رسیدن به آسمایی:20.08.2009 ؛ نشر در آسمایی: 20.08.2009

رتبیل آهنگ


انتخابات- «تقلب، تقلب؟

 

فریاد "تقلب، تقلب" همین اکنون در بعضی سینه ها جا به جا شده است تا لحظات بعد از پایان انتخابات، هرچه بلندتر بیرون کشیده شود. این فریاد ها به یقین به تاریخ 12 ام سنبله، روزی که نتایج ابتدایی انتخابات اعلام می شوند، بلندتر خواهند شد. و اما آیا می توان انتظار دیگری جز این داشت؟ آیا می توان واقعا ً انتظار داشت که در این دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، با این فرهنگ حاکم سیاسی و اجتماعی که ویژه ی جوامع جنگ زده می باشد، تقلب صورت نگیرد؟

شاید کمتر کسی که با اوضاع افغانستان آشنایی دارد، چنین انتظاری داشته باشد. البته امیدوار بودن و آرزو داشتن مساله ی است جداگانه، اما با امید و آرزو نمی شود که رنگ یک نظام دلخواه را ریخت. انتظار تقلب در انتخابات به این دلیل بیشتر می رود که تقلب طی سالهای اخیر، از همه ادوار گذشته بیشتر، دامنگیر جامعه شده است.

در کل اوضاع در افغانستان به شکلی مشاهده می شود که گویا قوانین رایج در این کشور تنها بالای افرادی تطبیق می شوند که یا دالر ندارند و یا اقارب تفنگدار و یا هر دو را. از سوی دیگر طوری که اکثرا ً دیده می شود نیروهای امنیتی، چه داخلی و یا خارجی، خود از ارزش های که برای دفاع آن تفنگ به دست گرفته اند، آگاهی کامل ندارند. (1)

از طرف دیگر چگونه می توان انتظار برگزاری انتخابات آزاد، عادلانه و شفاف را در کشوری داشت که آزادی، عدالت و شفافیت به معنای دمکراتیک آن هنوز وجود ندارند. در این میان کمیسیون مستقل انتخابات خود اعتراف می کند که این نهاد به درستی نمی داند که چه تعداد از شهروندان افغانستان مستحق رایدهی می باشند. این کمیسیون نفوس افغانستان را بین 27 تا 30 میلیون تخمین می کند، اما خود می گوید که بر این ارقام نمی شود صد در صد اعتبار کرد.

به هر حال چون حکومت افغانستان طی هشت سال گذشته قادر به سرشماری عمومی نگردیده است و اتباع این کشور همه تذکره ندارند، کمیسیون مستقل انتخابات تقریبا ً 18 میلیون کارت رایدهی توزیع کرده است، کارتهایی که هم اکنون در برخی جاها به فروش گذاشته شده اند. در انتخابات قبلی نیز ولایاتی وجود داشتند که در آن ها تعداد آنانی که کارت رایدهی به دست آورده بودند بیشتر از تعداد باشنده گان این ولایات بودند.

در عین حال اشاره یی هم باید به مشکلات بزرگ امنیتی صورت بگیرد:
تحت چنین شرایطی چه گونه می توان از انتخابات سراسری صحبت نمود؟ وزارت داخله افغانستان رسما ً اعلام نموده است که از جمعا ً 365 ولسوالی، در هشت ولسوالی امکان برگزاری انتخابات وجود ندارد. اگر باور کنیم که ارقام رسمی می توانند نادرست باشند، پس باید انتظار این را داشت که مردم در جاهای بیشتر امکان رای دهی ندارند. از این گذشته در جاهایی که امکانات رای دهی نیز وجود دارد بازهم آنانی که در جامعه امروزی افغانستان از قدرت اقتصادی و نظامی برخودارند، می توانند در این که به چه کسی باید رای داده شود، نقش تعیین کننده داشته باشند.


در پهلوی این مسایل، موجودیت 42 کاندید، آنهم نامزدانی که اغلبا ً تجربه ی سیاسی ندارند، خود به معنا تداوم بحران و خرابی اوضاع می باشد. این حرفها و از این بیشتر را همه خبر دارند.

