رسیدن به آسمایی:  05.03.2011 ؛ نشر در آسمایی: 08.03.2011

 

رد  پای فرعون
 

 

نقش ایران در ترور احمدشاه مسعود

 

نویسنده : رزاق مأمون

 

بخش نهم

بازی موش وگربه

 

بن لادن همین که پایش به خاک افغانستان رسید، در گفت و گو با عبدالحاری الاتوان خبرنگار فلسطینی با لحن پر اطمینانی گفت:

من ده سال بر ضد شوروی جنگیدم و جنگیدن با امریکا آسان تر است. 

این مصاحبه درشهرقندهار( دارالاماره طالبان) درخانه بن لادن صورت گرفت. سازمان استخبارات پاکستان، مسئولیت رهنمایی خبرنگاران به سوی اقامت گاه رهبر القاعده را برعهده داشت. سازمان جاسوسی امریکا گزارش داد که آی، اس، آی پاکستان سیستم ارتباطی خانه بن لادن را طوری تنظیم کرده بود که هیچ دستگاه پیشرفتۀ کشف و شنود قادر نبود صحبت هایی را که دراتاق های بن لادن صورت می گرفت، دریافت کند. آی، اس، آی درواقع سازمان حفاظتی قدرتمندی را به منظور جلوگیری ازهرنوع آسیب به بن لادن به وجود آورده بود.

این طور فهمیده می شد که امریکا، سعودی وپاکستان ازحضور و نام ونشان ترسناک بن لادن برضد رقبای منطقه ای خویش بهره برداری می کردند. درین صورت خیلی مهم بود که در زمینۀ کنترول مصلحت آمیز، تدابیر ظریفانه ای را عملی می کردند تا بن لادن ضایع نشود.

این سیاست، البته مانع چانه زنی ها و ابرازنگرانی ها از طریق رسانه ها نبود. حتی هیأت های عالی رتبه میان ریاض- اسلام آباد و واشنگتن در رفت و آمد بودند تا به جهانیان نشان دهند که آنان خطر تروریزم و افراطی گری درافغانستان بدون حاکمیت را همواره جدی تلقی می کنند.

تام سایمن درسال 1998 که کارل اندرفورث سیاست دان معروف امریکایی را در سفر به منطقه همراهی می کرد به طالبان گفت:

بن لادن با شماست. او از شما اطاعت نمی کند وگفته شما را که باید فعالیت سیاسی نکند، نادیده می گیرد.

اما فعالیت های بن لادن صرفاَ « سیاسی» نبود واو سرگرم ساختن پایگاه های استوار برای سازمان القاعده بود. وی به اتفاق ایمن الظواهری، فتوای آغاز جنگ صلیبی برضد امریکا را اعلام کرد.

شهزاده عبدالله ولیعهد سعودی خواست با شهزاده ترکی باردیگر به قندهار سفر کند. ترکی دردیدار با ملاعمر گفت:

اگر خواهان رابطۀ خوب با سعودی هستید، باید بن لادن را خارج کنید!

آقای ترکی همچنان ازملاعمر سوال کرد: آیا شما موافق هستید ک بن لادن را به سعودی تسلیم دهید؟

ملاعمر پاسخ داد:

به شاه وولیعهد اطمینان بدهید که این موقف من است.

با وصف آن که نشانه های واضحی وجود داشت که ملاعمر در مورد سرنوشت بن لادن با امریکا وسعودی حاضر به معامله شده بود، دست کم درهمان اوضاع واحوال، رفتار امریکا و سعودی نسبت به قضیۀ محاکمه واسترداد بن لادن به سردی گرائیده بود. امریکایی ها درک کرده بودند که حکومت شاهی سعودی مایل بود که بن لادن از سوی امریکاییان به دادگاه کشانیده شود تا مسئولیت این اقدام درذهنیت عمومی جهان اسلام، به نام امریکا ثبت شود.

