رسیدن به آسمایی:  05.03.2011 ؛ نشر در آسمایی: 06.03.2011

رد  پای فرعون

 

نقش ایران در ترور احمدشاه مسعود

 

نویسنده : رزاق مأمون

بخش دوم

جلسه القاعده درقندهار

سال 2000

 

اسامه نشست بزرگی را به اشتراک سران چند کشوری القاعده درخانه اش درقندهار ترتیب داد. محمد هاتف و ابوحفص"کبیر" از مهره های درشت شبکۀ القاعده نیز حضور داشتند. اسامه در جمع حضار، از وضع دشوار القاعده در قلمرو طالبان سخن راند و ضرورت همکاری اساسی با طالبان را در امر درهم کوبیدن "جبهۀ مقاومت" به فرماندهی احمدشاه مسعود مطرح کرد. به زودی روشن شد که هدف اصلی این نشست، جو سازی علنی درمیان فرماندهان و فعالان القاعده به منظور حذف فزیکی احمدشاه مسعود بود.

جلسۀ قندهار در پایان فیصله کرد که "ابوحانی" یکی دیگر از سران القاعده که با استاد سیاف درافغانستان از گذشته رابطه نزدیک داشت، طرح ترور مسعود را تهیه کرده و در محضر رهبر القاعده نهایی سازد. [4] ابوحانی برای اجرای مصوبۀ جلسه القاعده از بوسنیا وارد قندهار و کابل شد. مانع اصلی بر سر اجرای برنامه ترور مسعود، روند پیچیدۀ قانع کردن فعالانی بود که باید برای اجرای عملیات انتحاری آماده می شدند. طالبان در آوان مقابله با مسعود، قصد  ازمیان بردن او را نداشتند. تا حالا نیز مدارکی در خصوص دست داشتن صریح مقامات طالبان درترور مسعود در دست نیست. اگر چنین نیتی در کار بود، طالبان به آسانی قادر بودند که مسعود را در جریان مذاکره در منطقۀ میدان شهردرسال 1374، بازداشت و یا نابود کنند. سازمان القاعده با درک این نکته که مسعود همچون دیوار استواری در رخنه به سوی آسیای میانه و افغانستان در برابر برنامه "جهانی" القاعده قرار گرفته است، ظاهراَ از مدت ها پیش، تلاش هایی را آغاز کرده بود تا روحیۀ فعالان خود را برای حذف مسعود از صحنۀ جنگ، تغییر بدهد؛ اما این تلاش ها هنوز نتیجه دلخواه به بار نیاورده بود.

اعضای القاعده دست کم می دانستند که مسعود یک فرمانده مسلمان است و قتل فرمانده مسلمان جایزنیست. مسأله ترور مسعود از نخستین حملات گسترده طالبان والقاعده در خطوط نبرد"شمالی" درزمستان سال 1375 خورشیدی باردیگر به عنوان یک امر کلیدی مطرح شده بود. در حملات نوبتی هزاران طالب و جنگجویان عرب بر مواضع مسعود در شهرک های قره باغ و بگرام و نواحی هموار کوهدامن، تقریباً تمامی طلایه داران یا «خط شکنان»  به سوی پنجشیر کشته شده و یا به دام افتاده بودند.

نتیجه گیری سران القاعده و طالبان این بود که پروژۀ اشغال سراسر افغانستان در موجودیت احمدشاه مسعود، عملی نخواهد شد؛ مگر این که از صحنه خارج ساخته شود. مانع دیگر درامر تعمیل برنامۀ القاعده آن بود که در وصیت نامۀ عبدالله عزام، مؤسس سازمان القاعده با صراحت ذکر شده است که اعضای القاعده باید به رهبران جهاد افغانستان، فرماندهان ارشد آنان به ویژه احمد شاه مسعود، احترام داشته باشند![5]

رهبران القاعده در جلسه قندهار به وصیت دکترعبدالله عزام التزام چندانی نشان ندادند و برای ایجاد یک بهانۀ قوی و تولید عصبیت در ذهن مجریان ترور، تلاش های شان را دو برابر کردند. در نشست های قبلی طالبان و القاعده، دست کم در بارۀ بازداشت احمد شاه مسعود توافق حاصل شده بود.

