رسیدن به آسمایی:  01.02.2011 ؛ نشر در آسمایی: 02.02.2011

پرتو نادری
 

چهره های تازه

سیاف و قانونی را بر می گردانند!

کشمکش ها بر سر تصاحب کرسی ریاست پارلمان در حالی شدت گرفته است که «دادگاه اختصاصی» در نخستین گام از برسیهای خویش در پیوند به تقلب های انتخاباتی، اعلام کرده است که باید صندوقهای رای دهی در شماری از ولایات افغانستان باز شماری شود!

اعلام این خبر در یک جهت نشان می دهد که «دادگاه اختصاصی» در جریان تحقیقات خویش، به مدراک و اسناد مهمی دست یافته است که بر بنیاد آن، امر باز شماری صندوقهای رای دهی را مطرح می کند. حال این امر ممکن یا ناممکن، مسالهء دیگریست. مهم این است که این دادگاه به چنین نتیجه یی رسیده است که ضربهء دیگریست بر پارلمانی که هر قدر تقلا می کند نمی تواند روی پای اعتبارخویش بیاستد!

ظاهراً دادگاه اختصاصی نسبت به پارلمان جلوتر حرکت می کند. پارلمان در نخستین روز های هستی خویش با نوع بحران رو به رو شده است. چنین به نظر می آید که انتخاب رییس پارلمان چند دور دیگری را پیش روی خواهد داشت. این در حالیست که پارلمان با چنان شتابی به سوی انتخاب رییس خویش به پیش رفت که ظاهراً سرش به سنگ بن بست خورده است. گفته اند سالی که نیکوست از بهارش پیداست. پارلمان ما در نخستین روز ها نشان داد که استعداد مشت پراگنی و جناح بندی های غیر دموکراتیک و غیر مدنی را از پارلمان پیشین به ارث برده است که مبارکش باد! این تازه یک جهت مساله است. در جهت دیگر همین نماینده گان مردم در سومین روز، یک دیگر را متهم کردند که شماری از آنها از بعضی از منابع قدرت پول دریافت کرده اند تا از این یا آن نامزد در انتخابات ریاست پارلمان ، حمایت کنند. البته این امر در پارلمان افغانستان به هیچصورت امرشگفتی آوری نیست. برای آن که ، کسی که رای مردم راخریده و با اتکا به تقلب ،به پارلمان راه یافته است، حق خود می داند تا آن رای را به هر کسی که بخواهد بفروشد! شاید چنین کسانی در دل بگویند که ای مردم مگر شما چیزی را که خریده اید، نه می توانید بفرشید! من این رای را خریده ام و حالا در این بازار هیا هو آن را می فروشم، چند برابر، دست تان آزاد!!!

یک چنین اتهاماتی در پیوند به پارلمان پیشین پس از سالهای دوم و سوم کاری آن بود که به گوش شهروندان افغانستان رسید؛ اما پارلمان کنونی در سومین روز کاری خویش است چنین بیرقی را بر افراشته است. چنین به نظر می آید که در چنین مواردی این پارلمان منزل یک سالهء پارلمان گذشته را در یک روز طی می کنند. یاد حافظ می افتم که گفته بود:« کاین طفل یک شبه رهء صد ساله می زند.» او گفته بود و ما باور نه می کردیم و خوب شد که از برکت دموکراسی تیپ افغانی این معما برای ما گشوده شد!

من فکر می کنم تا زمانی که پارلمان از بحران انتخابات هیات رهبری خویش بیرون می شود، دادگاه اختصاصی فیصله های دیگری را بیرون خواهد داد. اگر پارلمان در این روز ها نه تواند که از خود فرهنگ دموکراتیک و مدنی نشان دهد، این امر سبب خواهد شد تا مردم افغانستان از فیصله های دادگاه اختصاصی پشتیبانی کنند.از هم اکنون فضای امیدوار کننده یی بر پارلمان حاکم نیست. حالا در سومین روزکاری پارلمان ، گرایش های قومی، زبانی، مذهبی و قول و قرارهای پشت پرده می آید تا معیار و موازین دموکراتیک و مدنی را به عقب براند.

