رسیدن به آسمایی:  05.03.2011 ؛ نشر در آسمایی: 10.03.2011

 

رد  پای فرعون
 

 

نقش ایران در ترور احمدشاه مسعود

 

نویسنده : رزاق مأمون

 

 

بخش نوزدهم

شعار دشمنی، دست دوستی

 

ایران از یک سو جنگ و دشمنی به شیوۀ "زرگری" را با طالبان شعارمی داد، از سوی دیگردر دو نوبت سعی کرد طالبان را با دادن امتیازات ترانزیتی به سوی خود متمایل کند." یک هیأت از تجار ملی تحت سرپرستی رئیس اتاق های تجارت طالبان به ایران مسافرت نمود و بعداً نیز اعلام شد که ایران راه ترانزیتی اسلام قلعه راکه ازسال 1997 ( به دنبال بسته شدن سفارت ایران درکابل به وسیلۀ طالبان) مسدود شده بود، بازگشایی می کند.

 

این اقدام غیرمنتظرۀ ایران درسطح بین المللی موجب بهت وحیرت شد و عده ای آن را دلیل دیگری بربی برنامگی ایران درافغانستان دانستند،[1] اما رهبری طالبان با وصف علاقۀ ایران به بهبودی رابطه با طالبان، دراوایل هیچ امتیازی به ایران قایل نبود. آقای مژده می نویسد:

" ایران ازطالبان می خواست قاتلین دپلومات های ایرانی را به پای میزمحاکمه بکشد، و حتی حاضر بود صحنه سازی طالبان درین محاکمه را بپذیرد، تا لااقل افکارعمومی درایران برای پذیرش تغییر درسیاست کشور دررابطه با طالبان آماده گردد، ولی طالبان تا آخر درین رابطه سرسختی نشان دادند."

این بخش قضیه جالب است! ایران حتی می خواست "صحنه سازی" طالبان را درین باره بپذیرد! طالبان هرگز درین باره که دپلومات های ایرانی به وسیلۀ چه کسانی کشته شده اند، به نتیجۀ ای دست نیافتند. درین صورت چه کسانی را می توانستند محاکمه کنند و خود مؤجد بحرانی بیهوده برای خود شان شوند؟ طالبان مانند روزهای اول ورود به کابل با حادثۀ قتل دکترنجیب به وسیلۀ یک دسته از"خلقی" های طرفدارشهنوازتنی که از سوی استخبارات پاکستان مأموریت یافته بودند، با یک مخمصۀ تصمیم گیری رو به رو شده بودند. این بار دوم بود که ازماجرای پیش آمده سردرنمی آوردند. ملاعبدالوکیل متوکل وزیرخارجه طالبان که خود ازماجرا بی خبر بود، درپاسخ به خواهش غلام رضا بهرامی سفیرپیشین ایران درمورد تحقیقات درمورد قاتلان دپلومات های ایرانی درکمال استیصال وبی خبری گفت:

" قتل دپلومات های ایرانی به وسیلۀ کسانی صورت گرفت که درصف ما بودند ولی ازما نبودند.!"

ایرانی ها تلاش های شان را به خاطر استفاده بیشتر تبلیغاتی دررابطه به قتل دپلومات های خویش همچنان هشیارانه ادامه می دادند تا از یک سو، افکارعمومی مردم خود را آرام کنند، ازجانب دیگر، درانظارجامعۀ جهانی مشروعیت کسب کنند و درآخر، طالبان را به پذیرش بعضی خواسته های شان مجبور کنند. مقامات پاکستانی که بعداً ازاصل ماجرای عملیات کشتاردپلومات ها خبرشده بودند، هرچند خواستار نزدیکی طالبان با ایران نبودند، درظاهر امر با التماس از طالبان می خواستند تا کاری کنند که "آبروی ایران به جا شود." اما طالبان یک گام از مواضع شان عقب نرفتند.

دورۀ تبسم وخشم فرا می رسد.

بعد از اسقاط برنامۀ تجزیۀ افغانستان، فضای رابطه میان ایران ومسعود بیشتر از پیش مسموم شده بود. مسعود درجنگ خاموش آن سال ها، به کسب اطلاعات شبکۀ دی ایکس درهمکاری با دکترنادرشاه احمدزی مدیرشبکۀ ضدجاسوسی "صادق هجرت" اهمیت کلیدی قایل بود.  دکترنادرشاه احمدزی دستور دریافت کردکه حتی الامکان رابطۀ جنبش مقاومت با نهاد های اطلاعاتی ایران را حفظ کند. علت ادغام شبکۀ دی ایکس با شبکۀ ضد جاسوسی صادق هجرت علیه ایران آن بود که شاخۀ دی ایکس علاوه برآن که شعبۀ مرکزی آن درتهران ومشهد قرارداشت، دربخش پاکستان وکابل نیز ازلایه های روابط درونی طالبان اطلاعات وسیعی دراختیارداشت و باید مشخص می شد که ایرانی ها از کشانیدن طالبان به سوی خویش چه اهدافی را دنبال می کنند. مسعود از اقدامات بعدی ایرانی ها مشوش بود.

