رسیدن به آسمایی:  05.03.2011 ؛ نشر در آسمایی: 08.03.2011

 

رد  پای فرعون
 

 

نقش ایران در ترور احمدشاه مسعود

 

نویسنده : رزاق مأمون

 

 

بخش هشتم

گژدم عربی، سحاری امریکایی

 

امریکا از سال 1996 به بعد عملیات رد یابی و مطالعه در بارۀ فعالیت های بن لادن را آغاز کرد. این درحالی بود که بن لادن و ظواهری فتوای جنگ صلیبی برضد امریکا را صادر کرده بودند. بن لادن همان سال به تلویزیون بی بی سی گفت:

برای امریکا آینده تاریکی را پیش بینی می کنم. امریکا تجزیه خواهد شد و فقط اجساد فرزندان خود را از هر جمع آوری خواهد کرد.

بن لادن حین سقوط جلال آباد به وسیلۀ طالبان، مبلغ سه میلیون دالر دراختیار ملاعمر قرار داد و پناه گاه خود درافغانستان را« خراسان» نامید. اطلاق واژه خراسان به پناه گاه بن لادن درافغانستان، از روی سنجش و دوراندیشی صورت گرفت و اشاره ای به شکل گیری امپراطوری اسلامی درین منطقه است.

امریکا بعد از افزایش قدرت طالبان، خواستار تماس سیاسی با رهبری آن گروه شد. درپیام گفته شده بود:

ما از اعلان شما مبنی بر بستن اردوگاه های تربیۀ تروریست ها که پیشتر توسط حکمتیار، سیاف و گروه های عرب اداره می شد، استقبال می کنیم.

دربخش دوم پیام این سوال مطرح شده بود:

آیا شما از محل زندگی رهبر افراطی های سعودی اسامه بن لادن اطلاع دارید؟ ما پیشتر شنیده بودیم که او در ولایات شرقی زندگی می کند.

طالبان ظاهراَ به چراغ سبز کاخ سفید اعتنایی نکردند. اما رابن رافایل درجلسۀ سری شورای امنیت گفت:

طالبان اکنون یک واقعیت بین المللی اند. به نفع افغانستان و هیچ کدام ما نخواهد بود که آنان را تجرید کنیم.

مقامات سعودی نیز درهمان خطی جلو رفتند که مدیران سیاسی درکاخ سفید فرض کرده بودند. شهزاده ترکی بعد از سقوط کابل به دست طالبان چنین گفت:

سعودی به خاطر پناه دادن بن لادن به وسیلۀ طالبان کدام مخالفتی ندارد. اسناد سیا فاش کرده است که رهبری طالبان درابتدای ماجرا به دربار سعودی پیام داده بودند که آیا بن لادن را تحویل می گیرید یا درهمین جا بماند؟

مقامات سعودی درجواب گفته بودند: بهتر است درافغانستان بماند!

بعد ازآن مقامات سعودی، به تعداد چهارتن از یاران بن لادن را اعدام کردند. منافع ملی عربستان حکم می کرد که بن لادن در افغانستان مصروف باشد.

 

شهزاده ترکی درتماس با طالبان، منافع ملی سعودی را درپیام دیگری برجسته کرد:

چون شما به وی پناه داده اید، به او اجازه فعالیت برضد سعودی را ندهید!

بربنیاد اسنادی که سازمان سیا منتشر کرده، مسعود برپایۀ تجارب خویش، خطر القاعده را با سیاست های پاکستان مرادف می دانست. وی هشدار داد که واشنگتن باید به وابسته گی خود به پاکستان در قسمت شکل گیری سیاست امریکا در افغانستان خاتمه دهد. اما ادارۀ بل کلنتن به خصوص دپلومات ها در وزارت خارجه امریکا، نسبت به مسعود و درخواست های او نظر مثبت نداشتند.

هیأت سی آی ای به مسعود گفت:

با انتقادات شما موافق هستیم اما قادر به تغییر سیاست امریکا نیستیم!