پروفیسور سیاف و یونس قانونی در دور دوم انتخابات ریاست پارلمان هیچکدام نه توانستند تا (122+1) رای را بگیرند. من در نوشتهء دیگری گفته بودم که در میان این دو تن از نظر تفکر و دور نگری سیاسی تفاوتی چندانی وجود نه دارد که بتوان یکی را بر دیگر بر تری داد. این که قانون به آنها اجازه نه داد تا به دور سوم بروند، می توان این امر را به فال نیک گرفت. برای آن که این امر سبب گشایش روزنه امیدی شده است تا افغانستان بتواند رهبری تازه یی را در پارلمان تجربه کند. با وجود آن نه می توان خیلی ها هم خوشبین بود، برای آن که بر اساس گزارش ها عبداللطیف پدرام، سیداسحاق گیلانی، عبدالحفیظ منصور، شکریه بارکزی ، عبیدالله رامین، سیاوش بکتاش، هما سلطانی،شریف الله کامه وال ویکی دو تن دیگر خود را نامزد ریاست پارلمان کرده اند. مشکل این جاست این انتخابات نیز به دور دوم خواهد رفت و در دور دوم نیز انتظار نه می رود تا کسی بتواند (122+1) رای را به دست آورد.

می توان حتا شک کرد که هیچ کدام آنها نه خواهند توانست تا رایی را به دست آورند که قانونی و سیاف به دست آورده اند. می توان پیش بینی کرد تمام این چهره های جدید، ناکام به کرسی های قناعت خویش بر می گردند. این در حالیست هنوز« رای سپید» تعریف ناشده! می تواند آیندهء هر دور انتخابات ریاست پارلمانی را سیاه سازد. این رای های سپید در حقیقت همان استخوانی است که دزدانه در لای چرخی گذاشته می شود تا از حرکت بماند!

پارلمان روزهای دشواری را پیش روی دارد. شمشیر دموکلس همچنان بر فرق آن آویزان است. این وضعیت بحرانی نهایتاً ایتلاف های قومی ، زبانی و مذهبی را که همیشه مردم افغانستان از آن رنج کشیده اند به میان می آورد که خود بن بست و بحران دیگریست. بحران بازار معامله ها را داغ تر می سازد. معامله گرانی که با سرمایه گزاریهای سیاه به پارلمان راه یافته اند بدون شک بساط معامله های بزرگتری را می گسترانند.

گویند باری کشتی در حال غرق شدن بود و سر نشینان همه گان مضطرب و سراسیمه، اما در این میان فیلی در عرشهء کشتی با آرامی تمام گلیم گوش هایش را تکان می داد و آرام آرام نواله می خورد که گویی هیچ حادثه یی در راه نیست، در حالی تا یک ساعت دیگر کشتی با همه سر نشینانش در آب فرو می رفتند و فیل خونسرد با نواله اش نیز! فیل نه از توفان خبری داشت و نه هم از آن کشتی بشکسته و تنها نواله اش را می شناخت و بس!

حال پرسش این جاست که پس از ناکامی چهره های تازه دم ، سر نوشت پارلمان چه خواهد شد؟ چهره های دیگری به میدان می آید و باز ناکامی و باز رای سپید و باز چهره های تازه دم دیگر! نه کند که پارلمان در همین دینا به سزای« سیزف» گرفتار آید.
گویند «سیزف» را خداوند در دوزخ سزای سنگینی داده است و آن ، این که «سیزف» همه روزه از عمق درهء ژرفی کلوله سنگ بزرگی پهلو داده پهلو داده رو به سوی بالای دره می برد. چون به اوج دره می رسد آن کلوله سنگ از دستش رها شده و دوباره در عمق آن دره سرازیر می گردد. سیزف بر می گردد به عمق دره و دو باره دوباره سنگ را به بالای دره می برد و باز کلوله سنگ از دستش رها می شود و سرازیر می شود به عمق دره و باز سیزف و باز بالابردن و باز سرازیر شدن.... این جزای همیشه گی اوست. نه شود که پارلمان ما به سرنوشت سیزف گرفتار آید. چهره های تازه ، رای سپید و ناکامی . باز چهره های تازه ، رای سپید و ناکامی.... باز چهره های تازه، رای سپید و ناکامی....

با این همه یک چنین تبصر هایی نیز وجود دارد که پس از آن که این چهره های تازه با پژمرده گی، ناکامی خود را پذیرفتند، در انتخابات سوم پروفیسور سیاف و یونس قانونی باز به میدان می آیند و یا هم از هراس این که ریاست پارلمان به دست افراد دموکرت و یا دیگر اندیش نیفتد با هم کنار می آیند و گوسفندی قربانی می کنند! بدینگونه شهنامهء سیاست در روزگار وارونه گیهای دموکراسی این گونه رقم می خوردکه نه سهراب پشت رستم را بر زمین می گذارد و نه هم رستم دشنه یی در پهلوی سهراب فرو می برد، بلکه هردو خندان و دست به گردن از آوردگاه بر می گردند و آن گاه معلوم نیست که کاوس را چه روزگاری پیش می آید!
دلو1389
شهر کابل