ملاعمر رهبرطالبان نیز به نوبه خویش، این بازی موش وگربه درمورد بن لادن را ازنزدیک دنبال می کرد. مدتی پس از سفر شهزاده ترکی به قندهار، وی باردیگر به دیدار ملاعمر شتافت تا جدیت و ارادۀ زعمای سعودی در مورد فعالیت های بن لادن درافغانستان را برای رهبر طالبان بازگو کند. وی به رهبرطالبان گفت:

ما انتظار داشتیم مطابق وعده، بن لادن را به ما تحویل دهید!

آقای ترکی مشخص نکرد در صورتی بن لادن را به چنگ بیاورد، او را به کجا منتقل خواهد کرد؟ سعودی جرئت نداشت بن لادن را به خانه اش بازگرداند و به دادگاه بکشاند. این همان نکته ای بود که رهبران ریاض از آن وحشت داشتند.

این بار ملاعمر عصبانی شد وگفت:

چرا شما این کار را می کنید؟شما چرا این مسلمان شجاع را زجرمی دهید؟ به جای این کار، با ما همدست شوید تا جزیره العرب را از اشغال نیروهای کفار آزاد سازیم. 

ترکی از جا برخاست وگفت:

حاضر به شنیدن این گونه سخنان نیستم!

وی درلحظات خدا حافظی به ملاعمر گفت:

آنچه را که تو امروز انجام می دهی، نه تنها ترا متضرر خواهد ساخت، بل، افغانستان را آسیب پذیر خواهد کرد!

ملاعمر بدون تردید به این نتیجه رسیده بود که درعقب سفر های نمایشی و سخنان دپلوماتیک آقای ترکی، چیزی بیشتر از حفظ وضع موجود در خصوص بن لادن وجود نداشت.  

حفظ بن لادن در افغانستان در دپلوماسی مشترک امریکا و عربستان درهمان آوان درمیان حلقات استخباراتی، همچنان  امری تغییر ناپذیر بود. جنت رینو از مسئولان اطلاعاتی امریکا به کاخ سفید گفت:

استفاده از قوه نظامی برضد بن لادن را زمانی مجاز می دانم که حملۀ بن لادن برضد امریکا امرحتمی باشد. همزمان با موضع مقامات واشنگتن، احمد شاه مسعود اعلام کرد که بیست وهشت هزار افراطی عرب و پاکستانی برای حملۀ قطعی برای اشغال سراسر افغانستان به جبهات جنگ وارد شده اند. اسناد سیا توضیح می دهد که امریکا به درخواست های مکرر مسعود درزمینۀ فاصله گرفتن از وابسته گی با سیاست های پاکستان، عنایت لازم نشان نداد و ادارۀ بل کلنتن به خصوص دپلومات ها دروزارت خارجه امریکا، نسبت به مسعود و درخواست های وی، نظرمثبت نداشتند.

آقای میلم سفیرامریکا درواشنگتن درسال 1999با قاطعیت نتیجه گیری کرد:

مسعود درحال باختن جنگ است! 

این نتیجه گیری، به نحوی تکرار خوش بینی های خانم رافایل در مورد آیندۀ روابط امریکا با رژیم نوع طالبی بود ونگاه منتظر حلقات حاکم نسبت به سیر حوادث درافغانستان را بازگو می کرد. آن چه درمیدان واقعیت جریان داشت، ایستادگی مسعود دربرابر طالبان بود که به تدریج خصلت منطقه ای اختیار می کرد.

در سال 2000 سی،آی، ای دست به مانور دیگری در عملیات رد یابی بن لادن درجلال آباد زد که بنا به اسناد سیا، عملیات مسعود به هدف بازداشت ویا کشتن بن لادن عقیم ماند. آقای استیوکول نویسنده مستندات اطلاعاتی می نویسد که در حساس ترین لحظات عملیات مسعود برای رد گیری بن لادن در منطقۀ "درونته" در نزدیکی جلال آباد،« مرکز سی،آی، ای به پنجشیر پیام فرستاد که عملیات بالای درونته را لغو نماید.» اجرای این عملیات، بخشی از تماس های امریکا با مسعود بود که در ظاهرامر، جمع آوری و خریداری ستینگر های زمین به هوا از گروه های مسلح عنوان شده بود. درین سند افشا شده است که « سی، آی، ای اجازۀ قانونی ندارد تا اطلاعاتی به مسعود بدهد که او با استفاده از آن، علیه بن لادن دست به عملیات نظامی بزند. افراد مسعود گفتند که آنان قادر به لغو عملیات نیستند؛ زیرا افراد بیشتر به محل اعزام شده و آن ها تماس رادیویی با افراد خویش ندارند.»

