رسیدن به آسمایی:  16.02.2011 ؛ نشر در آسمایی: 17.02.2011

نصیرمهرین

خود کامه گان دزد سالار فرو می افتند

صدایی که در شروع زمستان از قیام مردم تونس برخاست، حلقات به هم پیوسته ی زنجیری را در منطقه به تکان واداشت، که هنوز ره می پیماید. این صدا و صدا ها ، فریاد های نهفته و متراکم شـــده در سینه های مردمانی بود، که سالها شاهد بی عدالتی ، فقر، اِعمال گونه های ستم و تبعیض خودکامه گان بودند.

خصوصیات مشترک سیاسی در حاکمیت و وجوه مشابه اجتماعی ، وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم، زمینه ی تأثیرپذیری و همزمانی قیام ها را فراهم آورد. این است که اگر تحلیلگر سیاسی ، تصویری از دزد سالاری نظام متکی به دزدی و فساد در تونس ارایه می کرد، نام زین العابدالدین تونسی برای مصری، چهره ی دزدی و فساد دستگاه حسنی مبارک را مجسم می نمود. وضع در بقیه کشورهای منطقه نیز حالت مشابه را می گرفت. از آن رو بود که نیازمندان تغییر وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، خود کامه گان سرکوبگر را آماج حملات قرارداده اند.

بدون گمان، آن چی درین جوامع رخ داده و رخ میدهد؛ نتایجی که در شرف شکل گیری اند، سزاوار تأمل و بازاندیشی بسیار توانند بود. ازمیان نکات طرف تأمل و بررسی، چند مورد بیشتر به عنوان تجربه ی دو کشور تونس ومصر و کشورهای مشابه در نظر میایند:

- نخبه گان سیاسی که در مبارزات ضد استعماری ، کسب استقلال، یا ملی سازی سرمایه های بیگانه گان، سهم داشتند، به سوی خود کامه گی تا آن جا پیش رفتند که تمام خاک کشور را ملکیت خویش و مردم راخدمتگاران مطیع و مشکور پنداشتند. دیری از استقلال تونس نه گذشته بود که ابو رقیبه مبارز و نامدار، به عنوان مالک تونس و مردم آن کشور به فرمانروایی پرداخت.

- نظام جمهوری رامسخره نمودند. نمونه ی زشت خودکامه گی را زیر نام جمهوریت ارایه دادند .ابورقیبه خود را درسال 1975 رییس جمهور مادام العمر نامید. و اگر زین العابد الدین طی توطیه ی فریبنده او را برکنار نمود، تحقق همان آرزوی مادام العمر بودن ابورقیبه را برای خودش در پیش گرفت. کاری را که درست حسنی مبارک انجام داد. در واپسین سالها و ماه هایی که مریضی و کهولت سن به سراغ مبارک آمده بود، پای فرزند را برای جانشینی در میان آورد. راه و روشی که از سنت پیشینه ی خانواده های سلطنتی مطلقه ی شرقی حکایت داشت، در چهره ی نظام جمهوری خود کامه ادامه یافت. در بقیه کشورهای منطقه، آنانی هم که خود را رییس جمهور مادام العمر اعلام نه نمودند، در عمل، به آن مقام تا روز مرگ نشسته اند. امروز صدای نارضایتی بر در و دیوار ساختار های نا تحمل آنها نیز می کوبد.

این گونه حکومتگری همراه شد با زراندوزی، فساد اداری، ایجاد و تقویه ی نهادهای سرکوبگر و شبکه های مخوف پولیسی.

درسوی دیگر اکثریت عظیم مردم در حسرت دسترسی به حد اقل امکانات زنده گی به سر می بردند. نسل درس خوانده و حساسی که شاهد تحولات جوامع دارای نظام دموکراسی بود و مصایب خودکامه گی را در کشور خویش به نظاره می نشست، هر روز بیش از پیش آماده ی ابراز نارضایتی می شد. در واقع از نظر اجتماعی و فرهنگی، وضعیت این کشورها در سطحی بود که دیگر نظام خود کامه غیر قابل تحمل شده بود.

