05.2014 .25

سخن روز

دور دوم انتخابات- چند نکته در مورد «کارخانه گی» نامزدان  و نهادهای مسوول

«کار خانه گی »‌ آقای اشرف غنی

در این شکی نیست که آقای غنی یکی از نخبه گان فکری افغانستان است. او باید این را دریابد که اگر برای حل مسایل حاد و بنیادی افغانستان طرح های مشخص و موثر دارد و همه ی مردم افغانستان از طریق تحقق این طرح ها به بهروزی خواهند رسید یا کم از کم راه به سوی بهروزی آنان کشوده خواهد شد ، چرا در بسیاری از ولایات و حتا شهرهای کلان توفیق او در کسب آرای مردم به طور قابل ملاحظه یی نسبت به رقیبش کمتر است ؟!

اگر آقای غنی نتواند این پرسش را چنان که باید مطرح کند و یا نتواند به آن به صورت همه جانبه پاسخ بدهد ،‌ توانایی اش به حیث یک شخصیت اکادمیک و متفکر ،‌ زیر پرسش خواهد رفت. و اگر او بتواند این کار را بکند و  اما باز هم تدابیرش برای رفع و یا کاهش این کاستی در دور دوم نتایج ملموس مثبتی نداشته باشد ، ‌توانایی اش به حیث یک سیاستمدار رده ی اول -کم از کم برای شرایط کنونی افغانستان - زیر پرسش خواهد رفت.

برنامه ملی و چشم انداز دهه تحول- منشور تحول و تداوم  - که آقای غنی ارایه کرده است ،‌ یگانه سندی منسجم ارایه شده توسط  یک نامزد ریاست جمهوری افغانستان است. و اما این امتیاز ،‌ نتوانست و نمیتوانست به جلب اکثریت رایدهنده گان افغانستان بینجامد. این سندی است که اگر هم بالفرض مبانی فکری گشایش راه به سوی بهروزی را روشن ساخته باشد ،‌  نه مردم عادی به آن دسترسی دارند و نه هم چنین متنی برای شان قابل درک و هضم است.  پس یک پرسش مهم میتواند این باشد که آیا تیم آقای غنی خواهد توانست تا «لب و لباب» ‌این سند را به طور قابل فهم و قابل پذیرش به مردم برساند ؟

روشن است که مردم از حاکمیت فساد ،‌ ناهنجاری ها و  فقدان قانونیت ، ‌به جان رسیده اند . این هم روشن است  که مردم تراژیدی های جنگ های تنظیمی را فراموش نکرده اند . تیمی  که در برابر آقای غنی قرار دارد ،‌ خواهی نخواهی بار این سابقه را بر دوش میکشند و هنوز به نقد  گذشته  و درس هایی که باید از آن بگیرند نپرداخته اند . پس آقای غنی  باید این را از خود بپرسد که چی چیزهایی سبب شده تا امتیازات خود او و کاستی های رقبایش به معیار و محک تصمیم رایدهنده گان برای انتخاب نامزد مورد نظر شان مبدل نه شود؟! 

آقای غنی گرچه شعار «هیچ افغان از هیچ افغان دیگر برتر نیست و هیچ افغان از افغان دیگر کمتر نخواهد بود» را به تکرار و به حیث یکی از شعارهای مرکزی مطرح کرده است و اما با آن هم نتوانسته است میان بخش بزرگی  از دری زبانان مقبولیت لازم را کسب کند. با توجه به وضعیت امنیتی در ولایات همجوار با خط دیورند  و  درصد کمتر اشتراک مردم در انتخابات در این مناطق ،‌ میتوان گفت که ولو درصد آرای  آقای غنی  در این مناطق به قدر ملاحظه یی بیشتر هم شود ، ‌بازهم اگر نتواند در میان دری زبانان در تناسب به دور قبلی درصد بیشتری را  کسب کند،‌ پیروزی اش چندان محتمل نخواهد بود. حضور یک یا چند چهره از ردیف احمد ضیا مسعود ،‌ البته که تا یک حدی میتواند اثرات خود را در این جهت داشته باشد ؛ و اما ،‌ این به هیچ وجه برای تامین پیروزی آقای غنی کافی نخواهد بود . حتا اگر به فرض آقای غنی بدون دریافت درصد قابل توجهی از آرای دری زبانان در انتخابات پیروز هم شود ،‌ باز هم این چنین وضعیتی میتواند در برابر حکومتش مشکل آفرین باشد.