دکترنادرشاه "احمدزی" تحت نام "شرکت بازرگانی هفت ستارۀ آسیا" به عنوان "معاون مدیرعامل" درهمکاری با یک شهروند ایرانی به کار آغازکرد. [2]

وی توضیح می دهد:

درجریان کاراطلاعاتی وتماس با نیروهای استخباراتی ایران این نکته را درک کردم که ایرانی ها قصد دارند خط لولۀ گاز ترکمنستان ازطریق افغانستان به سوی شبه قارۀ هند، هرگزعملی نشود. بدین ترتیب" حفظ موازنۀ جنگ" میان مسعود وطالبان را درسرخط استراتیزی خویش قرارداده بودند. مسعود همواره درین باره سوال می کرد که آیا ایرانی ها هنوز هم قصد دارند مانند پاکستان به جای افغان ها فکر کنند؟ من دردوران اقامت درایران، واضحاً مطلع شدم که ایرانی ها تا چه حدی از احمد شاه مسعود و سیاست های وی به خاطر حفظ افغانستان نفرت داشتند. یک روز در مهمانسرای قرارگاه انصار واقع درخیابان فلسطین، با آقای مرتضوی، حسینی، سردارموسوی (کارکنان ویژه بخش افغانستان) جلسه ای داشتیم.[3] درجریان صحبت، سردار موسوی رو به سوی من کرده پرسید:

این آقای شاه مسعود در سطح منطقه نه با ما کنار میاد نه با پاکستان، پس ایشون چه میخاد؟ اصلاً چه کاری از دستش ساخته است؟

من توضیح دادم که یکی ازجنبه های ویژه وبی بدیل مسعود همین است که ابتداء برای مصلحت ومنافع افغانستان فکرمی کند، سپس درخصوص معامله ورابطه با ایران و پاکستان. شما چرا ما را به حیث یک طرف اصلی ماجرا درمنطقه قبول ندارید؟

سردارموسوی گفت:

شما به ویرانه تبدیل شده اید، اهمیتی بیشتر ازین ندارید. فقط از ما تأسی کنید!

پاسخ دادم: درست می گوئید ما به ویرانه بدل شده ایم اما شما ما را به ویرانه بدل کردید!

نتیجه گرفتم که آنان ازمسعود به شدت عصبانی بودند.

سردارموسوی با ناراحتی گفت:

مسعود با این شیوه نمی تواند پیش برود. این وضع برایش خالی ازخطرنیست!

پاسخ دادم: مسعود برمعاملۀ منصفانه برپایه منافع ملی افغانستان پافشاری دارد.

موسوی صاف وپوست کنده گفت:

اطرافیانش همه درقنسولگری مشهد از دوستان ما اند. ما می دونیم حتی آن ها نیز ازین گونه بازی های بی حاصل مسعود خسته شده اند. دریک کشور ویران وبی همه چیز، رفتار مغرورانۀ مسعود چه حاصلی خواهد داشت؟

وقتی صورت جلسه را به آمرشهید گزارش دادم او گفت: فوری به پنجشیر برگرد!

مجموع تحلیل های اپراتیفی پس ازعملیات مزارشریف این نکته رانشان می دادکه ایرانی ها درتبانی با نهاد ها وکشورهای بازیگر درافغانستان سرگرم همکاری اطلاعاتی درتهیه نقشۀ مرموز دربارۀ احمدشاه مسعود بودند وهمان گونه که ازلحن وکلمات شان پیدا بود، با ناشکیبایی می خواستند قضیه را تمام کنند. بربنیاد جمع بندی اطلاعات تحلیل شده شبکۀ دی ایکس احمدشاه مسعود اهداف ایرانی ها را در مورد "حفظ موازنۀ جنگ" وادامۀ جنگ دوام دار تشریح کرده بود.[4]


دیدگاه مسعود دربارۀ حفظ جنگ از سوی ایران

گزارش ویادداشت برداری:

 شبکۀ دی ایکس

سال 1375 خورشیدی

"درسال هاي حكومت مجاهدين، ( 1371- 1375)  سياست افغاني ايران همزمان با انهدام توان سياسي و نظامي حزب وحدت اسلامي شاخۀ استاد مرحوم عبدالعلي مزاري ظاهراَ با شكست هاي سختي رو به رو شد. ايران درآن ماجراي خونين، غير از مبالغ مالي اختصاص داده شده بر مصارف برون مرزي، چيز ديگري را از دست نداد وموفق گرديد تا درپروژۀ راندن حاكميت سركش نظامي به رهبري احمدشاه مسعود، از پايتخت به سوي كوه هاي هندوكش، با انگلیس وپاکستان همکاری کند.  سلسله بعدي حوادث، همان طوري كه پيش بيني شده بود،‌ پيچيده ترشدن اشكال جنگ درافغانستان ميان طالبان وحكومت استاد رباني بود؛ همان وضعي كه ايران در تلاش تحقق آن بود. سرمايه گزاري سياسي ايران براساس تكيه بر يك اقليت مذهبي درآن زمان،‌ براي رسيدن به اهداف بزرگ آينده توجيه شده بود. اين سرمايه گزاري بر پايۀ دو تاكتيك انجام مي گرفت:

يك : ايجاد ائتلاف ها

دو: استمرار جنگ

درآستانۀ سقوط حاكميت دكترنجيب الله، تلاش و تشويق ايران براي ايجاد ائتلاف اول تحت لواي اشتراكات قومي و زباني ميان طيف هاي قومي  در افغانستان به طور مؤقت عملي شد كه بربنيان وحدت ملي و زيربنايي درافغانستان ضربت سختي وارد آمد. با آن هم، تاريخ مصرف  اين ائتلاف درپايان سال اول حكومت پروفيسور استاد برهان الدين رباني اولين رئيس جمهور مجاهدين، همزمان با تأسيس ائتلاف نظامي و سياسي « شوراي هم آهنگي» به سرآمد. علت فروپاشي ائتلاف اول ميان هزاره ها، ازبك ها و تاجك ها، اولويت دادن به منافع كشوري ايران به خصوص تضمين اهداف اقتصادي آن كشور در منطقه بود. به اين ترتيب، حركت در مسير راهبردي اهداف دراز مدت اقتصادي الزاماَ عمر ائتلاف اول را به دستور خود ايراني ها كوتاه كرد.

