رسیدن به آسمایی: 19.10.2009 ؛ نشر در آسمایی: 20.10.2009

اسماعیل فروغی
 

افغانستان ، جولانگاه استعمار کهنه و نو


درین روزها ، هرجا و در هر رسانه ی گروهی علاقمند به مسأله ی افغانستان ، سخن از استراتژی جدید جنگ برای افغانستان و گزارش بحث برانگیز جنرال مک کریستال قوماندان عمومی قوای امریکا و ناتو است – سخن از آن نسخه یا نسخه های جادویی که گویا به جنگ و ویرانی در افغانستان نقطه ی پایان گذاشته ، مردم عذابدیده ی افغانستان را از سیاهچال مخوف مرگ بیرون می آورد . این استراتژی به اصطلاح جدید که در صلح آفرینی آن شک و تردید وجود دارد،
به امریکاییان فرصت میبخشد تا به بهانه های تازه ییکه همزمان با طرح این استراتژی ، ایجاد مینمایند ؛ قطعات بیشتر نظامی را در سراسر افغانستان بخصوص شمال این کشور متمرکز و جا بجا نمایند. جنرال مک کریستال ، قوماندان قدرتمند امریکایی ، با درخواست در ظاهر چهل هزار سرباز تازه نفس امریکایی ، آرزو دارد جنگ افغانستان را دامنه ی گسترده تر بخشیده ، به بهانه ی تهدید طالبان در شمال ، قوتهای نظامی بیشتری را در ولایات شمالی افغانستان انتقال بدهند . زیرا شمال افغانستان گامی نزدیکتر به آن هدفی است که دستیابی به آن یکی از آرزو های دیرینه و عمده ی ، استراتژیستان و سیاستگزاران امریکایی بوده است . سیاستگزاران امریکایی با درک اهمیت حیاتی آسیای میانه و ذخایر سرشار زیرزمینی آن ، به حضور گسترده تر و مداوم تر در آن منطقه و یا در جوار آن نیازمند اند. آنان برای این حضور گسترده و مداوم به بهانه های جدی تری هم ضرورت داشته اند و دارند ، که زمینه های آنرا ، آرام آرام یا خود و یا به یاری عمال خود ، فراهم می آورند. چنانچه اخیراّ رییس جمهور حامد کرزی ، با افشاگری آگاهانه یا ناآگاهانه ی خویش در مورد انتقال مخفیانه ی طالبان توسط هلیکوپتر ها به سمت شمال افغانستان ، جریان مرموز و تشنج زای این بهانه سازی برای حضور گسترده و دوامدار در شمال افغانستان را به بیان آورد . او طی کنفرانس مطبوعاتی در کابل ، بصراحت افشا نمود که ، از مدتها به اینسو گزارشهایی برایش رسیده است مبنی بر اینکه ، هلیکوپتر های نظامی ، شبانه طالبان را به ولایات شمال افغانستان ، انتقال میدهند . رییس جمهور کرزی که ازین افشاگری ها ، نیتی جز استقلال نمایی وانحراف ذهنیتها از قضیه ی تقلب گسترده در انتخابات ، ندارد ، از یکسو به تحلیل های ناظران و آگاهان بین المللی مبنی بر بهانه های حضور امریکاییان در افغانستان ، صحه میگذارد ، واز جانب دیگر ، نا آگاهانه همدستی و همراهی خود را در این برنامه های توسعه طلبانه و استعماری به اثبات رسانده و در عین حال بیکاره گی و بی مبالاتی خود و حکومت نا کاره ی خود را به مردم افغانستان و جهانیان به نمایش میگذارد . اکنون مردم افغانستان حق دارند از رییس جمهور بپرسند که، چرا جناب شان که از پنج ماه به اینسو شاهد انتقال جنگجویان به شمال هستند ؛ مانع انتقال آنان نشده و حد اقل درباره ی آن ، بمردم اطلاع نداده ا ند ؟ اگر جناب ایشان از این نقل و انتقال طالبان آگاهی دا شتند و مانع آن نشده اند ، شریک جنایت بزرگ گسترش دامنه ی جنگ در افغانستان هستند ؛ و اگر تا کنون نمیدانند هلیکوپترها به چه دلیل شبانه در ولایات شمال همواره نشست مینمایند ؛ عدم کار آیی حکومتش را به اثبات میرساند . ولی به هر دلیلی باشد ، این اظهارات افشاگرانه ی رییس جمهور ، واقعیت تلخ و دردناکی مهمتری را به جهانیان برملا میسازد ، و آن اینکه : افغانستان همانند خانه ییست بدون سقف و بدون دروازه ، که بار دیگر بازی بزرگ دیگری در آن به نمایش گذاشته شده ، حکومت فاسد و نا کاره یی آنرا اداره مینماید . این نکته ییست که در گزارش قوماندان عمومی قوای امریکا و