آن چه در ظاهرامر، مانع از کشتن بن لادن می شد، « موانع قانونی» بود که حتی مأموران امریکایی از خوانش مواد چنین قانونی به خنده می افتادند.

ستیوکول با سردرگمی دردناکی می افزاید:

« تعدادی از امریکایی ها در بم گذاری های افریقا کشته شده بودند؛ اما صد ها نفر از مردم شمالی را طالبان قتل عام کردند. درحالی که امریکا در پی دستگیری و محاکمه بن لادن بود، اما قانون امریکا محاکمۀ طالبان را که قاتل مردم شمالی بودند، مطالبه نمی کرد و رهبران سیاسی امریکا به ندرت از کشتار های طالبان چیزی می گفتند. چنین روش به نظر برخی ازافراد مسعود، یک نوع دو رویی آشکار امریکا را به نمایش می گذاشت.»

در دور دیگربحث دربارۀ کار مشترک اطلاعاتی میان پنجشیر و سی آی ،ای با صراحت اعلام شد که سی،آی،ای اجازه نداردکه نقشۀ محل بودوباش ایمن الظواهری معاون بن لادن و تفنگ دورزن را دراختیار افراد مسعود قرار دهد.

خطر طالبان والقاعده درمیان حلقات سیاسی واستخباراتی امریکا روزتا روز این گونه تعبیرمی شدکه ممکن است بر منافع امریکا سایه افگند. درهمان سال، یک مقام اطلاعاتی امریکایی به محمود رئیس استخبارات پاکستان هشدار داد که سیاست امریکا در منطقه درحال تغییر است و« اگر طالبان به زودی در برابر بن لادن کاری نکنند، امریکا ممکن است، ارسال کمک به احمد شاه مسعود را آغاز کنند.»

مقامات پاکستان ازین تهدیدی که هیچ گاه به واقعیت بدل نشد، بیشتراز گذشته بیم ناک شدند. اما آنان نمی دانستند که امریکایی ها هرگز چنین کاری را عملی نخواهند کرد. با این حال، رئیس آی، اس،آی با عجله به دیدار ملاعمر به قندهار سفر کرد وبرای وی گفت:

وضعیت به سوی یک بحران پیش می رود!

وی ضمن قرائت خواسته های امریکا به ملاعمر، چنین گفت:

هیچ چیز کمتر از اخراج بن لادن به کشوری که بتواند زمینۀ محاکمه او را مساعد کند، مورد قبول امریکا نخواهد بود. وی در توضیح بیشتر به ملاعمر، از احتمال قطع کمک پاکستان به طالبان وتهاجم سربازان روس به قلمرو افغانستان به بهانۀ تعقیب کردن تروریست ها نیز سخن گفت.

اما تحلیل گرامریکایی ستیوکول می نویسد:

همه این حرف ها لافی بیش نبود!

سیا به نقل از محمود فاش می کند که رهبر طالبان اظهار داشت که وی می خواهد خود را از معضل بن لادن رها کند اما نمی داند چه گونه این کار را انجام دهد؟

نقطۀ بزنگاه قضیه همین بود که نه استخبارات پاکستان و نه هم، مدیران سی،آی،ای حاضر نشدند ملاعمر را در عملی کردن این خواسته اش، یاری کنند!