( اسناد و مدارك ثقه درين رابطه در دست است)

هدف از شكستن ائتلاف اول، حفظ حالت جنگ، تشديد عصبيت گروهي وقومي، تعميق وابسته گي گروه ها به ايران، تضعيف توان سياسي و اجتماعي آنان و درمجموع تمديد جنگ و بي اعتمادي درجامعه افغانستان بود. هدف از ادامه جنگ استخوان شكن خصوصا دركابل،‌ تكميل كار اعمار خط لولۀ گاز از منطقه مرزي سرخس ايران به سوي مرز تركمنستان به طول 3400 كيلومتر بود. اين خط طويل كه در امتداد نواحي مرزي داخل قلمرو ايران كشيده شد،‌ تا ناحيه ايرانشهر وتفتان نواحي مرزي دربلوچستان ايران ادامه پيدا كرد. شهرك هاي  مرزي ايران شهر و تفتان با بندر بزرگ كراچي پاكستان وصل است واز آن طريق، انتقال انرژي گازايران و تركمنستان به آساني به هندوستان امكان پذير مي شود. ايران با آن كه روابط گرمي با حكومت دكتاتوري نيازوف در تركمنستان نداشت، ازطريق  حكومت روسيه تلاش مي كرد تا تركمنستان را وادار كند كه نفت وگاز آن كشور به جاي عبور از مناطق جنوب غرب افغانستان مي تواند با استفاده از خط لولۀ سرخس – ايرانشهر وارد بازار شبه قارۀ هند شود.

هدف از اعمار اين خط لوله آن بود كه به كمپني هاي جهاني نشان دهد كه بحران وجنگ درافغانستان مانع و ناقض پروژه هاي بين المللي احداث خطوط انرژي از طريق خاك افغانستان است. چنان كه مشاهده شد، ادامۀ جنگ و خشونت درافغانستان در سال هاي هفتاد خورشيدي وحفظ تعادل جنگ دركشور به كمك ( عمدتاَ)  ايران و اكمال حزب وحدت اسلامي به رهبري استاد مرحوم عبدالعلي مزاري به وسيله پاكستان ( ازطريق برخي شاخه هاي حزب اسلامي)‌ پروژۀ احداث پايپ لاين انتقال انرژي تركمنستان به سوي افغانستان كه قرار بود به وسيلۀ شركت امريكايي يونيكال، بريداس ( آرژانتيني) ودلتا ( عرب) اعمار شود وطول آن 1700 كيلومتر

 (نزديك ترين راه به شبه قاره هند)‌ پيشي بيني شده بود،‌ سبوتاژ شد و هنوز هم با سرنوشت نا معلومي رو به رو است.

جالب اين جاست كه رضا پهلوي پسر ارشد محمد رضا پهلوي شاه فقيد ايران كه حدود پنجاه سال عمر دارد و در ايالات متحده امريكا به سرمی برد،‌ در سال 1998 ميلادي دريكي از جلسات سري به نمايندگان يونيكال و بريداس درامريكا توصيه كرده بود كه كار اعمار خط استراتيژيك انتقال انرژي سرخس- ايرانشهر ايران تكميل شده و آنان بايد براي انتقال انرژي به شبه قاره هند، از همين مسير استفاده كنند. يكي از نمايندگان به آقاي پهلوي گفته بود كه درايران، حكومت آخوند ها و مخالفان شما مسلط اند و شما مخالف سوگند خوردۀ نظام آخوندي هستيد، پس چرا براي شركت هاي غربي اين گونه توصيه مي كنيد؟

ايشان گفته بود كه براي من منافع ملي ايرانيان اهميت دارد ومهم نيست كه چه نظامي دركشور من حاكم است. با كمال تأسف كه  رهبران افغانستان نه تكنوكرات ها، نه جهادي ها و نه طالب ها نسبت به كشور شان احساسي مانند رضا پهلوي نداشتند؛ زيرا افغانستان با بحران رهبري ملي مواجه بود.

در دورۀ بعدي كه طالبان روي كار آمدند،‌ ايرانيان با وصف آن كه با نقش رهبري احمدشاه مسعود درعرصه سياست افغانستان مخالف بوده و در انحلال پرو‍ژۀ حفظ كابل به نفع مسعود مشاركت داشتند، به منظور حفظ توازن در جنگ و استمرار درگيري و نا امني درافغانستان به ارسال كمك هاي ( خارج ازقاعده) نظامي به جنبش مقاومت شروع كردند. تا آن زمان احداث خط لولۀ سرخس- ايرانشهر به طوركامل خاتمه يافته بود و نوبت به اجراي برنامۀ حياتي دوم رسيده بود.

