07.2014 .11

آیا کری و ملل متحد موفق خواهند شد ؟!
 

دیروز شام آقای یان کوبیش نماینده ی خاص سرمنشی م م  طرح ملل متحد  را برای  حل معضله ی انتخابات در جلسه یی با حضور رییس جمهور کرزی و اراکین دولت ارایه کرد که گویا مورد قبول قرار گرفت.

در نیمه شب جان کیری وزیر خارجه ی امریکا وارد کابل شد تا در شکلدهی یک توافق کومک کند. وی امروز با رییس جمهور و نامزدان ریاست جمهوری ملاقات کرد.

آیا طرح ملل متحد و ماموریت جان کری افغانستان را از ورود به بحران دارای نتایج و عواقب غیرقابل پیشبینی نجات خواهد داد و یا این که «لجاجت» و «غیرت» و ... این کوشش ها را هم با شکست مواجه خواهد ساخت؟

نخیر!  حتا نخبه گان سیاسی ما هم میدانند که  تحریک احساسات و هیجانات و عواطف ابزار اند و نه هدف. سیاست بیش از همه امر معطوف به تامین منافع است. 

اگر این منافع تامین شد ، دعوا کم از کم برای مدت معینی خواهد خوابید.

اگر گپ روی تامین منافع و مصالح همه گانی  باشد، دستیابی به آن چندان دشوار نیست. تامین منافع گروه های گوناگون با قبول ارجحیت منافع و مصالح همه گانی و در چهارچوب آن نیز با اتکا به خرد و انعطاف از سوی جوانب گوناگون ناممکن نیست.

معضله ی منافع وقتی به یک مانع مبدل میشود که یا این منافع با منافع همه گانی سازگار نباشد و یا منافع گروهی بالاتر از منافع و مصالح همه گانی قرار داده شود.

این که در پس پرده چیزهایی دیگری نیز موجود باشند ، منتفی نیست.

حقیقت این است که منبع مشکل نه حقوقی است و نه تخنیکی. برای همچو موانعی اگر موجود باشند یافتن راه حل ناممکن نیست.

پس ریشه مشکل در کجاست؟!

یک بار نوکیسه های مولتی میلیونر را فهرست کنید و دارایی های شان را مد نظر بگیرید - شکی نیست که اکثریت مطلق شان در مورد این دارایی ها جواب قانع کننده ندارند. اینان ترس دارند که اگر ابزار کنترولیی را که در کارتل قدرت دارند از دست بدهند ممکن است مورد بازخواست قرار بگیرند - این یکی از ریشه های اصلی معضله است.

پس پرسش اساسی این است که آیا اشرف غنی و عبدالله عبدالله قادر اند هر دو باهم به یک درک و تعریف مشترک از منافع و مصالح همه گانی برسند، و ‌ارجحیت این درک مشترک را نسبت به هر گونه منفعت و مصلحت گروهی بپذیرند و بر این بنیاد راه برونرفت از وضعیت کنونی را بیابند و عناصر و گروه هایی را که در این راه مانع باشند به حاشیه برانند و یا نه.

اگر پاسخ به پرسش بالا مثبت باشد ، و امریکا هم واقعاً اراده ی نیک داشته باشد، در این صورت ملل متحد و جان کری میتوانند به حل مساله کومک کنند.

*

اشتراک گسترده ی مردم در انتخابات ،‌ هم استعداد دیموکراسی پذیری مردم و هم آرزومندی آنان برای فردای بهتر را به نمایش گذاشت و هم مسوولیت بزرگی را برعهده ی نخبه گان سیاسی  قرار داد.  «حماسه» ی مشارکت مردم در انتخابات می توانست به افغانستان نه تنها در کسب جایگاه شایسته در ذهنیت عامه ی جهانی کومک کند، بل  میتوانست به منزوی ساختن بنیادگرایی هم یاری رساند. و اما جنجال ها سبب شدند تا نه تنها این چانس از دست برود،‌ بل ناتوانی نخبه گان سیاسی یک بار دیگر سرافگنده گی  نیاز به وساطت خارجی در امور داخلی را به میان آورد.

وساطت و میانجیگری وقتی میتواند موثر باشد که طرف های ذیدخل و به درجه ی اول دو نامزد ریاست جمهوری اراده ی نیک حل معقول معضله را داشته باشند . در غیر آن  با توجه به «معادله ی واقعی قدرت» در افغانستان این  به معنای باز شدن مجرای فعل و انفعالات غیر قابل کنترول خواهد بود.

سکوت روشنفکر در چنین وضعیتی نمیتواند قابل توجیه باشد.

گفتار و کردار ناسنجیده و یک جانبه نیز بدتر از سکوت است.

به باور ما روشنفکر باید با تمام توان نقش خود را در روشن ساختن و بسیج ذهنیت عامه برای اعمال فشار بر همه ی جوانب برای دستیابی به یک توافق تامین کننده ی منافع و مصالح همه گانی  در چهارچوب قانون و حرمت به رای مردم، ‌ایفا کند.

پرسش بقا تنها یک پاسخ دارد.