حالا پرسشهای اساسی در این اند که آیا با در نظر داشت تمام مطالبی که بیان شد، برگزاری انتخابات در افغانستان دردی را دوا خواهد کرد؟ و یا این که، آیا اصلا ً ضرور بود تا به مصرف 222 میلیون دالر، چیزی به نام "انتخابات آزاد و شفاف" راه انداخته شود؟

در پاسخ به این پرسشها باید گفت که انتخابات 29 اسد شاید نتواند در کوتاه مدت دردی را دوا کند. و هر شخصی که در این دور انتخابات پیروز هم شود شاید قادر نباشد تغییراتی را که مردم از سالها به اینسو در انتظارش هستند، برآورده بسازد.

هر کسی که در صدر دولت افغانستان قرار بگیرد می داند که بخش اعظم بودجه دولتش از منابع خارجی تمویل می شود و امنیت شخص خود او وابسته به نیروهای بین المللی می باشد. بناً با نداشتن منابع مالی و قدرت نظامی، آوردن تغییرات اساسی شاید بی حد مشکل باشد، ولو که برنامه های دقیق برای اصلاحات وجود داشته باشند و مردم هم طرفدار این برنامه ها باشند. البته این وابسته گی ها نمی توانند به این معنا باشند که هیچ کاری صورت نگیرد. سیاستمداران و فعالان اجتماعی هوشمند می توانند از همین شرایط نیز به نفع مردم خود استفاده کنند، کاریکه تا به حال کمتر صورت گرفته است.

اما اگر این انتخابات حتی به خاطر مشروعیت بخشیدن به حضور نیروهای خارجی در افغانستان نیز برگزار شده باشد، می تواند به معنای تداوم نظامی باشد که حداقل به روی کاغذ به آن می گویند: "دمکراتیک". و هر دمکراسی می تواند بهتر از یک دیکتاتوری باشد. مخالفان نظام فعلی جز دیکتاتوری بدیل دیگری تا به حال ارایه نکرده اند. از سوی دیگر تنها دمکراسی است که می تواند قانون را به جای قوم، قبلیه، نژاد و یا مذهب پناهگاه و حامی شهروندانش بسازد. اگر چه افغانستان از فرهنگ شهروندی و حاکمیت قانون هنوز بی حد زیاد فاصله دارد اما آغاز این روند صورت گرفته است و روند تکاملی دمکراسی پایان ندارد.

این خود می تواند برای کشوری که بهای تجربه کوتاه دمکراسی دهه شصت میلادی را، بعد از کودتای سردار محمد داود خان تا به حال با خون می پردازد، یک روزنه امید باشد.

حالا هر کسی که به حیث غالب و یا مغلوب در این دوره انتخابات معرفی شود، بازنده ی اصلی احزاب سیاسی خواهند بود که خود را رسما ً احزاب دمکراتیک و ملی خطاب می کنند. آنها طی هشت سال گذشته، چه در خارج و چه در داخل، نتوانسته اند تا روی ارزش های اساسی دمکراسی توافق کرده و یک جبهه ی، ولو کوچک، ولی مطرح را به وجود بیاورند.

و اما در مورد برنده گان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری:
برنده ی اصلی نسل جوان افغانستان خواهد بود- نسلی که به طور مثال برای بار اول در تاریخ این کشور به چشم سر مشاهده کرده است که رییس جمهور، ولسشمر و یا به اصطلاح بسیاری ها "پاچای مملکت" را می توان مورد انتقاد قرار داد. آنانی که حداقل شاهد مناظرات تلویزیونی بوده اند، حالا این تجربه را دارند که می توان از مخالفان، با حفظ عفت کلام، انتقاد نمود، ولو که این شخص رییس دولت برحال و یا وزیر سابق باشد. به این شکل زمینه برای رشد فرهنگ تحمل، دید انتقادی و اصلاح اشتباهات، یعنی سه اصل مهم دمکراسی، در دراز مدت آماده می شود.