قیام های برحق مردم ناراضی ، پاسخی بود به این نیازها.

این قیام ها جوانب متعدد تحسین و آموزش ها را با خود حمل کرد. ادعای رهبری در یک حرکت جمعی و متشکل از اجزای مختلف با باورهای مختلف، وجود نه داشت. احترام متقابل در میان اجزای قیام وجود داشت همه خود کامه و شعار برکناری او را نشانه گرفتند. قیام مردم مصر، درس جالبی از موقف شرمسارانه ی روحانیت رسمی و دولتی نیز بر جای نهاد. روحانیتی که در کانون رسمی الازهر در کنار دولت مصر ایستاد، در روزهای که آبروباخته گی حسنی مبارک بسیار مشهود بود، در دفاع از او و نکوهش قیام فتوا صادر کرد-عملی که در پهلوی سرنگونی مبارک، به بی اعتباری الازهر بیشتر انجامید.

قیام مردمان این دو کشور و قیام هایی که در منطقه در حال رشد اند، درسی را در گوش دولتمردان زر اندوز نیز می آویزد. آنها نه می توانند به ذخایر ارزی و سرمایه های بیرون کرده از کشورهای شان دسترسی بیابند. بانکداران با خبر از تمام جزییات پیشینه ی سرمایه ها وقتی می بینند که مردم آن کشور و جهانیان از سرمایه های انتقال داده شده آگاهی دارند، حساب های آنها را می بندند. آن چی در برابر زر اندوزی های حسنی مبارک در سویس رخ داد، افزون بر آن که از چنین سرنوشتی حاکی است، کارنامه های برخی از فرعون های مصری یا نماد های از اقتدار، جبر و ستم را تداعی می کند. یکی از آرزو های فرعون های مصر این بود که مردم " آرامگاه" آنها را پیش از مرگ شان آباد نمایند. آرزومند بودند که ساختمان محل دفن خود را پیش از مرگ ببینند. منصلی دوم، فرزند رامسس 13 از آنانی بود که چنان خیال را به گور برد. بدون این که کار " آرامگاه " اش به پایان رسیده باشد. حسنی مبارک نماد جاه طلبی و زراندوزی، آرزومند تداوم قدرت در خانواده اش، با شرمساری از تحقق استفاده های شوم محروم شد.

قیام های مردمان تونس مصر، تا اندازه یی به پیروزی رسیده اند. برکناری خودکامه گان دو کشورتحقق یافته است. اما برکناری ها، رسیدن به یکی آرزوها است. تصور می شود هنگامی دموکراسی به جای نظام استبدادی بنشیند، افقی امیدوارکننده به پیشوار مردم و آینده ی این کشورها خواهد ایستاد. آن جاگزینی می تواند ضمانتی برای حفظ دستاوردها و تحقق آرزوهای مختلف اجتماعی و سیاسی نیز باشد. اما از آنجایی که هنوز درین کشورها، نیروهای مخالف دموکراسی، نهاد های بهره مند از مفاسد پیشینه  ، و مداخله ی آسیب زای خارجی وجود خواهد داشت، می شود گفت که راه دشواری را در پیش رو دارند.

دولت مصر سالیانه یک ملیارد و سه صدملیون دالر از ایالات متحده ی امریکا به ویژه برای ارتش آن کشور کومک رشوت مآبانه می گرفت. احتمال پویش مندی های آن کومک در ارتش، و تلاشهای مانع شونده یی را که دولت اسراییل با تشبثات مختلف به کار خواهد بست، می توان در نظر گرفت.
درین راستا شایسته ی یادآوری است که شیرازه های خودکامه گان در منطقه یکی پشت دیگر فرو می پاشد، آیا دور از انتظار است که سیاست غلط و غاصبانه ی اسراییلی ها و سیاست غلط یهود ستیزی نیز تغییر دیده و پایان بیابد. تغییر و تحولی که در تغییر سیمای خود کامه و جنگ دیده ی آن منطقه اثرات ژرفی به سوی دسترسی به دموکراسی برجای خواهد گذاشت.