رسیدن:  03.08.2011 ؛ نشر : 12.08.2011

 

پرتونادری

مفهوم و ساختار پارلمان


پارلمان را قلب تپنده ی دموکراسي گفته اند که يکي از پایه های سه گانه ی دولت را تشکيل مي دهد. اين امر به اندازه يي مهم است که مي توان ماهيت دولت ها را بر بنياد چی گونه گی انتخابات و چی گونه گی پارلمان آنها شناخت.

يک نظام غير دموکراتيک و غير مومن به اصول دموکراسي هيچوقت اجازه نه مي دهد که يک پارلمان دموکراتيک که بتواند به گونه ی واقعي از مردم نماينده گی کند به وجود آيد.

از همين جا مي توان گفت که پارلمان ويژه ی نظام هاي دموکراتيک نيست؛  بلکه پارلمان ها در نظام هاي غيردموکراتيک و استبدادي نيز وجود دارند. اما مشروعيت چنين پارلمان هايي همواره زير پرسش  است . براي آن که پارلمان مشروعيت خود را مستقيماً از اراده و راي مردم به دست مي آورد.

اگر دولت ها با مداخله ی خود مانع راه يابي شخصيت هاي مورد علاقه و اعتماد مردم به پارلمان  شوند، در اين صورت اراده و راي مردم اهميت خود را از دست مي دهد . در جهت ديگر چنين دولت هایی   به جاي شخصيت هاي مورد اعتماد مردم ، گماشته گان خود را به پارلمان مي فرستند.

زماني هم که انتخابات هييت رهبري پارلمان و تعيين کميسيون هاي تخصصي در آن آغاز مي شود، در اين جا ديگر مردم نقش مستقيم نه دارند و دولت مي تواند با استفاده از گماشته گان خويش وضعيت را به نفع خود تغيير دهد.

بنأً چی گونه گی انتخابات و موضعگيري دولت در انتخابات يک امر بسيارمهم و حياتي است. هدف از موجوديت ناظران ملي و بين المللي نيز همين است  تا  به اندازه ی ممکن از تقلب و مداخله ی دولت در انتخابات جلوگيري گردد.

سير تاريخي پارلمانها چی در افغانستان و چی در کشور هاي ديگر شاهد مداخله ی دولت و دیگر منابع قدرت در انتخابات بوده است. پارلمان را در ادبيات سياسي به نام خانه ی مردم مي گويند . اين امر به اين مفهوم است که مردم اراده ی خود را با آگاهي ، رضايت و آزادي به کسي داده و از او مي خواهند تا اراده ی آنها را تمثيل کند.

حال زماني که بر خلاف اراده ی مردم افراد وابسته به حکومت و گروهای مافیایی  در اثر مداخله ی حکومت  و ديگر منابع قدرت به پارلمان راه مي يابند در اين صورت پارلمان مفهوم خود را از دست داده و به وسيله يي در دست نيروي اجراييه و گروه های مافیایی قرار مي گیرد.

در پارلمان زمان نادر شاه در دوره هاي پارلماني محمد هاشم خان در هفده سال نخستين پادشاهي ظاهر شاه ، در پارلمان دوره ی هشتم شاه محمود خان و در دوره ی سيزدهم دهه ی دموکراسي، در پارلمان دوران داکتر نحيب مي توان مواردي زيادي را ذکر کرد که دولت افراد مورد نظر خود را از شهر کابل و شهر هاي ديگر انتخاب کرده و به نام نماينده ی مردم به پارلمان فرستاده و بدينگونه مانع راه يابي نماينده گان مردم به پارلمان گرديدند. در پارلمان کنونی نیز شماری از نماینده گان مردم به سبب مداخله ی دولت و به سبب موجودیت سایه ی سنگین تفنگ و استبداد نه توانستند تا به پارلمان راه پیدا کنند. در مقابل شماری از عناصر وابسته به گروههای مافیایی به کرسی های پارلمان تکیه زدند.

تاريخ معاصر نشان مي دهد که چنين پارلمان هايي  خانه ی مردم نیستند ؛ بلکه باري بر شانه ی مردم بوده اند.

