رسیدن به آسمایی:  05.03.2011 ؛ نشر در آسمایی: 06.03.2011

 

رد  پای فرعون

 

نقش ایران در ترور احمدشاه مسعود

 

نویسنده : رزاق مأمون

 

 

بخش چهارم

مهمانان درکابل

 

وحیدالله مژده پژوهشگر و مأمور وزارت خارجه درزمان حاکمیت طالبان می گوید:

زمانی که دو فرد عرب از قندهار وارد کابل شدند، در مهمانخانۀ ویژه سازمان القاعده واقع در وزیر اکبرخان کابل جا به جا شدند. مسئول این مهمانخانه عبدالهادی عراقی نام داشت. وی بلافاصله با مقامات وزارت خارجه طالبان تماس برقرار کرد وبه نمایند گی از سازمان القاعده تقاضا کرد که وزارت خارجه این مهمانان را طی یک نامۀ رسمی به عنوان خبرنگاران جهان اسلام درافغانستان معرفی کند. آقای عراقی به مقامات وزارت خارجه تاکید کرد که این دو خبرنگار به آنسوی خط جبهه جنگ (در قلمرو مخالفین) سفر می کنند و به نامۀ تعارفی وزارت خارجه نیاز دارند.

به دستور عبدالرحمن زاهد رئیس اداری وزارت خارجه، معارفه مکتوبی تهیه شد و شخص آقای زاهد، نامۀ مذکور را امضاء کرد و خبرنگاران همان روز از خط جنگ به سوی قلمرو حاکمیت احمد شاه مسعود گذشتند.

پیش از آن ابوحانی از افراد سرشناس القاعده در تماس با استاد عبدالرب رسول سیاف خبرداده بود که خبرنگاران وابسته به یک نهاد تحقیقاتی اسلامی مستقر در اروپا قصد دارند به شمال افغانستان سفر کنند تا  ازحوادث زنده در افغانستان گزارش های مستند و روشنگرانه را به جهان اسلام ارائه کنند. ابوحانی گفته بود: در جهان عرب در بارۀ ماهیت و اهداف "جنبش مقاومت" در برابر طالبان و رهبران آنان،  شایعات و داوری های ناصواب شیوع یافته است. مرکز تحقیقاتی اسلامی تصمیم گرفته است به منظور رفع سوء تفاهم ها و زدودن غبار های شایعه از چهره های رهبران جهادی افغانستان برنامه های مستندی را تهیه کند تا بدین وسیله سیمای مقاومت و رهبران جهادی از گردو غبار شایعه و بی باوری در جهان اسلام مصفا شود و مجالی برای گسترش قضاوت های غیرعادلانه باقی نماند. ما دو تن از خبرنگاران را به سوی شما اعزام کردیم و انتظار داریم که زمینه گفت وگو و تماس حضوری آنان را با رهبران مقاومت به ویژه شخص احمدشاه مسعود مساعد سازید.

اما ابوحانی، نه از بوسنیا، که از مهمان خانه اسامه در قندهار با استاد سیاف ازطریق دستگاه ماهواره درتماس شده بود! مأموریت ابوحانی بعد از پرواز دو عرب به سوی کابل نیز مختومه اعلام شد و او دو باره از قندهار ناپدید گشت.

مترجم مهمانخانه اسامه در قندهار دنبالۀ قضیه را شرح می دهد:

مدتی سپری شد و قضیۀ آمدن و رفتن دو خبرنگار عرب را فراموش کردم. یک شب در اتاق خودم در مکتب الاعلام تازه بر بستر خواب می رفتم که ناگهان در زده شد. در را گشودم. دوسه مرد عرب به داخل پا گذاشتند. یکی از آنان گفت:

چند بار تلاش کردیم با دفتر ملاعمر تماس برقرار کنیم، تلفن جواب نمی دهد. بیا ما را تا دفتر ملاعمر همراهی کن... کار عاجلی پیش آمده است!

پرسیدم:

درین نا وقت چه حادثه ای روی داده است؟

یک مرد عرب جواب داد:

مسعود کشته شده است!

به سوی دفتر ملاعمر روانه شدیم.  مشاهده کردم که درآن ساعات ناوقت شب، شمار زیادی گرد آمده اند. درسالن کوچک انتظار که دستیار ملاعمر درعقب میزی می نشست، تقریباً تمامی رهبران ارشد سازمان القاعده حضور یافته بودند. شخص ملاعمر نیز درجمع حضار نشسته بود و در بارۀ مرگ احمد شاه مسعود با هم صحبت می کردند. اکثر کسانی که درآن اتاق کوچک جمع آمده بودند، رادیو هایی در دست داشتند وآنتن های رادیو ها را ازین سو به آن سو حرکت می دادند تا صدای گویندگان اخبار را به درستی بشنوند. بعضی ازآنان با چشمانی مشوش و قیافه های منتظر، رادیو ها را کنار گوش های شان نگهداشته بودند. رادیو ها پیوسته از حادثۀ انفجار و زخمی شدن احمد شاه مسعود سخن می گفتند.

من کنار سیف العدل روی چوکی نشستم. ملاعمر رو به رهبران القاعده گفت:

مثل این که مسعود زخمی نیست... کشته شده است!

من به سوی سیف العدل به نشانۀ پرسش و استفهام نگاه کردم. سیف العدل دهان بیخ گوش من نزدیک کرد و پرسید:

همان دو نفر را که تا میدان هوایی همراهی کرده بودی، به یاد داری؟

جواب مثبت دادم. سیف العدل گفت:

همان دو جوان خبرنگار را می گویم!

گفتم:

یادم هست!

سیف العدل گفت:

همان ها احمد شاه مسعود را زدند!

پرسیدم:

خود آن ها اکنون کجا اند؟

سیف العدل با لحنی آرام گفت:

خداوند شهادت شان را قبول کند!

آنگاه به یاد آوردم که چند ماه پیش، اسامه بن لادن به ملامتقی گفته بود:

من مشکل شما را از ناحیۀ مقاومت علیه حکومت طالبان حل می کنم! به یاد آوردم که اخبار مربوط به انتقال کمک های اسرائیل به ولایت تخار چه گونه از سوی نشرات مکتب الاعلام در سراسر دنیای عرب دامن زده می شد.



پیوند های مرتبط با موضوع:

ورود به صفحه ویژه ی رزاق مامون در آسمایی