رسیدن:  11.12.2011 ؛ نشر : 12.12.2011

از نشریه Foreign Affairs

 نویسنده : Andrew Kuchins

مترجم : محمد سرور

اساسگذاری شاهراه نوین ابریشم افغانستان

چی گونه کابل و واشنگتن می توانند دیدگاهی را در عمل پیاده نمایند

 

ایالات متحده امریکا سال پار کوشید تا به مثابه  بخشی از ستراتژی وسیع انتقالی اش در افغانستان ، تجارت و ترانسپورت منطقه یی را در جهت تحقق رشد پایدار اقتصادی در افغانستان توسعه و گسترش بخشد. در یک دیدگاه وسیع این ستراتژی می تواند به تقویت بهم پیوسته گی اقتصادی -سیاسی افغانستان بینجامد. هوا خواهان این نظریه تصور می نمایند که افغانستان به حیث شاهراه در جهت گسترش وسیع تجارت زمینی در منطقه ایرو-آسیا عمل نموده و این امر تا اندازه یی به ثبات و رشد کشور مساعدت خواهد نمود. چنین ساختارهای زیر بنایی فرصت آن را مساعد می سازد تا تولیدات زراعتی و ثروتهای زیرزمینی افغانستان به بازارهای منطقه و جهان عرضه گردند.

افغانستان واقعا چنین نقشی را در دوران راه ابریشم قدیم تا تقریبآ پنجصد سال قبل که با کشف تجارت بحری و سایر عوامل از اهمیت تجارت بر روی شاهره ها کاسته شد،ایفا نموده است.
لیک امروز اقتصادهای شگوفان در حوزه ایرو-اسیا اعم از چین، هند، روسیه و ترکیه به وجود چنین شاهراها نیازمندی مبرم دارند. رشد و انکشاف اقتصادی و تامین امنیت سیاسی و نظامی افغانستان معاصر مستلزم آن است تا چنین نقشی در وجود شاهراه جدید ابریشم تجدید یابد. این دیدگاه ، که ریشه های آن در ستراتژی انکشافی افغانستان سال۲۰۰۲ نهفته است ، در جو لای امسال توسط هیلیری کلینتون -وزیرخارجه امریکا- مطر ح گردید و در سپتامبر ۲۰۱۱مورد تصویب اسامبله عمومی سازمان ملل متحد  قرار گرفت.

شرکت کننده گان کنفرانس استانبول ،که در ماه گذشته تدویر یافت ، ضمن صدور اعلا میه یی تحت عنوان «نقش افغانستان به مثابه پل زمینی در قلب آسیا که آسیای جنوبی ، مرکزی ، ایرو- اسیا و شرقمیانه را بهم پپیوند می دهد» از این طرح استقبال نمودند.

نقطعه ی عطف ستراتژی شاهراه نوین ابریشم بر توسعه و گسترش تجارت آزاد میان افغانستان و کشورهای همجوار از طریق کاهش موانع اداری و بیروکراتیک در سرحدات و بهبود زیربناهای انرژی و ترانزیت بنا یافته است.

برای افغانستان ، چنین تاکیدات ، با در نظرداشت موارد ذیل از مبرمیت خاص برخوردار است : افغانستان یک کشور محاط به خشکه بوده و این امر دسترسی این کشور را به بازارهای جهانی با محدودیت مواجه نموده است. گسترش و توسعه ارتباطات افغانستان با همسایه گان و سایر کشورهای جهان گام نخست در جهت رشد و شگوفایی کشور محسوب میگردد. تداوم رشد اقتصادی در تبانی با بهبود امنیت و مصالحه سیاسی جزُ عمده ثبات افغانستان را پس از سال ۲۰۱۴ تشکیل میدهد.

رشد سریع اقتصاد نوپای کشورهای بزرگ با لنوبه سطح روابط تجارتی را میان اسیای شرقی، جنوبی ، شرقمیانه و اروپا وسعت می بخشد. به طور مثال تجارت میان چین و هند در سالیان ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۸ از ۲۶۵ملیون دالر به پنجاه و یک عشاریه هشت ملیارد دالر گسترش یافته و در عین زمان تجارت میان چین و روسیه افزایش ده چند را تبارز داده و تقریبآ به ۶۰ ملیارد دالر بالغ می گردد. واردات چین از آسیای مرکزی از رقم ۱۶۰ملیون دالر به ۷ ملیارد دالر ارتقا نموده است.