توانایی تسخیر عقول و قلوب مردم ،‌ چیزی نیست که یک سیاستمدار به سن و سال رسیده بتواند آن را تازه کسب کند- چنان به نظر میرسد که کلانترین کمبودهای آقای اشرف غنی نداشتن همین توانایی باشد.  و اما باز هم  اگر آقای غنی ویدیوهای سخنرانی ها، ‌مصاحبه ها و مناظره های انتخاباتی را همراه با یک مشاور خوب و جسور به تماشا بنشیند و نیز  تبلیغاتی را که مخالفانش - گاهی هم با استفاده از شیوه های جنگ روانی- علیه او انجام داده اند،‌ مرور کند ، و از این جریان درس های لازم را بگیرد برایش سودمند خواهد بود . و اما مبدل ساختن کارزار انتخاباتی به مبارزه ی برنامه محور و مناظرات رویاروی دو نامزد ،‌  میدانی است که در آن  آقای غنی میتواند رقیب خود را با چالش های سنگین مواجه بسازد.

«کار خانه گی »‌ آقای عبدالله عبدالله

پرسش بزرگی که در مورد تیم آقای عبدالله عبدالله موجود است همانا میراث هایی  است که او و معاونانش بر آن افتخار میکنند و با افتخار از آن سخن میگویند. جنگ های ویرانگر تنظیمی  و نتایج و پیامدهای سنگین و تراژیک آن چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشید.  این که آقای عبدالله عبدالله و معاونانش به احزاب و تنظیم های  دارای سابقه ی تخاصم های خونین تعلق دارند بر کسی پوشیده نیست . آشتی و همراهی میان اینان زمانی قابل باور شده میتواند که آنان تجربه های خونین و ویرانگر گذشته را به صورت تمام حجم تحلیل کرده و درس های لازم را از آن بگیرند و آن را علنن اعلام بکنند- کم از کم در حدی که آقای رشید دوستم کرد. این روند کومک خواهد کرد تا آنان از شیوه ی تفکر ،‌ کردارها و روحیه یی که موجب آن حوادث خونین شدند قطع رابطه بکنند و یا کم از کم از آن فاصله بگیرند.  این درست است که گذشته را نمیتوان تغییر داد و اما با درس گرفتن از آن میتواند از تکرار گذشته های تراژیک جلوگیری نمود.

اگر به ظواهر و نشانه ها توجه کنیم میتوان به این نتیجه رسید که  آقای عبدالله عبدالله ،‌ در مقایسه با دو معاونش و نیز مهره های درشتی که از او پشتیبانی میکنند ،‌ دارای ظرفیت های مثبت به مراتب بیشتر است . از سوی دیگر گفتار و کردار خود آقای عبدالله عبدالله ،‌ با  گفتار و کردار آقای عطا محمد نور و آقای فضل‌الرحمن اوریا، ناهمخوانی های آشکاری دارد.  پس پرسش ایجاد میشود که آیا آقای عبدالله عبدالله تنها نقش شخصیت متعادل تر و میانه رو تر را بازی میکند و کارهای آنچنانی را بر عهده ی دیگران میگذارد و یا این که عملن در موقعیتی نیست و توانایی آن را ندارد تا قانونشکنی و تندروی را در حلقه یی که او را پیش کشیده است و از نام او فعالیت میکند مهار کند ؟!

با در نظرداشت نکات بالا میتوان گفت که اگر آقای عبدالله عبدالله ظرفیت های بیشتر شخصی هم داشته باشد ،‌ باز هم اگر نتواند طرز تفکر ،‌ کردار و روحیه ی کنونی حاکم در تیم و ستاد خود را  در جهت مثبت تعدیل کند ،‌ هم برد  هم باختش در انتخابات میتواند چالش های زیادی در پی داشته باشد . واقعیت این است که آقای عبدالله عبدالله  نه فرد اول جمعیت اسلامی است و نه هم فرد دوم  آن ؛ او حتا در مقام سوم هم در برابر خود رقیبانی دارد ؛ پس میتوان گفت که حتا اگر  آقای عبدالله عبدالله به ریاست جمهوری  هم برسد ، احتمال این که بتواند خود را از  موقعیت تحت قیمومیت برهاند ،‌ چندان زیاد به نظر نمیرسد .

اگر جمع و تفریق ساده ی آرای آقای عبدالله عبدالله و آن نامزدان دور اول را که با او پیوسته اند ‌محاسبه نماییم ،‌ در آن صورت ظاهرن دریافت بیش از پنجاه درصد برایش چندان دشوار نخواهد بود. و اما تجمع این مهره ها در تیم عبدالله عبدالله ،‌ میتواند تیم او را بیشتر از پیش به نیروی تداوم وضعیت موجود مبدل بسازد- همان چیزی که تیم آقای عبدالله در دور اول با تمام قوت می خواست آن را به تیم آقای زلمی رسول نسبت دهد . از سوی دیگر این نیز روشن است که آقای زلمی رسول توانایی جلب آرایی را که از برکت دیگران در صندوقش ریخته شده بود ،‌ به نفع آقای عبدالله ندارد.