پارلمان جايگاه بحث  و تصمیمگری در پيوند به مسايل مهم سياسي- اجتماعي  و اقتصادی کشور است ؛ اما مسووليت عمده و اساسي پارلمان تصويب قوانين است. چنين است که پارلمان را به نام قوه ی قانونگزار نيز ياد کرده اند.

اين که اين قوانين چی قدر به نفع مردم و يا حاکميت است ، اين امر وابسته به ماهيت پارلمان مي باشد. براي آن که پارلمان هاي وابسه به قوه ی مجريه بيشتر از اين که خدمتگزار مردم باشند ، خدمتگزار حاکميت مي باشند.

دريک کلام مي توان گفت که پارلمان هاي وابسته، پارلمان هاي مشروع نيستند. براي آن که اراده ی مردم را تمثيل نه مي کنند.

همان گونه که پيش از اين گفته شد پارلمانها هميشه به يک پيمانه دموکراتيک نه بوده اند . چنان که ميزان مشارکت مردم در انتخابات همواره يک سان نیست  . در آغاز بخشي از جامعه بنا بر محدویت هایی اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی  که وجود داشت نه مي توانستند در انتخابات اشتراک کنند. از اين نقطه نظر همه گان از حق برابر مدني برخوردار نه بودند. بدون تردید پارلمانهای که در موجوديت چنين شرايطي پديد مي آمدند، نه مي توانستند تبلور اراده ی مردم باشند.

اما با گذشت زمان محدويت ها و قيود کاهش يافتند و اين امر ميزان مشارکت مردم در انتخابات را بالا برد . براي آن که هر قدر شرايط بازدارنده در جهت سهمگيري و مشارکت مردم در انتخابات و پروسه هاي سياسي – اجتماعي از ميان برداشته شوند به همان اندازه پارلمان بيشتر کيفيت دموکراتيک تري پيدا مي کند. براي اين که در اين حالت شمار بيشتري مردم در انتخابات اشتراک مي کنند و به نماينده ی دلخواه و قابل اعتماد خود راي مي دهند.
 
 
 
ساختار پارلمان
 
هيچ پارلمان نه مي تواند به تصميم مشترکي برسد تا زماني که اعضاي آن در يک ساختار سازماني قرار نه گيرند. هر پارلمان بايد ساختار معين تشکيلاتي خود را به وجود آورد. يکي از نخستين وظايف پارلمان اين است که اعضاي خود را در يک ساختار سازماني قراردهد. يعني بايد در نخستين گام به انتخاب هييت رهبري و کميسيون هاي تخصصي خود بپردازد. چنين است که پارلمان به ايجاد ساختار خويش پرداخته و اين ساختار مي تواند پايه ی عملکرد پارلمان را مشخص سازد. يک ساختار ناقص يک عملکرد ناقص را در پي خواهد داشت. براي آن که هر عملکردي وابسته به ساختار است.

اگر در پارلمان ساختار پويا و زنده پديد نه آيد در آن صورت عملکرد پارلمان ناقص و ناموثر خواهد بود . اين شبکه ی ساختاري پارلمان است که اعضاي آن را که داراي حقوق برابر و شأن نماينده گی مساوي اند در موقعيت هاي اداري متفاوت قرار می دهد. با اين حال همه نماينده گان داراي حق راي مساوي اند. ا ين تقسيم کار در حقيقت سلسله ی مراتب قدرت را در پارلمان به وجود مي آورد. يکي از بخش هاي مهم ساختار پارلمان ها ايجاد کميسيون هاي دايمي است. در ولسي جرگه ی افغانستان هيجده کميسيون دايمي تخصصي و در مجلس سنا (مشرانو جرگه ) شانزده کميسيون دايمي وجود دارد.
 