ناحيۀ تاريخي سرخس ميان تركمنستان، ايران و افغانستان تقسيم شده است و در خطوط مرزي سه كشور افتاده است. حكومت ايران در توافق قبلي با حكومت تركمنستان، دو ذخيرگاه بزرگ يكي درسرخس تركمنستان ويكي هم در سرخس ايران اعمار كرد. هدف از اعمار پرهزينۀ ذخاير آبي  درآن سوي مرز آن بود كه جريان بزرگ آب بالا مرغاب از خاك افغانستان از راه ناحيه كوچك تركمن نشين موري چاق وارد خاك تركمنستان مي شود وآن گاه به ذخيره گاه سرخس تركمنستان  كه به مصرف ايران اعمار شده است، مي ريزد. وقتي ذخيره گاه آبي سرخس تركمنستان از آب دريا هاي افغانستان لبريز مي شود، جريان آب به طور طبيعي دوباره به سوی خاک افغانستان دور برمی گشت. اما ایرانی ها مسیرآب را به سوي ذخيره گاه آبي سرخس ايران هدايت کردندو با انحراف جریان آب به ذخیره گاه آبی ایران، به امتياز بزرگ حياتي دست پيدا كرده است. حال مي توان فهميد كه چرا هزينه گزاف بند آب سرخس تركمنستان به وسيلۀ ايران پرداخته شده است. زياني كه ازين رهزني آب به افغانستان مي رسد اين است كه كشور ما ازمنبع بسيار غني آب به طور طبيعي محروم مي شود وجريان آب هرگز از ذخيره گاه سرخس ايران  دو باره به خاك افغانستان راه پيدا نمي كند.

درمراسم افتتاح هر دو سد آبي درسرخس تركمنستان وايران دربرج حوت يا اسفند ماه سال 1380هجري شمسي آقاي علي اكبرهاشمي رفسنجاني سياست مدار، روحاني و رئيس جمهورسابق ايران كه فعلا رياست تشخيص مصلحت نظام در جمهوري اسلامي ايران را برعهده دارد،‌ به ناحيۀ مرزي سرخس سفركرد. قرار بود

صفرمراد نيازوف رئيس جمهور فقيد تركمنستان نيز درگردهم آيي سرخس حضور یابد. اما آقاي نيازوف به بهانۀ خرابي اوضاع جوي از حضور درمراسم گشايش آبگیرهای بزرگ درسرخس احتراز كرد. عدم اشتراك آقاي نيازوف توجه وي به نگاه جديد جهان نسبت به افغانستان ومسايل مربوط به آن بود. وي به اين نكته پي برده بود كه افغانستان در محور توجه جامعۀ جهاني قرار گرفته و رويارويي با افغانستان و كشورهاي حامي اين كشور را به سود تركمنستان تشخيص نداده بود.

ممكن است از سوي ايراني ها پرسشي مطرح شود كه اعمار بند هاي آب درخاك تركمنستان و ايران به منافع افغانستان چه ربطي دارد؟ آن ها ممكن است استدلال كنند كه در صورت عدم اجراي پروژه هاي اعمار بند آب درآن سوي مرز افغانستان، آب افغانستان مانند قرون گذشته به سوي اين مناطق سرازير مي شدو افغان ها نيز جلو جريان آب را نمي توانستند سد كنند.

درساده ترين استدلال شايد آنان مطرح كنند كه شما افغان ها اگر توان داريد، نگذاريد مجاري مختلف آبي از كشور تان خارج شده و به قلمرو كشور هاي ديگر راه يابد.

بايد توضيح داد كه تركمنستان يك منطقه كويري است و به ويژه در مناطق مرزي با افغانستان از نعمت ذخايرآب آشاميدني و صحي محروم است. آب افغانستان از باريكۀ موري چاق و مجاري ديگر مفت و مجاني به خاك آن كشور سرازير مي شود و ايران بعد از پر شدن ذخيره گاه سرخس تركمنستان، آب افغانستان را به بند هاي آبي خويش ذخيره (بدون بازگشت به خاك افغانستان)  مي كند.

برپايۀ همين محاسبه، مصارف احداث ذخيره گاه سرخس تركمنستان از سوي ايران پرداخته شد. بدين ترتيب، تركمنستان از حساب آب رايگان افغانستان از يك سو صاحب يك ذخيره گاه بزرگ شد و از جانب ديگر، ذخيرۀ آب درخاك آن كشور، اقتصاد تركمنستان را از چندين جهت، توسعه داده است. انگيزۀ اقتصادي راز حفظ توازن جنگي درافغانستان از سوي ايران، همين بود كه پروژه هاي ذخيره آبي در ناحيۀ سرخس ايران و تركمنستان به پايۀ اكمال برسد و اين پروژه ها مطابق برنامۀ ايران عملي شدند.

بعد از پايان كار ساخت بند هاي آب درسرخس،  كمك هاي ايران به جبهۀ مقاومت سستي گرفت و مقامات  ايران به طور سري با طالبان وارد مذاكرات شده و هيأت هايي ميان دو طرف مبادله شد كه اسناد كامل آن موجود است. از مجموع اين پروژه هاي حياتي براي افغانستان نه تنها يك سر مو سودي نرسيد، بل، كشور ما دراثر ادامۀ جنگ و تشدد، بيشتر از گذشته ويران تر شد و نيروي انساني جامعۀ افغانستان درجريان جنگ و مهاجرت و كشتار هاي دامنه دار بسيار ضعيف شده است.

اگر درافغانستان با اين گونه دست اندازي ها جنگ ادامه پيدا نمي كرد، حكومت و مردم افغانستان فرصت آن را مي يافتند تا خود مديريت استفادۀ بهينه از ذخاير آبي خويش را دردست گيرند و با بهره گيري از امكانات طبيعي و ملي، زيرساخت قدرتمندي را دركشور خود شان ايجاد مي كردند اما چنان كه ذكر شد، ايران درمشاركت با پاكستان، فرصت هاي يك زندگي عادي و چانس ها براي ايجاد يك ساختار رهبري سياسي درافغانستان را ربودند و زنجيرۀ فاجعه از پس فاجعه را دراز تر كردند.