در مرحلۀ نخست، درطرح القاعده، بازداشت مسعود پیش بینی شده بود. به همین منظور ابوعلی یکی از کادر های القاعده که درزمان جهاد با انور"دنگر" فرمانده جمیعت اسلامی درقره باغ کابل (که به تازه گی به طالبان پیوسته بود) مأمور اجرای این برنامه شد. براساس طرح ابوعلی، نیروهای انوردنگردر خطوط مقدم نبرد درشمالی، مطابق یک سازش قبلی، باید صف طالبان را ترک کرده و به نیروهای تحت فرمان مسعود تسلیم می شدند و دریک عمل مشترک ناگهانی، مسعود را به دام می افگندند و یا به زندگی اش خاتمه می دادند. [6]

بر بنیاد طرح القاعده، نخست تصمیم گرفته شد که خانواده های رزمندگان خط اول تحت فرمان انور"دنگر" که به طور ساخته گی به نیروهای مسعود ملحق می شدند، درکابل و قندهار اسکان داده شوند. هدف ازین اقدام، تأمین مصئونیت خانواده ها و اطمینان خاطر جنگجویان خوانده شده بود؛ اما این اقدام در واقع مقابلۀ احتمالی با  تفنگدارانی بود که احتمال می رفت دریک موقعیت متغییر، واقعاً با مسعود متحد شوندو برخلاف نقشه طالبان والقاعده عمل کنند. انتقال خانواده ها نوعی اسارت غیررسمی آنان به شمار می رفت. اما فرد رابط میان طالبان و مسعود به زودی اطلاع داد که شبکۀ مسعود ازین طرح آگاه شده است!

یکی از سران القاعده با لحنی صریح به ملاعمر می گوید:
این راز از سوی افراد شما فاش شده است. این شخص بدون شک با مسعود رابطه نزدیک دارد!
[7]

القاعده همچنان درکمین فرصت بود تا به منظور ترورمسعود، ازحوادث بهره برداری کند. تبلیغات القاعده به منظور مخدوش کردن اعتبار جهادی و اسلامی احمد شاه مسعود از سال ها قبل درسراسر جهان اسلام ادامه یافته بود.

همزمان با افزایش تنش ها در افغانستان، زمین لرزۀ مرگباری در شهرک رستاق ولایت تخار، جان هزاران تن را گرفت و آبادی های زیادی را ویران کرد. دولت اسلامی به رهبری پروفیسور برهان الدین ربانی که با طالبان درچندین جبهه می جنگید، از تأمین خواروبار و سرپناه برای هزاران تن از زلزله زده گان عاجز بود. مترجم افغانی الاصل القاعده می گوید:

شماری از کشور ها به آسیب دیده های زمین لرزه شهرستان رستاق کمک های اضطراری بشردوستانه ارسال کردند. به سازمان القاعده گزارش رسید که دولت اسرائیل نیز محموله های امدادی را از طریق خاک تاجکستان به رستاق فرستاده است و سرپرستی ارسال کاروان های امدادی اسرائیل به ولایت تخار به دوش سفیر آن کشور در دوشنبه پایتخت تاجکستان بوده است. کشف خبر ارسال محموله های امدادی اسرائیل وپذیرش آن از سوی حکومت آقای ربانی به القاعده فرصت فراهم کرد که این مسأله را در یک عملیات بمباران تبلیغاتی برای پیروان خویش در سراسر جهان تسری بخشد. القاعده همچنان درتبلیغات خویش پیوسته شایع می کرد که دولت اسلامی به رهبری آقای ربانی از سران اسرائیل تقاضا کرده است که درتأمین رابطه دولت اسلامی با ایالات متحده امریکا، به آنان یاری برساند. مطبوعات پاکستان براساس هدایات سازمان استخباراتی آن کشور نیز با نشر اخبار وعکس های احمد شاه مسعود و پروفیسور برهان الدین ربانی درین تبلیغات از قبل سازماندهی شده، شرکت جستند. [8]

با انتشار این شایعات در واقع تبر القاعده دربرخورد با دولت اسلامی به ویژه برضد احمد شاه مسعود دسته پیدا کرده بود. از لابه لای عملیات تبلیغاتی القاعده که عمدتا ازطریق پخش اوراق تبلیغاتی و پیام های ویدیویی انجام می گرفت، به مخاطبان این طور تلقین می شد که احمد شاه مسعود با جهان اسلام به مقابله برخاسته است و حاضرشده است که حتی از اسرائیل- دشمن سوگند خورده مسلمانان- کمک دریافت کند.