يکي از وظايف کميسيون هاي پارلماني اعمال نظارت برکارکرد وزارتخانه هاست. اين امر البته براي پارلمان يک امر بسيار مهم است ؛چنان که مي توان گفت که اهميت اين موضوع به هيچ صورت کمتر از اهميت قانونگذاري نيست.
در بسياري از کشور ها و از جمله در ايالات متحدامريکا شماري از کارشناسان ومتخصصان، کميسيون هاي تخصصي پارلماني را کمک و ياري مي کنند.چنين افرادي در چارچوب يک قرار داد به اين کميسيون ها مشورت هاي تخصصي ارائه مي کنند و ياري مي رسانند. اما اين امر هيچگاهي در پارلمانهاي افغانستان وجود نداشته است .
 
پارلمان ، احزاب سياسي  و نهاد های مدنی
 
فلسفه ی وجودی دموکراسی به موجودیت احزاب سیاسی و نهاد های مدنی وابسته است. برای آن که دموکراسی بدون احزاب سیاسی و نهاد های مدنی نه می تواند دموکراسی واقعی باشد. آن جا که احزاب سیاسی و نهاد های مدنی وجود نه دارند ، این خود بیانگر آن است که در آن جامعه دموکراسی وجود نه دارد. هر دولتی که بدون احزاب سیاسی و نهاد های مدنی ادعای دموکرات بودن را داشته و خود را نظام دموکرتیک  بخواند به یقین که دروغ می گوید.
 
باری شهید محمد هاشم میوندوال در یکی از شماره های نشریه ی مساوات- نشریه ی حزبی خویش- در رابطه به خودداری شاه از توشیح قانون احزاب نوشته بود : « دموکراسی بدون احزاب سیاسی به گادی بدون اسب می ماند». در این گفته احزاب سیاسی نیروی حرکی دموکراسی خوانده شده است. از این جا می توان گفت که دموکراسی بدون احزاب ، دموکراسی ایستا و غیرمتحرک است.

حزب مهم ترین سازمان سیاسی در دموکراسی های معاصر خوانده شده است. برخی از دانشمندان باور دارند که دموکراسی در نهایت چیزی جز رقابت حزبی نیست. برای آن که انتخابات بدون اشتراک احزاب سیاسی نه می تواند مفهومی داشته باشد. انتخابات خود پایه ی اساسی دموکراسی رامی سازد.

موجودیت احزاب و اعتبار آنها به رقابت انتخاباتی وابسته است.

احزاب سیاسی اساساً در انتخابات به هدف رسیدن به قدرت سیاسی اشتراک می کنند ؛ اما آنها در دوران مبارزات انتخاباتی خود در جهت آگاهی دهی به مردم در رابطه به دموکراسی ، نقش مردم در برنامه های سیاسی – اجتماعی اطلاعاتی را نیز ارایه می کنند و بدین گونه به آگاهی دهی مردم می پردازند. از این نقطه نظر احزاب سیاسی با نهاد های جامعه ی مدنی هدف مشترکی را دنبال می کنند. برای آن که آگاهی دهی به مردم با استفاده از آموزش های مدنی یکی از برنامه های همیشه گی جامعه ی مدنی است. احزاب سیاسی در مبارزات انتخاباتی خود نیز به چنین کاری اقدام می کنند.آنها مردم را با یک رشته از مفاهیم سیاسی – اجتماعی آشنا می سازند.

نهاد های جامعه ی مدنی بر این باور است که بدون بلند بردن میزان آگاهی های مدنی مردم ، نه می توان از آنها انتظار داشت تا آگاهانه در پروسه های سیاسی- اجتماعی کشور اشتراک  نموده و به فضیلت مدنی برسند.

در جهت دیگر احزاب سیاسی پیوسته از عملکرد دولت نظارت می کند و با ارایه ی طرح های انتقادی خود و راه اندازی تجمعات دولت را در بر آن می دارند تا در چارچوب قانون عمل نموده و در سیاست های خویش به نفع مردم تعدیل به عمل آورد. این خود نوعی دادخواهی است که احزاب سیاسی انجام می دهند. این در حالیست که داد خواهی رسالت مهمی نهاد های جامعه ی مدنی را تشکیل می دهد.
 