در این صورت نسلهای بعدی می توانند، اگر در زیر چرخهای جنگ و تعصب خورد و خمیر نگردند، با داشتن چنین تجاربی، واقعیت های سیاسی- اجتماعی خود را صادقانه تر به نسلهای آینده انتقال بدهند. از این رو نسلی می تواند سر بلند کند که آموخته است تا خوب را از بد، برای خود و مملکت خود، تفکیک نماید.

سر در گمی نسل جوان امروزی، آنانی که زیر سی سال قرار دارند، در این است که نمی دانند جنگ نسل گذشته روی چه است، با وجودی که همه از وحدت ملی، برابری و برادری سخن می گویند؟ آنها این پرسش را مطرح می کنند: زمانی که حد اقل زمامداران و قدرتمندان صد سال گذشته ی این کشور همه قهرمانان بوده اند، به طور مثال امیر عبدالرحمان خان، شاه امان الله غازی، نادرشاه، هاشم خان، سردار محمد خان، نعیم خان، محمد ظاهرشاه، نور محمد تره کی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل، داکتر نجیب الله، برهان الدین ربانی، احمد شاه مسعود، گلبدین حکمتیار، عبدالعلی مزاری، جنرال عبدالرشید دوستم، ملا محمد عمر، حامد کرزی و ...، پس چرا مملکت امروز به این حال است؟ پس مقصر کی هست؟ آنها باید از کدام اشتباهات بیاموزند و چه گونه از تکرار آن جلوگیری کنند؟

پاسخ به این پرسشها را نسل مسوول و هنوز هم درگیر در جنگهای مختلف دقیقا ً ارایه نکرده است. ارزیابی دقیق از حوادث حداقل 50 سال گذشته کمتر صورت گرفته است. همیشه مخالفان مقصر معرفی شده اند.

البته تنها با مسوول دانستن خارجیها که خواهان پیشرفت افغانستان نبوده اند، نمی شود نسل امروز را قناعت داد.

بنا ً امکانات کوچک تحول که بعد از سالها دیکتاتوری توسط همین نظام جدید، با همه کمی هایش، برای نسل جوان به وجود آمده است، می تواند آنها را به آینده های بهترامیدوار بسازد. 100 سال بعد، اگر در این مدت شرایط رشد دمکراسی در جامعه به وجود آمده باشد (2)، امکان این وجود خواهد داشت تا انتخابات واقعا ً عادلانه و شفاف برگزار شود - زمانی که دمکراسی دیگر یک تحفه پر جنجال از خارج نه، بلکه جزء فرهنگ مردم شده باشد.

همه می دانند که دمکراسی تنها یک نظام سیاسی نه، بلکه یک فلسفه اجتماعی و زنده گی است. اگر به نسل جوان امروز امکانات حداقل زنده گی، در همین نظامی به نام دمکراسی، میسر شود، شاید فریادهای نسلهای بعدی، در پایان یک دور انتخاباتی، "تقلب تقلب" نباشند.


1. لینک گزارش جدید سازمان عفو بین المللی در رابطه با وضع حقوق بشر در افغانستان
http://www.amnesty.de/files/Afghanistan_MRLage_Überblickspapier-14.8.09.pdf
http://www.amnesty.de/files/Afghanistan_10-point_HR_agenda_asa110102009en.pdf

2. شرایط موفقیت دمکراسی:فقدان نظامی گری، فقدان نابرابری در ثروت، برابری اجتماعی، تلقین ارزشهای دمکراتیک، آموزش درست، آزادی مطبوعات، هوشیاری شهروندان، اخلاق متعالی، توافق در مسائل اساسی، مدیریت درست، تبعیت کارشناسان و ارتش، گروه مخالف قوی و مؤثر، خود حکومتی محلی، برنامه ریزی ملی برای رفاه، مالیکیت خصوصی
گرفته شده از کتاب: بنیاد های علم سیاست، عبدالرحمان عالم، نشر نی، تهران1380 چاپ هشتم، صفحه ی 312-315