07.12.2014

نویسنده مارتین گرنر*

برگردان: سید روح الله یاسر

 

«برگشت شاه (شجاع)»

معرفی کتاب

 

مشخصات کتاب:

عنوان اثر: Return of a King – The Battle for Afghanistan
نام نویسنده: William Dalrymple
شمار صفحات: 500
بنگاه نشراتی: Bloomsbury Verlag, 2013


طوریکه اینجا و آنجا گفته میشود حامدکرزی بیم از آن دارد که به حیث شاه شجاع عصرحاضر ثبت تاریخ گردد. سیاستمدار افغانی که با شاه شجاع مقایسه می شود، شخص خاین تلقی میگردد. باری شاه شجاع توسط انگلیسها دوباره تاج و تخت کابل را به دست آورد و حالا کرزی تشویش این را دارد که در ترازوی تاریخ به حیث آله دست ایالات متحده امریکا معرفی شود.

مورخان به این باور اند که در رابطه با جنگ بریتانیای کبیر در مقابل افغانها (42- 1839) اسناد زیاد موجود است. برخی از این اسناد در کتابهای تاریخی که به زبان فارسی نوشته شده، بازتاب یافته اند. اما کمتر پیش آمده است که نویسنده گان غربی به شکل سیستماتیک منابع افغانی آنزمان را ارزیابی کرده باشند.

در این اواخر ویلیام دال ریمپل (William Dalrymple)، نویسنده انگلیسی که پدرانش در جنگهای افغان- انگلیس اشتراک داشته اند، کتابی به نام «برگشت شاه» نوشته است. او در نوشتن این کتاب 500 صفحه یی از منابع افغانی و انگلیسی استفاده کرده است. نویسنده در عین حال به اوضاع امروز افغانستان نیز اشاره هایی دارد. دال ریمپل لشکرکشی ایالات متحده امریکا به افغانستان را به نام «اشغالگری در قرن 21» یاد میکند.

موضوعی که دراین کتاب جلب توجه میکند اینست که، در آنزمان و همچنان امروز، از جغرافیای سیاسی به نفع ستراتیژیهای کوتاه مدت سوو استفاده میشود، راهکاری که سخت منجر به شکست شده است.

امروز نیز مانند 170 سال پیش بهخوبی دیده میشود که سیاست گذاران با چه بیتفاوتی و نا آگاهی با قضایای افغانستان برخورد میکنند. آنها هرگز توجه به این نداشتند و ندارند که چرا قبایل افغان دست به سلاح میبرند. یکی از ویژه گیهای این اثر در اینست که نویسنده منابع انگلیسی و افغانی را باهم مقایسه کرده و به این شکل تصویر چند بعدی از جوانب دخیل در جنگ ارایه میدهد. نویسنده دراین اثر کوشش کرده است تا دیدگاه ها و برداشتهای افغانی را به طور وسیع و هم تراز با دیدگاه های غربی بازتاب بدهد. ارزیابی منابع افغانی توسط نویسنده ی اثر به این دلیل قابل تأمل است که حتی امروزه هم جامعه جهانی توجه چندانی به دید و برداشت افغانها از بحران افغانستان ندارد.

نویسنده ی کتاب «برگشت شاه» به این باور است که میدان های جنگ آنزمان و امروزه تغییر نکرده بلکه تنها ایدیولوژیها و بیرقها فرق کرده اند. در عین حال، امروزه هم پایگاه های نظامی در همان محلاتی قرار دارد که در سابق تحت تصرف نیروهای خارجی بود. از سوی دیگر دال ریمپل به این اشاره میکند که زبان بخش اعظم نیروهای نظامی که در افغانستان حضور دارند، با زبان نیروهایی که در آن زمان حضور داشتند، تفاوتی ندارد.

البته گفتنی است، نیروهای نظامیی که چندی پیش به افغانستان آمده اند از همان کوه ها و گذرگاه ها مورد حمله قرار میگیرند که در گذشته ها هم پناهگاه مخالفان بوده است. نویسنده ی اثر به شکل واضح و ملموس رابطه ی شاه شجاع و ویلیام مکناتن (William Macnahghten) را که مسوول نیروهای بریتانیایی و نماینده ی «کمپنی هندشرقی» بود، بیان میکند. البته تصادفی نیست که به رابطه میان حامدکرزی و تیم رهبری نیروهای آیساف نیز اشاره میشود.

شاه شجاع در آنزمان در مورد نیروهای بریتانیایی که برای حمایت از او گماشته شده بودند، چنین یادداشت کرده بود: «اکثر صاحب منصبانی که در اختیارمن گذاشته شده اند، به من بیگانه اند. در عین حال، به من گفته نمیشود که ماموریت اصلی آنها چه است. آنها ظاهراً حتی نمیدانند که سربازان تحت فرمان من میباشند.»

یکی از نکات جالب دیگر کتاب توضیحاتی است که در رابطه با چگوه نگی لشکرکشی نیروهای بریتانیایی به افغانستان آنوقت داده میشود. در آنزمان هزاران صاحب منصب و سرباز انگلیسی یکجا با 4500 سپاهی هندی وارد افغانستان میشوند. این نیروهای را 15.500 خدمتکار همراهی میکنند. در عین حال، هر صاحب منصب انگلیسی چندین شتر به همراه دارد که صندوق های پر از تنباکو، واین، براندی و دیگر کالاهای لوکس را باخود حمل میکرد. در اینجا هم شباهت هایی با وضع امروزی به ذهن خطور میکند.