این صریح ترین سخنی بود که مسعود را نسبت به سیاست های امریکا بدبین تر ساخت. میلم سفیر امریکا دراسلام آباد مخالف اصلی کمک امریکا به مسعود بود. او گفت:

مسعود درحال باختن جنگ است!

مسعود راهی جز مقاومت نداشت. درماه جولای 1999 کارل اندرفورث مقام ارشد وزارت خارجه امریکا در تاشکند با مسعود دیدار کرد. در اسناد سیا آمده است:

وقتی اندرفورث در بارۀ مسایل دپلوماسی صحبت می کرد، مسعود خسته معلوم می شد. وقتی او در بارۀ نیاز های تسلیحاتی او در جنگ های تابستانی آینده سوال کرد، مسعود پاسخ واضح نداد.

خود داری مسعود از داخل شدن درین بحث، برای آن بود که وی می دانست امریکا ارادۀ چنین کاری را ندارد.

اختلاف امریکا و مسعود به سال های نود میلادی بر می گشت که مسعود درجنگ جلال آباد شرکت نکرد و عملاً در برابر برنامه های مشترک پاکستان، القاعده وامریکا قرار گرفته بود.

علی رغم سردی روابط میان مسعود وامریکا، تماس های سیا با مسعود تحت نام استرداد و خریداری موشک های زمین به هوای نوع ستینگر ادامه پیدا کرد. کیری شرون رئیس بخش اسلام آباد سیا با مسعود درسال 1994 دیدار کرد که موضوع آن بازخرید صد ها فروند موشک پیشرفتۀ ستینگر بود. حال آن که مسعود از جمله صد ها موشک ستینگر صرفا هشت دستگاه آن را به دست آورده بود. طبق تخمین سازمان اطلاعاتی امریکا از جمله شش صد موشک مفقود شده، حدود یک صد دستگاه آن به دست ایران( دشمن امریکا) افتاده بود. طالبان به تعداد پنجاه سه دستگاه ستینگر دراختیار داشتند و به هیأت های امریکایی به کرات گفتند که نیازی به فروش ستینگر های خود ندارند و دیریا زودهمه ستینگر ها را برضد ایران به کار خواهند برد. ملاحسن ووکیل احمد متوکل به طور آشکار به رئیس سیا توضیح دادند که مأموریت نخست طالبان، درهم شکستن مسعود و درگام بعدی، سرکوب دولت ایران است.

بعد ازخروج مسعود از پایتخت، امریکا تماس های نیم بندی را با او حفظ کرد. حلقات سیاسی واطلاعاتی امریکا ظاهراَ این بحث ها را پیوسته کش می دادند که آیا مسعود می تواند درآینده برای امریکا یک « متحد مطمئن» باشد؟ حوادث آینده ثابت کردند که امریکا هیچ گاه در مورد مسعود به حیث یک نیروی متحد منطقه ای به نتیجه مشخص نزدیک نشد.  مسعود از برقراری تماس های گاه به گاه با هیأت های امریکایی، در خصوص بازخرید ستینگر های ساخت امریکا، این طور محاسبه کرده بودکه استمرار گفت وگو ها ممکن است همزمان با پیشرفت حوادث جنگ و افزایش خطر القاعده و طالبان به منافع جهانی، به تفاهم دپلوماتیک برضد القاعده و تضعیف سیاست نظامیان پاکستان بیانجامد. او در هر حالت، تماس و مذاکره با امریکا را به منظور ایجاد تغییر در پالیسی آن کشور نسبت به پاکستان والقاعده مرجح می دانست. مسعود به امریکاییان گفت که مذاکره صرف در باره خریداری ستینگر ها برای ما کافی نیست. من می خواهم با امریکاییان در بارۀ سیاست امریکا گفت و گو کنم.

