیز ، تلاش زیاد به خرچ داد تا کابینه جنگ را غرض مذاکره با طالبان تشویق نماید. به ‏عقیده وی ، با در نظر داشت فساد در حکومت کرزی ، عدم توانایی قوای امنیتی افغان و پناه گاهای مطمین در ‏پاکستان، حل و فصل [سیاسی] یگانه راه حل منازعه است.‏

ایکن بیری در تیلگرام متذکره ضمناً نوشت که حکومت افغانستان ظرفیت و اراده کاربرد فرصتی را که ارتش امریکا ‏فراهم نموده است ، ندارد... ما خود ناکامی ستراتژیک خویش را رقم زدیم.‏

بزرگترین دستاورد هولبوروک در عرصه دیپلوماسی در سال ۱۹۹۵ در میدان قوای هوایی دایتون ، اوهایو، زمانی ‏تحقق یافت که طرفین درگیر در منازعه ی یوگوسلاویای سابق به توافق در حهت پایان جنگ خونین سه ساله که منجر به ‏مرگ تقریباً صد هزار نفر گردیده بود ، نایل آمدند. این توافق در اثر میانجیگری پراگماتیک سه ماهه ی هولبوروک میان ‏رهبران صرب ، کروات و مسلمانان عملی گردید. تلاشهای وی جهت پایان دادن به منازعه افغانستان از همان برخورد ‏سر چشمه میگیرد.ذ وی آرزومند بود به حیث مردی که توانسته سه جنگ را پایان دهد ، ثبت تاریخ شود.‏

دورنمای موفقتنامه صلح مورد دلچسپی اوباما قرار گرفت. دو ماه پس از احراز کرسی ریاست جمهوری ، موصوف ‏اظهار داشت که برای جستجوی راههای مصالحه با طالبان آماده است. امریکاییان نیاز داشتند تا بر طالبان فشار آورده و قبل ‏از به راه انداختن تلاشهای صلح میبایست تفوق ایتلاف به رهبری امریکا را تآمین نمایند.‏

هولبوروک ، پس از احراز ماموریت ، از شمیلا چودری ، مامور پایین رتیه ولی آگاه وزارت خارجه طی ملاقات با ‏خانم کلینتون دعوت نمود. چودری اظهار داشت که امریکا باید با طیف وسیعی از پاکستانی ها به شمول نواز شریف صحبت ‏نماید. کلنتن پرسید که آیا نواز با طالبان مذاکره نموده است؟ چودری در پاسخ اظهار داشت که کدام رهبر پاکستان با ‏طالبان مذاکره ننموده است؟ این دقیقآ پیامی بود که هولبوروک میخواست وزیر خارجه آن را استماع نماید.‏

عبدالله ، پادشاه عربستان سعودی، با ارسال پیامی خاصی عنوانی اوباما در جولایی ۲۰۰۹ از وی خواست تا هیاتی را ‏جهت مذاکر ه با طالبانی که مصروف مذاکره با دستکاه اسخبارات سعودی اند ، بفرستد. با در نظرداشت امیدواری نتایج ‏مذاکرات ، عبدالله شخصاً سفیر خویش در واشنگتن ، اول الجبیر ، را توظیف نمود تا در مورد با مقامت قصر سفید ‏مذاکره نماید.‏

مک کرستال ، پس از آن که تابستان جاگزین فصل بهار شد ، بدین امر معتقد شد که ایالات متحده قادر نیست تا به ‏پیروزی آنی نظامی در افغانستان دست یافته و حکومت افغانستان نیز نمیتواند به توافق سیاسی عاجل جامه عمل بپوشاند. ‏لذا نیل به حل و فصل صلح آمیز یگانه راه پایان دادن به منازعه میباشد. مک کرستال نمیخواست تا فشار را بر طالبان ‏کاهش دهد ولی اگر آنها بخواهند ، وی حاضر است تا به آنها تصریح نماید که روز روشن در انتظار میباشد.‏

زمانی که مک کرستال سبکدوش و پیتریوس جگزین اش شد ، وی خواهان پایان دادن به فعالیتهای مصالحه آمیز نظامیان ‏گردید.نیروهای خاص امریکا ، پس از آن که پتریوس در جولایی ۲۰۱۰ رهبری را به دست گرفت ، عملیات شبانه شان را ‏غرض دستگیری فرمندهان و حامیان مالی طالبان سه چند افزایش دادند. با به راه انداختن پانزده حمله در هر شب آنان در ‏سه ماه اخیر ۲۰۱۰ ، اضافه تر از هزار شورشی را یه قتل رسانیده و سه هزار دیگر شان را زندانی نمودند.‏