ايران درسال هاي حكومت داود خان، و ر‍ژيم هاي بعد از آن، چرا نتوانسته بود مشكل استراتيژيك كمبود آب در مناطق مرزي را به نفع خویش حل كند؟

ايران درآن دوران ها، توان و فرصت چنين كاري را نداشت. حكومت هاي گذشته، نظام و سياست هاي تعريف شده و مشخصي داشتند كه منافع ملي افغانستان را با تكيه بر كنوانسيون هاي بين المللي حراست مي كردند و درسازمان ملل متحد به حيث عضو فعال ازموضع معيار ها وقوانين حاكم بر معادلات جهاني سخن مي گفتند.

ایران درسال هاي پس از 1371- 1380 موفق شد تا زيرساخت هاي فني ذخيرۀ آب افغانستان را براي خودش به پايۀ اكمال برساند و راه بازگشت دو بارۀ آب به افغانستان را براي هميشه مسدود كند. ازسوي ديگر درطي سال هاي جنگ، ايران موفق شد تا شركت هاي بين المللي را از نزديك شدن به ميدان سرمايه گزاري افغانستان برحذردارد.[5]

آقای و- ح از شبکۀ دی ایکس که بنا به دستور مسعود دریک مرحله، مأموریت مشترک برضد ایران را انجام می داد، می گوید که احمد شاه مسعود همیشه از تأسیسات مرزی ایران با افغانستان سوال می کرد ومی گفت:

 آن چه به نقش ایران دربحران منطقه ای افغانستان رابطه می گیرد؛ تا زمانی که ایران تأسیسات آبی خود را اکمال نکرده وپروژۀ انتقال خطوط انرژی از ترکمنستان به سوی افغانستان وپاکستان را به سود خویش سبوتاژ نکند، جنگ درافغانستان متوقف نخواهد شد. و- ح با اشاره به پروندۀ ایران که از سوی مسعود دنبال می شد، ازبازی های دهشتناک اطلاعاتچی های ایران درافغانستان روایات مستند دارد. وی می گوید:

درسال های مقاومت، آقای حسینی معاون اطلاعات سپاه مشهد درپایگاه انصار همراه با آقای مرتضوی یک روز به دیدار من آمد.  آقای مرتضوی قبلاً قنسول جمهوری اسلامی درکابل و سپس درزمان ریاست جمهوری آقای کرزی به قنسولگری هرات توظیف شد.

این آقایان به من پیشنهاد دادند که درادامۀ همکای های مشترک، مایل هستیم دربارۀ معامله برای انجام وظیفۀ خاص با شما حرف بزنیم.

آقای حسینی توضیح داد:

 این وظیفه دربدل پول به وسیلۀ شما انجام می شود که هم مؤید همکاری متقابل میان جنبش مقاومت است و هم به بقای ملی جمهوری اسلامی ایران فایده می رساند. انجنیرمحبت عضو شرکت سینا کمیکل کمپنی که آن هم تحت ادارۀ من بود، درجلسه حضورداشت. وی درزمان شادروان دکترنجیب الله، به عنوان معاون مدیریت پنجم ادارۀ ضد جاسوسی شماره دوم کارمی کرد و درآن وقت به اسم "امیری" مرا همرایی می کرد.

حسینی با اشاره به امیری از من سوال کرد:

ازخود است؟

گفتم: آره! مشکلی نیست!

او گفت: شما باید آقای حسین خانی قونسل ایران درهرات را بزنید! آیا امکانات دارید؟

من فوری قضیه را درک کردم اما خودم را به حاشیه زدم:

آیا طالبان درین جا قنسل دارند؟

حسینی: آقای و- ح ، ما می خواهیم شما دربدل پول، کار حسین خانی قونسل ایران درولایت هرات را تمام کنید! پرسیدم آیا امکانات دارید؟ من درآن سال ها به نام و- ح درایران فعالیت می کردم.

و-ح: آره!

متوجه شدم که انجنیرمحبت به سراسیمگی افتاد وبه حسینی گفت:

سیگار دارید؟

حسینی سیگاری برایش آتش زد. حسینی ازین نگران بود که انجنیرمحبت چرا و به چه علت، ناگاه حالتش دگرگون شد. من به حسینی اطمینان دادم که نگران نباشد!

حسینی گفت: دوصد هزار دلار کافیه؟

و-ح: این مبلغ اندک نیست؟ من خود تاجرهستم و برای اجرای این کار به دسته های مسلح پول می دهم!

حسینی: پنجاه هزاردلارپیش پرداخت می کنیم. بعد ازاجرای عمل بقیۀ پول دراختیارتان قرارمی گیرد. حالا می توانید هزینۀ سفر ازما بگیرید تا درداخل ولایت هرات، مجریان عملیات برای کشتن حسین خانی را تنظیم کنید.