آقای غنی با مطرح تقاضای برطرفی و مجازات متخلفان روند انتخابات و نیز  پیشنهاد مناظره ،‌ آقای عبدالله عبدالله  را با چالش موجه ساخته است :

- روشن است که آقای عبدالله در مورد برخورد قانونی بدون استثنا با آنانی که قانون را زیر پا کرده اند ،‌ نمیتواند توافق بکند ، ‌به همین علت تاکیدات او در دور قبلی  روی عدم مداخله ی حکومت ، شفاف بودن روند انتخابات و جلوگیری از تقلب،‌ میتوانند برایش به بومرنگ ( boomerang) مبدل شوند .

- همچنان امتناع از حاضر شدن به مناظره با اشرف غنی ،‌ چه در ذهنیت عامه تکبر تلقی شود و چه هم عدم اطمینان به خود و ترس ،‌ در هر دو صورت میتواند برای آقای عبدالله زیانبار تمام شود .

«کارخانه گی» مشترک

روشن است که یکی از دو نامزد ،‌ در دور دوم   انتخابات برنده خواهد شد.

گیریم انتخابات کاملن شفاف برگزار شود و نتیجه هم کاملن مطابق به واقعیت باشد ،‌ برنده - چی عبدالله عبدالله باشد و چی اشرف غنی - برای حل مسایل سرنوشتساز  به همکاری سازنده ی طرف دیگر نیاز خواهد داشت .   با توجه  واقعیت های موجود و حساسیت برهه ی کنونی این همکاری بسیار بسیار بیشتر از رابطه ی هنجارمند معمول اپوزسیون سیاسی و حکومت -چنان که در کشورهای دارای  نظام دیموکراسی شاهدش استیم -اهمیت دارد . در شرایط کنونی ،‌ افغانستان بدون چنین همکاریی ولو نتیجه ی انتخابات مثلن یک تناسب  ۶۰ در برابر ۴۰ درصد نیز باشد ،‌ هم انتقال مسالمت آمیز و بدون بحران قدرت و هم کار موفقانه ی حکومت نو با چالش های بسیار بسیار جدی مواجه شده میتواند.

با توجه به مراتب بالا توافق هر دو نامزد با هم و به صورت مشترک با کمیسیون برگزاری انتخابات و نیز حکومت ،‌ روی یک سلسله مسایل بنیادی و کلیدی برای تامین شفافیت انتخابات و جلوگیری از تقلب در ‌ دور دوم انتخابات از آغاز روند مبارزات انتخاباتی  تا اکمال آن امری مهمی است که باید پیش از آغاز مبارزات انتخاباتی صورت میگرفت. حتا اگر میان نامزدان در برخی موارد اختلافی هم موجود میبود ،‌ درج آن در پای توافقنامه ی مذکور میتوانست به ذهنیت عامه کومک نماید تا مواضع هر دو نامزد را بشناسد . حتا اکنون نیز برای دستیابی به چنین توافقی دیر نیست . این توافق باید شامل برخورد قانونی با آن کسانی باشد که مرتکب قانون شکنی شده اند ؛ زیرا در غیر آن  این تقاضا که مقامات حکومتی در مرکز و ولایات و محلات و نیز فرماندهان پولیس در دور دوم  انتخابات مداخله نه کنند ،‌ یک گپ هوایی باقی خواهد ماند .

«کارخانه گی  ما »

ما از بسا جهات با دو نامزد بسیار متفاوت از هم مواجهیم- هم از نظر اندیشه یی ، هم از نظر تجربه و پیشینه و کارنامه ی  سیاسی ،‌ هم از نظر  کرکتر و سایر مشخصات مهم . هر دو نامزد معرف دو گرایش متفاوت از هم اند .

مشخص ساختن معیارهای داوری  و ردیف بندی اهمیت آن ها و ارزیابی هر دو نامزد در ترازوی همین معیارهای واحد ،‌ میتواند به یک انتخاب درست کومک نماید . در انتخاب این معیارها طبعن فهم ،‌ اندیشه و ارمان سیاسی خود ما نیز نقش مهمی ایفا میکنند .

