رسیدن به آسمایی:  05.03.2011 ؛ نشر در آسمایی: 06.03.2011

رد  پای فرعون

 

نقش ایران در ترور احمدشاه مسعود

 

نویسنده : رزاق مأمون

 

 

سرگفتار نویسنده:

همین حالا که پیشگفتار کتاب حاضر را می نویسم، بغضی تاریخی درگلویم بالا آمده است. به این می اندیشم که هیچ کسی نه از جنس کافر یا مسلمان یا مسلمان نماهای کافر اندورن نخواسته یا نتوانسته روح ما افغان ها را به مثابۀ مخلوق خداوند بشناسد. شاید درین حکمتی است که پامال گران عدالت وکرامت انسانی، هیچ گاه از دام وخطر افغانستان نیز درامان باقی نمی مانند. گاه دراعماق حکمتی فرومی روم که ذهنم توان نقب زدن بیشتردرژرفای آن را ندارد و لاجرم از روح خودم یاری می جویم؛ روحی که ذره ای از روح کل افغانستان است. از خود می پرسم:

ما برای بقا وماندگاری و داشتن ابتدایی ترین حق زندگی بهتر چقدر باید برای رفاه دیگران تاوان بدهیم؟ گاه از درگاه خدا می پرسم:

آیا دورۀ مصیبت های ما رو به پایان خواهد بود؟

 این کتاب را به حرمت حکمت های معنوی این مرزبوم با آدم هایش به پیشگاه شما هدیه می کنم. خطه ای که هویت و وجدانش را مورد ضربه قرار می دهند تا ساکت باقی بماند. اما آیا هویت ووجدان یک ملت درگورستان خموشی فرومی خوابد؟ دنیا پسندان روح باخته شاید درین باره چندان فکر نکنند؛ مگر نتیجۀ بازی با روح افغانستان همیشه یک چیز بوده است: شکست فراعنه تحت هراسم ورسمی که به این جا پا می نهند و پیشانی شان را به سنگ ذلت می کوبند و جا خالی می کنند.

این کتاب شاید اولین بار است که با این طرح وفضا ارائه می شود. احساس می کنم که نسل امروز افغانستان ازانبوهۀ رنج های پدران ومادران شان چیزهای جاودانه ای اندوخته اند تا پیام این کتاب را به قدرتی عملی مبدل کنند.

 این تلاش من درواقع سفری برای نرسیدن به مرزی مشخص است. من رؤیا های خود را برای ایجاد قدرتی پس انداز کرده ام که مرزهای عظمت وبیداری را پشت سر بگذاریم. رؤیا هایم را برای شما و مردم این سرزمین اسرار ومعنا های دست ناخورده، این طور تعبیر می کنم که نگذارید به دست خود ما، سقف خانۀ مشترک ما به روی خود مان بریزد. درضمن پیامی دارم برای گمشده گانی که برای دیگران فکر می کنند وانرژی های شان را به زیان این خانه مشترک و به سود دشمنان خود وهویت شان به کار می گیرند. می خواهم برای آنانی که برای دیگران برضدکشورشان کار می کنند، دعا کنم که این کتاب، وجدان حتی به خواب رفتۀ شان را به نفع مادران، پدران، خواهران وانسان های افغانستان بیدار کند.

مردن یا زنده ماندن؛ این سوالی است که هماره من وشما با آن روبه رو بوده ایم. حالا ما زنده ایم، برنده ایم؛ می خواهیم شاهد بازندگی آنانی باشیم که با مشیت خدا وروح انسان افغانستان بازی کرده اند.

بازی های گلادیاتوری ایران وپاکستان وروس وهرخارجی دیگر را باید برسرزمین های خود شان انتقال داد. این جغرافیای محکوم وپیچیده، اکنون همه را به محکومیت کشانده و دردام های خود شان گرفتار کرده است. من باورمندم که افغانستان غریب، بیچاره، جنگ زده وهرنام دیگری که بدخواهان وآزمندان بالایش می گذارند، به برکت مشیت خداوند، مرکزتحولات عالم خواهد بود. پس ازین، همه جا ازهمین جا یا به ورطۀ ویرانی می غلتند و یا این که نقشۀ تقدیر شان درهمین جا طراحی می شود.

امیددارم که این کتاب، سطح درک، تحلیل ونگرش اقشار تحصیل کرده وصاحبان این سرزمین را درمسیردرک ودریافت های تازه ای هدایت کند تا دید تاریخی واجتماعی ما از کلی نگری ها و سنجش های عامیانه درمورد خود مان ودیگران به نفع آیندۀ نسل های ما متحول شود.

 

رزاق مأمون

کابل- مکروریان دوم

ماه اسد سال 1389 خورشیدی

پیوند های مرتبط با موضوع:

ورود به صفحه ویژه ی رزاق مامون در آسمایی