ما تفاوت اساسی احزاب سیاسی با نهادهای جامعه ی مدنی این است که جامعه ی مدنی هرگز در اندیشه ی به دست آوردن قدرت سیاسی نیستند ؛ در حالی که احزاب سیاسی برای رسیدن به قدرت سیاسی تلاش می کنند. احزاب سیاسی به یک مفهوم حکومت های آماده هستند . احزاب سیاسی دارای برنامه های سیاسی اجتماعی اند که جهت عملی سازی برنامه های خود به قدرت دولتی نیاز دارند. در این مفهوم احزاب سیاسی به دولت به مفهوم افزار تطبیق برنامه های خود نگاه می کنند.

احزاب سیاسی دموکرات در رسیدن به قدرت سیاسی پیوسته از وسایل و امکانات دمومراتیک و صلح آمیز استفاده می کنند نه از وسایل خشونت آمیز.

به همین گونه دانشمندان عرصه ی علوم اجتماعی و سیاست باور دارند که موجودیت جامعه ی مدنی نیرومند شرط اساسی دوام و استقرار دموکراسی در یک جامعه است.

جامعه ی مدنی مجموعه یی از نهادها، انجمن ها و تشکیلات اجتماعی است که وابسته به دولت و قدرت سیاسی نیستند ؛ ولی نقش تعیین کننده یی در صورتبندی قدرت سیاسی دارند.

به نظر شماری از دانشمندان جامعه ی مدنی یکی از پایه های اساسی دموکراسی است که نه می توان بدون موجودیت آن سخنی از دموکراسی به میان آورد.

جامعه ی مدنی اگر در یک جهت به ساختار های سیاسی وابسته نیست و مستقل از قدرت سیاسی است ، این امر به مفهوم خنثا بودن آن در پروسه های سیاسی- اجتماعی جامعه نیست ؛ بلکه جامعه ی مدنی با استقلالیت خود از قدرت دولتی باید نیروی تاثیرگذار بر دولت و روند های سیاسی جامعه باشد.

نظر به تعریفی که از جامعه ی مدنی به دست داده شد، جامعه ی مدنی در برگیرنده ی حوزه های عمومی خود مختار است که در درون آن ، انجمن ها و نهاد های مدنی می توانند به امور خود سر و سامان دهند و به پاسداری منافع اعضای خود بپردازند. به طور کلی در میان مردم و نهاد های جامعه ی مدنی از یک سو و در میان جامعه ی مدنی با دولت از سوی دیگر رابطه ی پویا وجود دارد.
 
پارلمان کنوني افغانستان بر اساس راي واحد غير قابل انتقال به وجود آمده است. از اين رو احزاب سياسي نه توانستند تا به پارلمان راه پيدا کنند. در پارلمان افغانستان کرسي هايي براي احزاب سياسي مشخص نه شده است . اگر افراد وابسته به احزاب در پارلمان راه يافته اند ، اين امر در نتيجه ی تلاشهای فردي آنها ها ممکن شده است . از اين رو در پارلمان کنوني افغانستان گروه هاي حزبي درون پارلماني وجود نه دارند.

احزاب سياسي افغانستان طرفدار نظام انتخاباتي اکثريتي اند و شماري هم از نظام انتخاباتي مختلط طرفداري مي کنند. اين شمار احزاب سياسي بر اين باور اند که نظام انتخاباتي مختلط نه تنها امکان راه يابي احزاب را به پارلمان فراهم مي سازد؛ بلکه شخصيت هاي مستقل نيز مي توانند عضويت پارلمان را به دست آورند ، در حالي که در نظام اکثريتي امکان راه يابي شخصيت هاي بي طرف وجود نه دارد.

در نظامهاي پارلماني احزاب سياسي در درون پارلمان به سازمان دهي خود مي پردازند. در پارلمان هاي که اعضاي آن متعلق به يک حزب باشد در اين صورت پارلمان ساختار حزبي پيدا کرده ، رييس پارلمان و رييس کميسيون ها از همان حزب برگزيده مي شوند. در نظام پارلماني که حکومت از حزب اکثريت در پارلمان به وجود مي آيد در اين صورت انظباط حزبي پارلماني سبب تقويت دولت مي شود.