ناتو در افغانستان هم صراحت دارد . جنرال مک کریستال طی این گزارش خویش ، دولت افغانستان را دولتی سردرگم و فاسد خوانده است . درست متکی به همین بی باوری امریکاییان نسبت به حکومت نا کاره ی افغانستان است که ، آنان حتی پس از گذشت هشت سال نیز ، حاضر نیستند ارتش افغانستان را با وسایط زرهی و قوای هوایی مجهز سازند . آیا شرم آور نیست که وزیر دفاع کشور ما آقای عبدالرحیم وردک ، طی مصاحبه یی با رادیوی بی بی سی ، خود از نداشتن وسایط زرهی و قوای هوایی تأسف نموده ، از آمریکاییان شکوه و گلایه سر میدهد ؟
آقای وردک در حالیکه از عدم دسترسی به سلاح سنگین و نیروی هوایی
شکایت داشته و آنرا یکی از دلایل عمده ی ضعف ارتش افغانستان در جنگ با طالبان میداند ، عاجزانه میگوید که : امریکاییان و سایر دوستان بین المللی ما به این عقیده هستند که، درین نوع جنگ به سلاح ثقیل ضرورت نیست . هر چند جنرال مک کریستال طی گزارش بحث برانگیز خویش ، خواهان تقویت نیروهای نظامی افغانستان نیز شده است ؛ اما به باور من ، بی اعتمادی امریکاییان نسبت به حکومت سردرگم و فاسد افغانستان ، که هنوز به همان قوت خود باقیست ؛ سبب میشود تا ، ارتش افغانستان بازهم در سطح همان سیاهی لشکر باقی بماند . و اما درعوض ، بیشترین کمکهای نظامی امریکا طی سالهای آینده نیز به کشور پاکستان ، متحد مورد اعتماد ایالات متحده ی امریکا سپرده خواهد شد . – به کشوری که ترور و جنایت ، در آنجا هسته گزاری شده ، به جهان صادر میگردد ؛ و سالهاست در ویرانی سرزمین افغانها دخالت علنی و مستقیم دارد . به نظر میرسد امریکاییان بسیار آگاهانه به چنین روش متمایز و متفاوت میپردازند. امریکاییان که خود ایجادگر حکومت سردرگم وفاسد کابل هستند ، تا هنوز مصمم نیستند که سر در گمی و فساد را در حکومت افغانستان پایان ببخشند . با آنکه در ظاهر، استراتژی جدید جنگ در افغانستان برعلیه فساد و سردرگمی هم به مبارزه خواهد پرداخت ؛ اما به مشکل میتوان باور کرد که ، امریکاییان به این زودی ها خواهان ایجاد حکومتی حد اقل عاری از فساد در افغانستان باشند . زیرا تنها در صورت موجودیت یک اداره ی فاسد و پوشالی است که ، میتوان به تمام اهداف و اغراض استعماری و تجاوزکارانه در یک کشور دست یافت . و باز هم درست بر همین بنیاد است که امریکاییان به حکومت کابل اعتماد نداشته ، آرزوی تقویت ارتش آنرا نیز نخواهد داشت. واما در مقابل ، حکومت پاکستان را متحد اصلی خویش در منطقه پنداشته ، با سرازیر نمودن سیلی از کمکهای منظم مادی و نظامی خویش به آنکشور ، سعی مینماید تا همواره به تقویت ارتش پاکستان نیز بپردازد . اگر در گزارش مک کریستال بازهم نه به آن صراحت لازم ، از موجودیت مراکز ترور و دهشت در آن سوی مرز ، تذکر رفته است ؛ قبل از همه به همان دلیل است که امریکاییان آرزو ندارند متحد اصلی و با اهمیت شان در منطقه ، از آنان آزرده خاطر گردد . ورنه آنان بخوبی میدانند که ، ریشه ی خشونت و نا امنی ها در کجاست و چگونه میتوان آنرا از بنیاد برکند . ناظران به این باور هستند که هیچ نوع استراتژی – چه کهنه ، چه نو – به جنگ و خونریزی در افغانستان خاتمه بخشیده نمیتواند مگر آنکه به این دو مسأله ی بنیادی ، صادقانه پرداخته نشود : اول – خشک کردن ریشه های تروریزم در آنسوی مرز و مسدود نمودن مجرا های کمک رسانی به آنان . دوم – ازبین بردن مزارع خشخاش و پایان بخشیدن به سلطه ی مافیای جنگ و مواد مخدر در افغانستان . - امریکاییان و یاران انگلیسی شان بخوبی میدانند که ریشه های تروریزم ، در آنسوی مرز ، در خاک پاکستان ، قرار دارد – درست همانجا که سالها قبل ، بخاطر براندازی رژیم طرفدار شورویها ، خود به یاری سازمان جهنمی آی اس آی پاکستان ، بنیاد گذاشته بودند .