شاه شجاع یکبار دیگر با رسیدن هردو لشکر انگلیس که یکی از راه شمال و دیگری از طریق قندهار به سال 1840 وارد کابل میشوند، به تخت شاهی تکیه میزند. اما دیری نمیگذرد که فضا در مقابل خارجیها خصمانه میگردد. نویسنده از چند دلیل برای ایجاد دشمنی میان مردم و «تازه وارد شده گان» یاد آوری میکند:

اول این که شمار نیروهای انگلیسی خیلی زیاد است و دیگر این که خواهشهای آنها روز به روز بیشتر میگردد. «حتی در آنزمان هم منطقه یی وجود داشت که محل بودوباش فاحشه ها بود. این منطقه که محل زنده گی هنرمندان و رقاصه های هندی نیز بود، در پایین دیوارهای بالاحصار قرارداشت. اما در آنجا به آن شمار فاحشه وجود نداشت که میتوانست جوابگوی خواسته های یک گارنیزیون باشد.» بنابر این، یک داد و گرفت وسیع با فاحشه های افغانی آغاز میگردد که بر اساس تحلیل نویسنده، به زودی مورد تنفر مردم قرار میگیرد. از همه بیشتر هم به این دلیل که همه صاحب منصبان انگلیسی از اخلاق نیکو برخوردار نبودند.

نویسنده دست یافتن به خاطرات شاه شجاع را که «واقعیت شاه شجاع» نام دارد، بزرگترین خوش چانسی برای تحقیقاتش میخواند. او این خاطرات جذاب و پر از اطلاعات میخواند. به عین شکل از اثری به نام «نوای معارک» نقل میکند که مربوط به میرزا عطامحمد میباشد، شخصی که در آغاز از منشیهای شاه شجاع است و بعداً طرفدار مقاومت افغانها میشود. در ضمن از کتابی به نام «اکبرنامه» نقل میکند که بیشتر یک اثر ادبی و برای توصیف وزیراکبرخان، در آغاز یکی از سران شورش علیه انگلیسها است.

نویسنده اثر مینویسد که برخی اعظم از منابع افغانی را از کتاب فروشیهای شهرکهنه ی کابل به دست آورده است. او مینویسد که چندین اثر را از یکی از دکانداران عادی خریداری کرده است. بخش زیاد از خانواده های با نام و نشان افغانی در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ کتابخانه های شخصی خود را قبل از آن که مهاجر شوند، به دیگران واگذار شده بودند. نویسنده میآورد که او به کومک آثاری که در کابل به دست آورده است، موفق گردیده تا تصویر کامل از جنگ اول افغان و انگلیس ارایه بدهد.

«منابع افغانی رهبران افغانی را شخصیتهای با احساس با دیدگاه های فردی و انگیزه های شخصی معرفی میکند. برعکس منابع انگلیسی سران نظامی افغان را بدون این که تصویر کامل از آنها ارایه بدهد، افراد خاین، ابن الوقت و افراطی معرفی میکند.» به این شکل روشن میشود که چرا آثاری که در مورد عقب نشینی نیروهای شکست خورده ی انگلیسی به جلال آباد نوشته شده است، از دید امروزی یکجانبه به نظر میرسند. عقب نشینیی که درست برنامه ریزی نشده بود و درجریان زمستان سرد و پر از برف منجر به کشته شدن برخی اعظمی از نیروهای انگلیسی گردیده بود. برخی از روایتها حتی حاکی از این است که از جمع 15هزار نیروی انگلیسی تنها یک نفر جان سالم بدربرده بود. هرگاه کسی مقدمه هایی را که نویسنده اثر در مورد جنگ اول افغان- انگلیس نوشته به درستی مورد مطالعه قرار بدهد، در مییابد که تسلسل چه حوادث بالاخره منجر به ایجاد این فاجعه میشود.

نویسنده اثر که خود انگلیسی و یکی از محلات زنده گی اش دهلی جدید است، وقایع آنزمان را با خونسردی بیان میکند. او هدفش از نشر این کتاب را «روشنگری» میخواند. دال ریمپل تا حال چندین اثر بیرون داده است و یکی هم کتابی در مورد شورش 1857(شورش سپاهیان sepoy) میباشد. او در کتاب «برگشت شاه» به یکی از مهمترین برهه های «بازی بزرگ» در قرن 19 میان بریتانیای کبیر و روسیه پرداخته است. اما آیا «بازی بزرگ» آنزمان، امروز به پایان رسیده است؟

رودیارد کیپلینگ (Rudyard Kipling)، نویسنده رومان «کیم» (Kim) از زبان قهرمان داستانش در رابطه با «بازی بزرگ» چنین میگوید: «تنها زمانیکه همه مرده باشند، بازی بزرگ پایان مییابد، تنها و تنها آنزمان.» هنگامیکه نویسنده ی کتاب «برگشت شاه» در جریان تحقیقاتش از یک بزرگ قبیله غلجایی در رابطه با جنگ در افغانستان امروزی میپرسد، برایش چنین پاسخ داده میشود: «این روزها، روزهای آخر امریکاییها است. بعد از آنها چینیها به اینجا سرازیر خواهند شد.»
---
*مارتین گرنر نویسنده و خبرنگارآزاد است. او از سالها به اینسو با رسانه های مهم صوتی و چاپی آلمان همکاری دارد. او در ضمن در بخش آموزش خبرنگاران و بازسازی عرصه ی مطبوعات در افغانستان فعالیت میکند.