با این حال او به این نتیجه رسیده بود که با اختراع تحریک طالبان، امریکا و پاکستان قصد دارند  به بهای نابودی و نادیده گرفتن گروه های مجاهدین، راه را برای تأمین تسلط کمپنی های نفتی امریکایی یونیکال، بریداس ( آرژانتینی) و دلتا ( عربی) باز کنند واین عملیه به بهای پامال کردن حضور سیاسی و نظامی خودش از صحنۀ جنگ افغانستان نیز بود. به این ترتیب، مسعود عزم داشت با تمام قدرت در برابر این پروسه ایستاده گی کند.

امریکا هیچ گاه برای حذف بن لادن اقدام مشخص انجام نداد. این یکی از راز های سحاری امریکایی برای کنترول گژدم عربی است.

سیا فاش کرده است که درآستانۀ حملۀ موشک های کروز امریکایی بر برخی از پایگاه های القاعده در جنوب شرق افغانستان، جلسۀ القاعده در ناحیۀ « ژورکلی» ولایت خوست برگزارشد که مقامات امریکایی از آن اطلاع داشتند. این ناحیه ای بود که افسران اطلاعاتی پاکستان همواره برای دیدن پنج آموزشگاه نظامی القاعده به آن جا سر می زدند. در سند سیا آمده است:

مشاهد حسین مقام ارشد دولت پاکستان از سعودی به اسلام آباد زنگ زد:

در پاکستان چه خبر است؟

از اسلام آباد برایش گفته شد:

بن لادن جلسه دارد!

مشاهد حسین پرسید:

امریکایی ها اطلاع دارند؟

مرکز اسلام آباد جواب داد:

البته!
ساعت ده همان شب، 75 راکت کروز بر اهدافی در داخل افغانستان شلیک شد اما ظاهرا بن لادن درآن جا حضور نداشت. این عملیات از دیدگاه مسعود یک نمایش مضحک بود. وی بلافاصله واکنش نشان داد و گفت:
جالب است که موشک های کروز پایگاه هایی را هدف قرار می دهد که صد ها کیلومتر دور تر از اقامت گاه بن لادن قرار دارد؛ حال آن که بن لادن در نزدیکی ملاعمر در قندهار راحت زنده گی می کند!
پروژۀ تعقیب خاموش بن لادن از سوی امریکا، نوعی بازی با زمان، چشم پوشی در مورد خطر ویرانگر طالبان و نادیده گرفتن توسعه طلبی پاکستان در محور افغانستان بود. تا اواخر دهه نود میلادی، بخشی از سرویس های سیا به این نتیجه رسیده بودند که برای پیروز شدن بر بن لادن و خطر طالبان، با مسعود معامله صورت بگیرد؛ کاری که هیچ گاه در گذشته انجام نگرفته بود. مانع عمده بر سر اجرای این طرح آن بود که حکومت آقای کلنتن در مبارزه علیه بن لادن تا آخر خط جلو نمی رفت و قضیۀ طالبان را مطابق دیدگاه های پاکستان، جدا از القاعده فرض می کرد. در کلیه بحث های اضطراری در بارۀ خطر القاعده وطالبان، نظر اصلی پاکستان درمورد حفظ پایه های طالبانیزم بر نظریه های تغییر احتمالی در پالیسی امریکا، غلبه می کرد.
تماس های ادارات امنیتی امریکا با مسعود درین سال ها افزایش یافته بود. آنان امیدوار بودند که مسعود صرفاً در عملیات رد یابی مخفیگاه بن لادن و بازداشت وی از سوی کوماندو های امریکایی همکاری کند. اما مأموران سیا تاکید داشتند که عملیات علیه بن لادن نباید با استفاده از اسلحه برضد وی همراه باشد!
مسعود به هیأت سی آی ای گفت:
حتی اگر ما به آن چه شما مطالبه می کنید، دست بیابیم، این مشکل که در حال بزرگ شدن است، حل نخواهد شد.
اما بل کلنتن بنا به حوالۀ سازمان سیا، حاضر نشد درجنگ بر ضد القاعده و طالبان از احمد شاه مسعود حمایت کند.
 


 

پیوند های مرتبط با موضوع:

ورود به صفحه ویژه ی رزاق مامون در آسمایی