آقای و- ح توضیح می دهد:

متوجه شدم که برنامۀ تخریب جامعۀ سنی وشیعه دردست اجرا است. مسعود با توجه به حوزۀ مأموریت من در رابطه با ایران، قبل از توضیح هربرنامه، هشدار می داد که ایران تا زمان اکمال تأسیسات آبی درناحیۀ سرخس مرز با افغانستان و ترکمنستان وایران و جلوگیری از احداث لولۀ گاز ترکمنستان از طریق افغانستان به سوی شبه قارۀ هند، از سبوتاژ زندگی، آموزش، صلح، تولید و انسجام اجتماعی جامعۀ افغانستان دست بردار نخواهد شد. بعد از ملاقات با آقای حسینی ومرتضوی با سرعت از ایران خارج شدم. ازولایت هرات به وسیلۀ دستگاه ماهواره با احمدشاه مسعود درتماس شدم. ماجرا را شرح دادم. هنوز سخنانم به پایان نرسیده بودکه مسعود حرفم را گرفت:

گپ تان را گرفتم. اگرمی شنوی به زودی قضیه را ازهرطریقی که می توانی افشا کن. این ها هویت افغان ها را ترور می کنند.  شخصیت مردم ما را تروریست معرفی می کنند وازسوی دیگر، جوی خون درهرات به راه می افتد. این طرح رهبری ایران است. یک نفر را به تلف می دهند اما کمر هراتی ها را می شکنند.

مسعود باردیگر سخنانش را خلاصه کردوگفت:

این مسأله به نظر من مقدمۀ یک پلان خونبار است. اگربحران با کشتن قنسول ایران شروع شود، جنگ ودفاع ازافغانستان مشکل می شود. ازامکانات دی ایکس عاجل کار بگیرید.

منظوراز امکانات دی ایکس، ظرفیت اطلاعاتی مسعود درمیان طالبان بود که تحت رهبری ملاخاکسار وفعالان دست دوم درامور ضد جاسوسی آبدیده شده بودند.

و- ح می افزاید:

وقت خیلی اندک بودو باید با سرعت دست به عمل می زدیم. با مولوی احسان الله سرفدا معاون اپراتیفی استخبارات طالبان که درشبکۀ دی ایکس فعال بود درتماس شدم. اواگرچه به دلیل مخالفت با پاکستان، صلاحیت کاری چندانی نداشت، موفق شد قضیه را آن طوری که مسعود مطرح کرده بود، به سمع ملاعمر رهبرطالبان برساند. ملاعمراز لحاظ ذهنی نسبت به سوء استفاده از احساسات مذهبی از سوی ایرانی ها درافغانستان شدیداً حساس بود. وی به والی طالبان درهرات دستور داد که امنیت کامل قنسولگری ایران درهرات را تأمین کرده و هرکسی را که به سوی ساختمان قنسولگری نزدیک شوند، با گلوله از پا درآورند و لاشه های شان را به دار آویزند.

بدین ترتیب، اطلاعاتی های ولایت فقیه نتیجه گرفتند که پلان به خون کشیدن هراتی های شیعه وسنی که به خاطرحفظ منافع جمهوری اسلامی طرح شده بود، افشا شده است.[6]

اما شبکۀ آقای حسینی ومرتضوی اشتباه اولی را با اشتباه دومی تکرار کردند تا طرح اولی که نتیجه نداده بود با اجرای حادثۀ خونین دومی جبران شود. این بار نوبت مولوی موسی ازرهبران سنی مذهب ایران مقیم ولایت هرات بود که باید به حیث پیشمرگ قربانی می شد تا باردیگر، از راه دیگر، نوبت به کشتن حسین خانی می رسید. آنان دریک عملیات سریع مولوی موسی را به قتل رسانیدند تا خشم اهالی سنی مذهب هرات را علیه شیعیان به خصوص مرکزشناخته شده ( اداره قنسولی ایران) برانگیزند. آن ها محاسبه کرده بودندکه سنی ها به خشم می آیند وبه خاطرگرفتن انتقام مولوی موسی، به قصد کشتن حسین خانی بالای کارمندان ادارۀ قنسولی ایران یورش می برند. درصورت اجرای طرح، دو هدف به دست می آمد: مولوی موسی از صحنه حذف می شدو ثانیاً هرات تا مدت های  طولانی درقعر بی اعتمادی وکشتار وبی نظمی غوطه ور می شد. اما چون پلان از قبل افشا شده بود، نیروهای طالبان با سرعت ازخیزش مردم به سوی شیعیان ویا مراکز ایرانی جلوگیری کردند.

کارمند اداره دی ایکس می گوید:

این دومین بار بود که ایرانی ها دست احمد شاه مسعود را دراطفای این آتش دخیل می دیدند.

شبکۀ دی ایکس بعد از شهادت فرمانده مقاومت، گزارش دیگری را درآستانۀ تهاجم ارتش امریکا برمواضع طالبان درسال 2001درج کرده است. گزارش مشعر است که آقای حسینی جاسوس ایرانی ازبرخی اعضای جنبش مقاومت می خواهد که برسرمعامله ای "سودآور" صحبت کنند. دو نفر از شبکۀ دی ایکس وارد عرصه می شوند. آقای  مرتضوی از( ادارۀ حفاظت سپاه) نیز درجلسه حضورمی یابد.

 

 آقای حسینی به کارمندان مخفی دی ایکس می گوید:

اگردوست ما هستید بند کجکی ولایت هلمند را در بدل پول گزاف انفجار بدهید. اگراین کار را نکنید، درجریان حملۀ امریکایی ها به هلمند وسایرنقاط افغانستان، این نیروگاه برق خود به خود بمباران می شود. شما این کاررا عملی کنید وپول زیادی هم از ما بگیرید. ما کارزیادی از شما نمی خواهیم که رسوایی برپا کند. نیروگاه کجکی چهار توربین تولید انرژی دارد. کارشما این است که فقط بولت های اصلی را بازکنید وبه جای آن بولت هایی را که ما برای شما می دهیم، درتوربین نصب کنید وتمام!