درمجموع وضعیت به گونه ای بود که صدای پای خطر نزدیک می شد و موازی با آن، مدیران سیاسی کاخ سفید سعی داشتند، بدون انجام عملیات کارسازو کنارآمدن با مسعود، از همه اول تر، وضعیت را برای خود شان روشن کنند. کارل اندرفورث سیاست دان معروف کاخ سفید گفت:

انتقاد از طالبان نباید به شناسایی جبهه متحد به رهبری احمد شاه مسعود از سوی امریکا تعبیر شود.

 این نکته ای که مسعود از آن آگاه بود. بنا به حوالۀ اسناد سیا، کوفر بلیک از کارمندان ارشد استخباراتی در بارۀ « خطرات امنیتی» رو به افزایش سخن می گفت. او به این باور بود که « تماس با مسعود از آن رو برای امریکا ضروری است که القاعده حمله بزرگی را علیه امریکا به راه اندازد ودولت امریکا سیاست خود نسبت به طالبان را تغییر بدهد و به مسعود نیاز پیدا کند.»

آقای بلیک حتی در خصوص دلیل تماس با پنجشیر اظهار داشت که این تدابیر درواقع آماده گی برای «جنگ سوم جهانی» است. این همان گزافه گویی هایی بود که امروز می توان نمای آن را به طور شفاف مشاهده کرد.

تناقض درشت دیگری که قید اسناد تاریخی شده این است که بل کلنتن درتوجیه اهمال علیه القاعده چنین گفت:

« ما تقریباَ می دانستیم که بن لادن شب را درکجا می گذراند؛ اما به ما گفته شده بود که بن لادن در کمپی در نزدیکی خوست وجود داشت؛ ولی او چند ساعت قبل ازحمله راکتی، محل را ترک گفت. ما تنها چهل درصد چانس زدن او را داشتیم.»

تعریف کوتاه این گونه موضع گیری ها، به جای آن که بیانگر غلتیدن درورطۀ سردرگمی سیاسی باشد، صاف وساده بازی با زمان بود.

وقتی جورج بوش به کاخ سفید وارد شد، به کاندولیزا رایس گفت:

از پشه زدن خسته شده ام، می خواهم به حرکت تهاجمی دست بزنم!

درجلسات جدی تر مقامات واشنگتن، از مجموعۀ اطلاعات سری چنین استنباط می شد که خطر القاعده برای منافع امریکا درحال گسترش است. سی،آی، ای درگزارش مخفی چنین وضاحت داد:

« از مطالعۀ گزارش های پنج ماه گذشته برمی آید که درهفته های آینده، بن لادن حمله تروریستی را علیه اهداف امریکا و اسرائیل به راه خواهد انداخت.»

آیا ممکن بود که بر جمع بندی گزارش ها، به طور برنامه ریزی شده ای رنگ تهدید زده می شد؟

گزارش بعدی این گونه نوشته شده بود:

بن لادن مصمم به حمله برخاک امریکاست.

به سلسلۀ اسناد سیا، اطلاع درشت تری به کاخ سفید وارد شد که درآن آمده بود:

« ما به زودی مورد حمله قرار خواهیم گرفت؛ تعداد زیاد امریکایی ها خواهند مرد و حمله درخاک امریکا صورت خواهد گرفت.»

پیش ازآن، احمدشاه مسعود درسفربه فرانسه درکنفرانس خبری که درشهر استراسبورگ برگزارشد، این گونه هشدار داده بود:

« اگررئیس جمهور بوش، ما را کمک نکند، این تروریست ها برامریکا و اروپا ضربه وارد خواهند کردو آنگاه دیر خواهد بود!»

این هشدار یکی ازپیشگویی های تاریخ است که از زبان یک فرمانده  کارکشته وسیاست دان آسیایی بیان شده وبه طور مرموزی با سکوت دنیای غرب مواجه شده بود.

چنان می نمود که امریکا، خود نیز به سوی یک انفجار هولناک به طور داوطلبانه چشم دوخته بود که گویا به آن همه حاشا و انتظارش می ارزید.

 

 


 

پیوند های مرتبط با موضوع:

ورود به صفحه ویژه ی رزاق مامون در آسمایی