تقاضای روز افزون چین و هند به منابع طبیعی باعث صعود قیم انرژی، آهن و ترکیبات مواد نادر زیر زمینی و منرالها گردیده است. عواید ناشی از صدور این مواد، منجر به تغیر در محاسبات سیاسی در کشورهای تولید کننده و مستهلک شده و توجیهات تجارتی را به خاطر ایجاد چنین پروژه هایی که قبلا غیر قابل تصور بودند، به پیش کشید. به طور مثال در حال حاضر افغانستان ، هند ،پاکستان و ترکمنستان علاقه ی وافر شان را به ساختتن پایپ لاین گاز TAPI بازتاب می دهند، تا بتوانند گاز ترکمنستان را به دسترس مشتریان مشتاق در آسیای جنوبی قرار دهند.

افغانستان با بهبود ساختار ترانزیتی اش و قبل از همه با تقلیل موانع بیروکراتیک و ساختاری در سرحدات اش می تواند از تغیرات منطقه یی مستفید گردد. در این راستا ، تعمیل موثر موافقتنامه تجارت و ترانزیت افغان -پاکستان از اهمیت خاص برخوردار می باشد.

تقویت و استحکام روابط افغانستان با کشورهای همجوار نی تنها یک مرام اقتصادی بل هکذا یک ستراتژی سیاسی می باشد. اگر همسایه گان خواهان دستیابی به مزایای اقتصادی بوده و منفعت خویش را در رشد و شگوفایی اقتصادی افغانستان دریابند، بدون شک خواهان تامین ثبات پایدار در کشور نیز خواهند بود. طوری که اعلامیه استانبول مشعر است: محرکه های اقتصادی باید ممد و یاری رسان روند سیاسی باشد.

باید یاد آور شد که تاکید بر رشد و توسعه اقتصادی الزاما به مفهموم ایجاد پروژه های بیشتر کومکی نه میباشد. واشنگتن باید از توسعه اقتصاد پر مصرف مبتنی بر مساعدتها در افغانستان اجتناب نموده ،به طور واقعبینانه راه ها و طرق توسعه تجارت و سرمایه گذاری کشور را در منطقه ارزیابی نماید.

در بسیاری موارد ایا لات متحده امریکا اهمیت این مفکوره را با تاخیر درک نموده است. مسو ولین افغانی از همان بدو مداخله امریکا اذعان داشتند که رشد زیر بنای ترانزیتی از ارجهیت مبرم برخوردار است. حامد کرزی ، ریس آن ووقت اداره موُقت، در اپریل۲۰۰۲ اظهار داشت:«اگر جامعه بین المللی جدا خواهان تامین امنیت افغانستان است، باید به  بازسازی پروژه های زیر بنایی مقدم بر همه در عرصه شاهرا ه ها اقدام نمایند. زمانی که ما در مورد چنین پروژه ها صحبت می نمایم ، هیچکس علاقه اش را تبارز نه میدهد.»

کابل همواره بر ظرفیت و توانایی آن کشور به مثابه مرکز ثقل ترانزیت و تجارت منطقه یی تاکید نموده است. این نظریه زمانی به حیث مفکوره اساسی حکومت افغانستان در کنفرانس منعقده جولایی۲۰۱۰ کابل بازتاب یافت که جامعه بین المللی انتقال به حاکمیت کامل افغانی را تا اواخر ۲۰۱۴مورد تصویب قرار داد.

ایالات متحده امریکا، با در نظرداشت عوامل سیاسی و روابط عامه، باید به این نکته تاکید ورزد که پلان شاهراه جدید ابریشم نه در واشنگتن بل در کابل طراحی شده است. آشکار ساختن سر چشمه اصلی این دیدگاه نی تنها بازگویی واقعیت است ، بل می تواندشکاکیت بازیگران منطقه یی به خصوص ایران و پاکستان را مرفوع سازد. دو کشور اخیر الذکر چنین می پندارند که امریکا با پیش کشیدن ستراتژی اش خواهان لطمه زدن به منافع آنان می باشد. ایران و پاکستان به ستراتژی شاهراه جدید ابریشم به دیده شک و تردد نگریسته و آن را پلان امریکایی می خوانند.