اگر پرسش این باشد که مسایل کلیدی برای حفظ و بقای مثمر نظام سیاسی و وارد ساختن اصلاحات و تحولات در آن در مسیر استقرار دیموکراسی و تامین بهروزی مردم و کشور کدام ها اند،‌ در این صورت یافتن پاسخ چندان مشکل نخواهد بود .

دور اول انتخابات میزان بلند پشیبانی مردم از نظام - در واقع استعداد و آماده گی پذیرش دیموکراسی را به نمایش گذاشت - و توانایی قوای مسلح را ثبیت کرد.

 این نیز روشن است که مردم از فساد ،‌ زورگویی ،‌ ناامنی ، افزایش سرسام آور فاصله میان قطب ثروت و فقر و  بی عدالتی  به جان آمده اند  و خواهان تغیر وضع موجود اند.  آنانی از فقداان حکومت قانون ( با حکومت قانونی اشتباه نشود)‌ میلیاردها دالر به جیب زده اند  و از هیچ های کوچک به مهره  های درشت مبدل شده اند ،‌ به ساده گی حاضر نخواهند شد تا از این گاو شیری دست بکشند . اینان همه تنها از یک چیز ترس دارند و با تمام قوا در تلاش اند تا از آن جلوگیری کنند : تشکیل حکومت توانا و استقرار حاکمیت قانون .

اگر حکومت آینده بتواند «حاکمیت قانون»‌ را با اتکا بر پشتیبانی وسیع مردم مستقر بسازد ، ‌در این صورت امکان و زمینه برای حل مسایل سیاسی ،‌  اقتصادی ، ‌اجتماعی و فرهنگی نیز مهیا خواهد شد ؛ در غیر آن هرگونه وعده در این زمینه ها چیزی جز یک دروغ و فریب بزرگ نخواهد بود .

البته که بحث ها در مورد تمرکز زدایی و نیز تغیر نظام ریاستی به نظام پارلمانی و یا نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی ،‌ بحث های مشروع اند. و اما تحقق همچو طرح ها در فقدان حاکمیت قانون ، تنها و تنها  منافع شرکای «کارتل قدرت» را تامین خواهد کرد و از آن چیزی نصیب مردم نه خواهد شد.

دیموکراسی تنها رایدهی و تفکیک قوای ثلاثه نیست. دیموکراسی «دیکتاتوری قانون» نیز است- دیموکراسی حاکمیت قوانین دیموکراتیک است. همچنان دیموکراسیی که با عدالت اجتماعی تلفیق نه شود و تبعیض و امتیاز بر اساس تعلقات تباری ، ‌زبانی ، فرهنگی ،‌ ‌سمتی و مذهبی را رفع نه سازد،‌ به خصوص در کشوری مانند افغانستان که دارای ترکیب گسترده و بغرنج تنوع است ،‌ پایدار مانده نمیتواند.

پس از میان معیارهای متعدد شاید مهمترین معیار برای تشخیص نامزد بهتر همین باشد که کدامیک از نامزدها تامین حاکمیت قانون را در صدر برنامه ی کاری خود قرار داده است و قادر است آن را تحقق ببخشد.

فشرده اگر بسازیم در این دور انتخابات  دو نکته حایز اهمیت اند: 
- چه گونه میتوان شفافیت را تامین کرد و از تقلب جلوگیری نمود تا نتایج دور دوم هم برای هر دو طرف قابل قبول باشد ؟
- مسایل کلیدی برای حفظ و بقای مثمر نظام سیاسی و وارد ساختن اصلاحات و تحولات در آن در مسیر استقرار دیموکراسی و تامین بهروزی مردم کدام ها اند و کی بهتر میتواند این مسایل کلیدی را حل کند؟
با توجه به نکات بالا باید از هر دو نامزد ریاست جمهوری خواست تا طی مناظره های تلویزیونی و رادیویی به پرسش های مردم پاسخ گفته و با بحث رویاروی برتری های برنامه ها و طرح های خود و کاستی های برنامه ها و طرح های رقیب خود را روشن بسازند.

همچنان از هر دو نامزد باید خواست «کارخانه گی مشترک» خود را هر چه زودتر انجام بدهند و نیز ستادها های خویش را مکلف بسازند و هم از هواداران خویش بخواهند تا در جریان مبارزات انتخاباتی فرهنگ دیموکراسی و منافع و مصالح همه گانی را در نظر بگیرند و التزام عملی نسبت به قوانین نافذه را رعایت کرده ، از تندگویی و تندخویی امتناع بورزند.

*

لینک های مرتبط به موضوع:

آرشیف سخن روز

اسناد مهم در مورد انتخابات سال ۱۹۹۳

صفحه ی ویژه ی انتخابات  2014