معامله ظاهراً رو به راه می شود؛ اما این برنامه به زودی از سوی دکترمؤمن وابسته به شبکۀ ویژه ضد جاسوسی مسعود رد یابی شده و اطلاع آن به زودی دراختیار نیروهای بین المللی درخلیج قرارمی گیرد. بعد از افشای پلان تخریب نیروهای برق کجکی ممکن بود شبانگاه هواپیماهای ایرانی به این کار مبادرت ورزند تا مسئولیت حادثه به دوش نیروهای بین المللی بیافتد. نیروهای امریکایی بلافاصله اعلام کردند که فضای افغانستان کاملاً درکنترول ارتش امریکاست وهرهواپیمایی که درمنطقه درصفحۀ رادارمشاهده شود، آماج قرارخواهد گرفت.

 

مسعود به حلقات دی ایکس سفارش کرد که سعی کنند درفواصل کوتاه مدت درموقعیت های متغییر به فعالیت های شان ادامه دهند. این مقارن زمانی بود که احمدشاه مسعود به اروپا سفر کرد وبعد ازبازگشت به پنجشیر، تحرکات ایران به خاطر انزوای وی تشدید شده بود. دکترنادرشاه احمدزی ومسئولان شبکۀ دی ایکس درتوضیح اطلاعات تحلیل شدۀ خویش می گویند که بعد از بازگشت مسعود به افغانستان، ایران احتمال موضع گیری عریان وشدیدتر احمدشاه مسعود علیه آن کشور را پیش بینی کرده بود. شبکه های ضد جاسوسی مقاومت مطلع شده بودند که ایرانی ها نسبت به این نظریۀ مسعود که ایران تمام نیروی خود را درامر کشتن هویت افغان ها به کار می گیرد، عملیات خویش را از قبل با کشورهای دیگر پیوسته تنظیم می کردند.

احمدزی می گوید:

مسعود بعد ازسفر اروپا روزی دریک پایگاه نظامی توپچی درولایت تخار، مرد کوتاه قدی را مشاهده کرد که به افرادخودش شباهت نداشت. از اطرافیان پرسید که این شخص کیست؟

برایش گفته شد که این شخص سردارموسوی رابط ایران با جنبش مقاومت است.

مسعود: چه نوع رابط؟

و ازسردار موسوی می پرسد: شما درین جا چه می کنید؟ چه گونه درین نقاط حساس مثل خانۀ خودقدم می زنید؟ اگر بحث برسر انتقال اسلحۀ ایران به این جا است، این مسأله خیلی ساده است. ما پول می دهیم و شما اسلحه می دهید. این جا چه می کنید؟

احمدزی می گوید:

مسعود خیلی عصبانی بود ودرین باره فکر می کرد که ازجمع اطرافیان چه کسی این شخص را درمکان های سری راه داده است؟ مسعود بار بزرگی را بردوش می کشید.

مسعود به سردار موسوی می گوید:

مهمات واسلحۀ شما ضعیف وبی کیفیت است. پول ما را می گیرید؛ اما مرمی (گلوله) هایی را که دراختیارما قرار می دهید، میله های تانک ها را منفجر می کند. دربرابر هرگلوله 63 دالر ازما می گیرید. همچنان راکت های شما دستگاه های پرتاب موشک را از کار می اندازد.[7]