تهران و اسلام آباد منفعت شان را در بهبود ساختار انرژی، تجارت و ترانزیت افغانستان در می یابند. تقویت ساختار تجارتی و ترانزیتی افغانستان یکی از ساحاتی است که منافع مشترک واشنگتن و تهران در آن تجسم می یابند.

انتقاد دیگر دال بر آن ست که این پلان بر خوشبینی ساده لوحانه بنا یافته و ماهیت غارتگرانه اکثریت حکومات منطقه را در نظر نه می گیرد. این پروبلم خاصتا در اسیای مرکزی بیداد می نماید. رهبران منطقه اکثرا بر اساس منافع نخبه گان اقلیت ،نه بر اساس منافع ملی، عمل می نمایند. ولی این امر  به آن مفهوم نیست که پروژه شاهراه نوین ابریشم محکوم به فنا است. قوتهای نیرومند اقتصادی در عقب تامین ارتباطات ایرو -آسیا قرار داشته و هر رهبری که نه خواهد میهن اش را ، جهت سهمگیری در پروسه تجارت شگوفای منطقه، پر جذبه و موُثر سازد ، با شکست مواجه خواهد شد.

انکشافات اخیر در مناسبات هند و پاکستان مبین برجسته این امر است. وزرای تجارت دو کشور برای اولین بار در طی سی و پنج سال گذشته در اوایل امسال با هم ملاقات نمودند. دهلی و اسلام آباد در مناسبات یکدیگر شرایط Most Favored Nation را مورد قبول قرار داده و اقداماتی را غرض گشودن سرحد واگه جهت داد و ستد تجارتی از طریق شاهراه زمینی رویدست گرفتند.

کابل و متحدان غربی اش باید طرح و پلان انکشاف شاهراه را به خاطر تحقق اهداف کوتاه مدت، متوسط المدت و طویل المدت روی دست گیرند.

واشنگتن و متحدان اش ، در کوتاه مدت یعنی برای سه سال آینده سعی ورزند تا اثرات ناشی از تقلیل موجودیت قوای نظامی خارجی را بر اقتصاد افغانستان به حد اقل برسانند. تقاضا برای اموال و خدمات از ناحیه سربازان خارجی ، قرار دادیان تقریبا ده فیصد رشد سالانه افغانستان را تشکیل می داد.

بخش اعظم نتایج ناشی از ارتباطات منطقه یی اقتصاد افغانی در متوسط المدت به ثمر خواهد رسید. یعنی زمانی که این اقدامات بالنوبه به رشد منابع طبیعی قابل ملاحظه افغانستان و سکتورهای تولیدی و زراعت بینجامد.

افغانستان در حال حاضر نیازمند به ارزیابی اقتصادی جهت ارجحیت دادن به پروژه هایی است که بتوانند عواید سرشار ناشی از تجارت ، ایجاد شرایط کاریابی برای جوانان و تقویت عواید دولتی را در قبال داشته باشند.

مقدم بر همه باید موانع بیروکراتیک در سرحدات افغانی و کشورهای منطقه مرفوع گردند. منتقدین در این ادعا حق دارند که شاهراه نوین ابریشم بیشتر به یک رویا می ماند تا به یک استرتژی؛ زیرا ارزیابی کامل جهت تعین مسیر انکشاف و تطبیق آن صورت نه گرفته است. ولی این اقدامات هنوز تحت اجرا بوده و ارزیابی بیشتر در طول شش ماه آینده، به خاطر آن که دولت افغانستان بتواند سترتژی پیشرفته را پیرامون شاهراه ابریشم به جلسه سران ناتو در شیکاگو ارایه نماید، صورت خواهد گرفت. لیک قبل از آن پنجمین کنفرانس همکاریهای اقتصادی منطقه یی در مورد افغانستان که در ماه مارچ در تاجکستان ندویر می یابد، فرصت خوبی را غرض تدوین مسوده ستراتیژی راه نوین ابریشم فراهم می سازد.