اهمیت افغانستان برای پاکستان به مساله اساسی منافع امنیت ملی آن کشور گره خورده است. اگر افغانستان را به حال ‏خودش رها نمایند، کشور تحت رهبری پشتونهای میانه رو و در اتحاد با تاجکها ، ازبکها و هزاره ها با ک.مک امریکاییان ‏طالبان را به عفب رانده و مطمیناً روابط حسنه را با هندوستان تآمین خواهد نمود. افغانها از پاکستان به خاطر تشدید ‏چالشهای کشور محاط به خشکه شان نفرت داشته و از هند به خاطر دریافت کومکهای تجارتی و تعلیمی سپاسگزارند. بی ‏اعتمادی چنان عمیق است که به اطفال افغانی در مکاتب تدریس میشود که کشور شان یگانه کشوری بود که با عضویت ‏پاکستان در سازمان ملل متحد مخالفت نمود.‏

برای اسلام آباد خطر افغانستان متخاصم در تبانی با هند غیر قابل پذیرش است. بعضی ها در آی اس آی بدین تخیل اند ‏که طالبان به مثابه ی نیروی نیابتی روزی بتوانند نصفی از کشمیر هند را تصرف نمایند.‏

قصر سفید به مخالفت خویش با طرحهای هولبوروک نقطه پایان بخشید. آنان به وارث هولبوروک، مارک گروسمن، که ‏خود دیپلومات پخته است، هدایت دادند تا مذاکرات را تعقیب نماید. این تغیر سیاست مامورین پنتاگون و سی آی ای ‏را بر آن واداشتند تا مخالفت خویش را با دورنمای مذاکره با طالبان خاتمه بخشند.‏

اکثریت مردم امریکا معتقد اند که این جنگ دیگر ارزش تداوم اش را ندارد. صبر و حوصله ی افغانان نیز دیگر به اتمام ‏رسیده است. اکثریت افغانان در سال۲۰۰۱ از امریکاییان به مثابه ناجیان استقبال نمودند. لیک یک دهه بعدتر ، موجودیت ‏تعداد کثیر قوای اجنبی ، قهر و نا آرامی را دامن زده است. گرچه مک کرستال و پتریوس کوشیدند تا از تلفات افراد ‏ملکی و تصادمات فرهنگی جلوگیری نمایند ، ولی هر از گاهی خبر جدیدی دایر بر بمبارد مان اشتباه آمیز قریه جات ‏جدید توسط قوای هوایی به گوش میرسد.‏

برای امریکاییان قوای بیشتر مفهوم امنیت بیشتر را دارد. لیک اکثریت افغانان بدان باور ندارند. برای افغانان قوای بیشتر ‏به مفهوم نا امنی بیشر میباشد. به نظر آنان در عدم موجودیت قوای بیگانه شورشیان وسایل انفجاری را در سرکها و ‏شاهراه ها تعبیه نخواهند نمود.‏

بحران اقتصادی و مصارف جنگ تاثیر بسیاری را در تصمیم گیری ایفا مینماید. مصارف یکساله ی یک سرباز امریکایی ‏در افغانستان به یک ملیون دالر بالغ میگردد. این بدان مفهوم است که مصارف سالانه ی جنگ از رقم صد میلیارد دالر تجاوز ‏مینماید. با در نظر داشت چالشهای مبرم امنیتی چون ایران ، کوریای شمالی و طوفانهای سیاسی شرقمیانه ، آیا منطقی ‏است تا تعداد زیاد قوا و دالرهای با ارزش در قریه جات دور افتاده افغانستان به مصرف برسد؟ مصارف نظامی سالانه ی ‏امریکا غرض نگهداری قوایش در ناوه و گرمسیر اضافه تر از وجوهی است که به شکل کومک نظامی -انکشافی به مصر ‏تآدیه میشود.‏

از زمان آغاز جنگ ، تقریبآ ده سال قبل ، اضافه تر از یکهزار و پنصد امریکایی به قتل رسیده و هزاران نفر دیگر زخمی ‏شده اند. به قول اوباما زمان آن فرا رسیده است تا امریکا به ملت سازی در داخل کشور توجه نماید.‏

بهرغم آن که تلفات امریکا در سواحل نورماندی و جنگهای ویتنام به مراتب بیشتر از افغانستان بود ، لیک کشور اخیر ‏الذکر جایگاه خاصی را در تاریخ جنگهای امریکا احراز نموده است. این طولانی ترین و پیچیده ترین جنگ کشور ‏شناخته میشود. برای سالیان متمادی ما در مورد محدودیتهای افغانان جر و بحث نمودیم ، بهتر آن بود تا ما به محدودیتهای ‏خویش توجه مبذول میداشتیم.‏