اگر تا دیروز با دیده درآیی و بیشرمی تمام، اظهارات حکومات قبلی افغانستان
بشمول حکومت دوکتور نجیب الله را ، مبنی بر موجودیت پایگاههای تروریزم، در خاک پاکستان ، رد میکردند ؛ اکنون خود به آن اعتراف مینمایند . حتی حکومت پاکستان نیز ، که فقط تا شروع جنگ در سوات ، موجودیت پایگاه های اصلی تروریزم در خاک آنکشور را انکار مینمود ؛ حالا نه تنها به آن اعتراف مینماید ؛ بلکه برای برچیدن آنان تلفات و قربانی های بیشمار نیز میدهند . لهذا اکنون که ، هم امریکاییان و هم یاران پاکستانی شان دیگر نمیتوانند به چشم جهانیان خاک پاشیده ، حقیقت مراکز دهشت و ترور در آنسوی مرز را انکار نمایند ؛ هرگاه صادقانه علیه تروریستان میرزمند ، خوب است اولاّ از پاکستان آغاز نمایند . از همانجا که رونالد ریگن ، مارگریت تاچر ، ضیاء الحق و نصیرالله بابر آغاز کرده بودند. مردم ما با تمام وجود درک کرده اند که ، تازمانی جنگ و ویرانی درافغانستان خاتمه نمی یابد که ، ریشه های جنگ در آنسوی مرز نخشکیده باشد . زیرا برای ملت ما طی سی سال و اند گذشته ، از آنسوی مرز ، فقط مرگ فرستاده شده است ، ویرانی و درد. – واما در مورد عامل عمده ی دیگر ادامه ی جنگ در افغانستان که مواد مخدر است و مافیای مواد مخدر ؛ باید گفته شود که : امریکاییان و یاران انگلیسی و پاکستانی شان ، همچنان بخوبی آگاه هستند که ، کشت تریاک و تولید و قاچاق مواد مخدر ، عمده ترین منبع تمویل شورشیان جنگجو بوده ؛ مزارع سرشار آن در کدام ولایات افغانستان موقعیت دارد . آنان حتی به این باور هستند که هرگاه این منبع تمویل شورشیان خشکانده شود، ماشین جنگی آنان نیز ، به سرعت فروخواهد پاشید . اما آیا آنان واقعاّ آرزوی خشکانیدن این منبع تمویل را دارند و یا اینکه خود و یاران مافیایی شان ، در درون حکومت فاسد کابل ؛ به نحوی ازین منبع سرشار تمویل سود میبرند ؟ واقعیت هر آنچه باشد، ناظران و آگاهان بین المللی به این عقیده هستند که : تا آن زمانیکه ریشه های جنگ در آنسوی مرز و بر روی مزارع خشخاش ، خشکانیده نشود، جنگ و ویرانی در افغانستان به پایان نرسیده و هرنوع استراتژی امریکایی – چه کهنه چه نو ، فقط دامنه ی جنگ را گسترده تر خواهد ساخت نه دامنه ی صلح را .
پایان