 -----------------------

 

[4] . ابوحانی ظاهرا دربوسنیا ازدواج کرده و درهمان جا زندگی داشت. وی ریش سرخ رنگ و صورتی خال دار داشت واز زمره فعالان عملیاتی القاعده به شمار می رفت. ابوحانی که خود نویسنده مستعد بود، در زمان جهاد، مدیر مسئول مجله عربی زبان البنیان المرصوص ارگان نشراتی اتحاد اسلامی به رهبری استاد عبدالرب رسول سیاف در پشاور بود. او در چچین، سومالیا وتاجکستان نیز جنگیده بود.

[5] . دکتر عبدالله عزام در ابتدا مخالف احمدشاه مسعود بود اما وقتی به پنجشیر- پایگاه مسعود- سفر کرد و از نزدیک با مسعود آشنا شد، تغییر عقیده داد و به خدا سوگند خورد که مسعود بزرگ تر از ناپلئون است که زمانی کمر به فتح سرزمین روسیه بسته بود اما شکست خورده بود. منظور دکترعزام آن بود که مسعود امپراطوری شوروی را بر لبه پرتگاه شکست رسانیده است که زمانی همین امپراطوری، ناپلئون را مغلوب کرده بود. دکتر عزام در24 نوامبر سال 1989همراه با دو فرزندش در پشاور به هنگام ورود به مسجد براثر انفجار بم از پا درآمد. براساس اسناد سازمان سیا، عزام بنیان گذار سازمان حماس فلطسین نیز بود. بدین ترتیب خیلی احتمال دارد که اسرائیلی ها درعقب ترور وی قرار داشتند. گروهی بدین باورند که ممکن است حکمتیار و بن لادن در قتل وی دست داشتند اما سازمان سیا احتمال می دهد که بن لادن درقتل وی دست نداشت؛ زیرا "وی تا هنوز آبدیده و بی رحم نشده بود.

[6] پیش بینی القاعده چنین بود که بعد از تسلیمی افراد دنگر، روحیه رزمی نیروهای مسعود بالا می رفت و احساس قدرتمندی برای شان دست می داد و به زودی به سوی کابل یورش می بردند. برای نیروهای خط اول طالبان دستور داده شده بود که در صورت یورش قوت های مشترک مسعود و انور دنگر به سوی گردنه های اطراف پایتخت، عقب نشینی کنند و مهاجمان را فرصت دهند که به کابل نزدیک شوند. پیش بینی ابوعلی آن بود که مسعود ازین فتح بزرگ و غیرمنتظره به هیجان می آید و به زودی برای دیداراز صحنه های جنگ در خطوط مقدم می شتابد که به زودی از سوی نیروهای انور دنگر بازداشت شده به کابل انتقال داده می شد و یا در بدترین حالت به قتل رسانیده می شد.

[7] ملاربانی رئیس شورای رهبری طالبان درکابل درجلسه القاعده و طالبان حضور داشته است و نتیجه گیری احتمالی این بود که ملا ربانی ازین راز پرده برداشته است. آنان به یاد می آوردند که ملاربانی درجریان مذاکره مسعود با سران طالبان درمیدان شهر در سال 1373 نیز حضور داشت. واقعیت این است که مسعود با تکیه بر حضور ملاربانی حاضر شده بود برای مذاکره با سران طالبان با دست خالی به میدان شهر برود. شرح بیشتر این قضیه را درکتاب" مسعود درنبرد استخباراتی" نوشته همین نویسنده می توانید دنبال کنید.

 

پیوند های مرتبط با موضوع:

ورود به صفحه ویژه ی رزاق مامون در آسمایی