[1] . " وحید مژده – همان کناب ، همان صفحه همچنان درپایان کتاب حاضر اسنادی را مشاهده می کنیدکه یک هیأت رسمی طالبان به دعوت مقامات ایران روانۀ آن کشورشده اند که دربارۀ رابطۀ اقتصادی میان طالبان وایران مذاکره کنند." این سفر ها ازسوی اطلاعات مسعود کشف شده بود. بعدازسفر هیأت دوم طالبان به ایران، یک هیأت ایرانی هم تحت نام خبرنگاران به کابل سفرکردند که مأموریت جاسوسی دوسویه را شروع کردند. برخی اطلاعات ضعیف وبی اهمیت را به جنبش مقاومت هم ارسال کردند وبه این ترتیب بازهم وانمود می کردند که قاتلان دپلومات های ایرانی درمزارشریف طالبان اند! طالبان بعد ها گفتند اگر ما دپلومات های شما را کشته ایم، سند ومدرک ارائه کنید. بعد ازآن ایرانی ها درین باره خاموشی گزیدند. بعد از شهادت مسعود، شبکۀ ضد جاسوسی مقاومت دریافته بود که ایران درصدد ایجاد یک ائتلاف میان لشکربازمانده ازمسعود وطالبان بود تا علیه امریکا یک حرکت فراگیر را درخارج ازمرزهای شان سازماندهی کنند.
[2] . دکتر نادربعد ازاشتراک درعملیات های خنثی سازی برنامه های تروریستی درجریان سرنگونی طالبان، درایران زندانی شد. وی بیش از سیزده ماه درزندان های ایران مورد شکنجه قرارگرفت تا اسراراطلاعاتی احمدشاه مسعود وسیستم فعالیت اطلاعاتی وی را افشا کند. بازجویان ولایت فقیه درین امر ناکام شدند. دکترنادربعد اززندان از سوی مراجع ارشد امنیتی مورد تجلیل قرار گرفت و نظریه های وی درجامعۀ بین المللی درامور امنیت افغانستان ومنطقه ازاهمیت برخورد داراست.. به عکس ها واسناد درآخر کتاب مراجعه کنید.
[3] . قرارگاه انصارمشهد مرکزآموزش تروریست های برون مرزی درایران است.
[4] . من درجلد اول کتاب"یادداشت های سیاسی" این مسأله را با استفاده ازمنابع دی ایکس اجمالاً شرح داده بودم. درین کتاب نیز حسب ضرورت فشردۀ آن جا گذاری شده است. مؤلف
[5] . وقتی مسعود به شهادت رسید درزیرنویس شبکه خبر تلویزیون ایران این طور نوشته بودند:
"احمدشاه مسعود یکی ازفرماندهان مخالف طالبان کشته شد.!" رژیم "جمهوری اسلامی از وی نه به نام "مجاهد"، نه "مبارز" ونه "شهید" نام نبرد. اگریک الکلیست عرب ازهرجایی که باشد روی خیابانی گمنام به زمین بخورد، تمام رسانه های جمهوری اسلامی! فریاد می کشند وشهیدش می خوانند ویا جمعی ازفواحش وروسپی های استخدام شده را به نام خواهران به مأموریت های ضد اسلامی خصوصاً ضد افغانستان می گمارند تا جمهوری دروغین اسلامی را بیمه کنند.
بعد ازبازگشت مسعود ازسفر اروپا، ایران بیشتراز پیش ازسیاست مسعود نسبت به ایران بیمناک شده بود. ازآن زمان به بعد تماس ها میان ایران وطالبان درسطوح مختلف رسمی وسری ادامه یافت. بعد ازحادثۀ نهم ویازدهم سپتامبر ایران طالبان را به خود نزدیک کرد که درآستانۀ حمله امریکا به افغانستان جبهۀ گسترده ای را به تبانی با القاعده وطالبان برضد امریکا سازمان دهی کند. قبل ازشروع تهاجم هوایی امریکا یک گروه از ایرانیان وابسته به اطلاعات سپاه به کابل داخل شدند ودربام هوتل انترکانتی ننتال دستگاه ماهواره ای شان را نصب کرده بودند.
اسامی ایرانی های اطلاعاتی با گذرنامه های ایرانی به شرح زیر است:
1. رضا اسماعیلی ولد اکبر شماره گذرنامه (5403479)
2. مصطفی آغا محمدی ولد رضا شمارۀ گذرنامه ( 5297918)
3. محمدرضا حمیدی ولد ....... شمارۀ گذرنامه ( 3075637)
4. محمد جواد رضایی ولد محمد.... شمارۀ گذرنامه (5385446)
5. محمدباقر جعفری ولد ....... شمارۀ گذرنامه ( 3602928)
این هیأت اطلاعاتی، یک دستگاه ماهواره را دربام هوتل کانتی ننتال عیار کرده و به ایران اطلاعات جنگ را می فرستادند. شمارۀ ماهواره:
00873761289247
این پنج فرد اطلاعاتی ایران به کشورهای اندونیزیا، مالیزیا نیز درارتباط به انفجارمهیب ناحیه بالی دراندونیزیا نیز با همین گذرنامه ها سفرهایی انجام داده بودند. این افراد که تحت نام خبرنگاران به طور اضطراری وارد کابل شده بودند، بعد ازحملات امریکا وسقوط طالبان نیزمدتی درافغانستان باقی ماندند.
[6] . آقای حسین خانی بدون شک حالا درافغانستان یا درکشورخودش به سر می برد. با مطالعۀ این کتاب می تواند نسبت به حکومت واهدافی جمهوری اسلامی ایران درمورد فرزندان ایرانی سردرگریبان ببرد و قضاوت کند. هرچند ازآن زمان بیش از ده سال سپری شده است وآقای حسین خانی خود شاهد است و تجربه اندوخته است که مردمش با چه رژیمی رو به رواند. آقای خانی خود گواه است؛ حکومتی که ناموس دختران، مادران وخواهران ملت خود را درزندان کهریزک وبازداشتگاه های دیگر مورد تجاوز قرارمی دهد، بالای افغان های بیچاره و مادران وخواهران ما افغان ها چه دغدغه ای خواهد داشت!
ایران ازسالیان درازی به این سو به منظورمقابله وسرکوب روشنفکران اصلاح طلب، دموکرات وهوادارآزادی وهمزیستی گروه های ویژۀ ای را از میان برخی از افغان های مهاجر وآنانی که سال ها پیش هویت شان از سوی استخبارات دستکاری شده و رنگ وبوی افغانی وایرانی بودن شان زایل شده است، تشکیل داده وازآنان استفاده می کند. گزارش ها می رسانند که همین گروه های ویژه بودند که عمدتاً درسرکوب وقلع وقمع دانشجویان ومنتقدان رژیم ایران در"کوی دانشگاه" سهم گرفتند و به عنوان ارتش اجیر، ازادی خواهان ایرانی را به خاک وخون کشانیدند. علت ایجاد گروه های ویژه آن است که ارتش وسپاه ایران برضد هم میهنان دانشجو وافراد عادی اسلحه به کار نمی گیرند و کمتر موردی پیش می آید که با قمه ودشنه وخنجر به سوی ناراضیان حمله ورشوند.
 
[7] . منابع اطلاعاتی درهمان سال ها به یاد می آورند که باری هواپیمای دکترعبدالله نمایندۀ مسعود درفرودگاه مشهد به سوخت نیاز داشت وتا زمانی که پول پرداخته نشد، ایرانی ها ازدادن سوخت جلوگیری کردند. 


پیوند های مرتبط با موضوع:

ورود به صفحه ویژه ی رزاق مامون در آسمایی