رسیدن به آسمایی:  13.02.2009 ؛ نشر در آسمایی:  15.02.2009

تمیم حمید

نبرد با هراس افگنی

از بوش تا اوباما

مبارزه با هراس افگنی در افغانستان، بیش از هفت سال را پشت سر گذاشته است؛ اما ظاهراً این روند موفقیت های چندانی نداشته است و حتا در برخی از موارد، ناکام هم خوانده شده است.

دورهء جورج بوش هم که برنامه حمله به افغانستان و عراق در زمان او طرح و تحقق یافت، به پایان رسید. وی نتوانست دستاورد هایی در این راستا از خود برجا بگذارد؛ هرچند خودش بدین باور نیست و همواره بر داشتن برخی موفقیت ها تأکید می ورزد.

اکنون با روی کار آمدن اداره باراک اوباما، دیدگاه های گونه گونی در باره آینده جنگ در افغانستان مطرح استند- جنگی که گفته می شود به خوبی به پیش نمی رود و برنامه ریزان آن، در مسیر نادرستی روان استند.

در این میان آنچه که بیشتر از همه برای کامیابی مبارزه با هراس افگنی مؤثر خوانده می شود، بازنگری در راهبرد نظامی ایالات متحده امریکا است. از همین رو تعیین ریچارد هالبروک به حیث نماینده ایالات متحده امریکا برای افغانستان و پاکستان که در نخستین گام های کاری باراک اوباما صورت گرفت، نیز بخشی از این بازنگری به شمار می رود.  با اینهمه هنوز روشن نیست که این بازنگری در کدام بخشهای این راهبرد صورت خواهد گرفت و چقدر می توان امید داشت که پس از این، وضعیت جنگ در افغانستان به گونه مطلوب به پیش برود.

هالبروک چه خواهد کرد؟

در این روزها ریچارد هالبروک در سفر به پاکستان و افغانستان، اوضاع منطقه را بررسی می کند.

پیش از این گفته شده است که یکی از اولویت های کاری اداره اوباما توجه به پایگاه های هراس افگنان در بخشهای مرزی پاکستان خواهد بود. در حالی که خوشبینی های زیادی نسبت به گزینش هالبروک به این سمت وجود دارند، می توان گفت که هنوز زود است تا روی نتایج کار وی قضاوت کرد.

در زمان حکومت بوش بود که دیوید پتریوس به حیث فرمانده نیروهای امریکایی در خاور میانه برگزیده شد. پتریوس کسی خوانده شده است که با راهبرد افزایش نیروهای امریکایی در عراق، توانست خشونت ها را در عراق کاهش بدهد و شاید تصمیم افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان نیز به همین علت گرفته شده است. اما چنان که انتظار می رفت، از دست پتریوس هم تاکنون کاری برنیامد و گفته می شود خشونت ها در افغانستان هر روز بیشتر شده اند.
 

افغانستان و عراق

در این میان باور هایی وجود دارند که تفاوت های راهبردی در نبرد های عراق و افغانستان، از انگیزه های اصلی آنچه که موفق نبودن جنگ افغانستان خوانده می شود، بوده می توانند. نبرد در عراق از همان آغاز در مسیر درستی به پیش می رفت و اهداف آن به گونه مشخص، درهم شکستن مخالفان دولت عراق، آوردن ثبات در آن کشور و به میان آمدن یک حکومت فعال بود؛ اما در افغانستان تاکنون جنگ شیوه دفاعی داشته است. نیروهای افغان و خارجی همواره در انتظار بوده اند تا تحرکاتی از سوی مخالفان دولت صورت بگیرند و آنان با حملات دفاعی این تحرکات را پاسخ بگویند. یعنی در این میان برنامه وسیعی برای درهم شکستن صفوف مخالفان وجود نداشته است و با آن که هم اکنون در بخشهایی از کشور، طالبان حاکمیت دارند؛ کاری برای تصرف این مناطق صورت نگرفته است. همین است که رفته رفته گفته هایی در باره بی باوری مردم افغانستان به حکومت برزبان ها آمده اند و یکبار دیگر روند بیرون شدن افغانها از کشور شان آغاز شده است. امروز بیشتر خانواده ها به ویژه جوانان در تلاش استند تا به هر قیمتی که امکان دارد، به یکی از کشور های خارج پناهنده شوند و بیشتر این افراد نداشتن امید را به آینده افغانستان، از انگیزه های رفتن شان به خارج از کشور عنوان می کنند.

ناامنی ها، مواد مخدر، فقر، بی کاری، فساد در دستگاه دولتی و امثال اینها، از مواردی استند که حکومت افغانستان را همواره با انتقاد های تندی روبرو ساخته اند.

بازنگری؟

اما امروز که موضوع بازنگری در راهبرد های جامعه جهانی در افغانستان مطرح است، چه مواردی باید بررسی شوند تا مشکلات فراراه حکومت افغانستان، دور گردند... در اینجا چند گزینه یی را در این باره به بررسی می گیریم...

1- مبارزه با هراس افگنی

با گذشت هفت سال هنوز هم روشن نیست که مبارزه با هراس افگنی می تواند با پیش گرفتن کدام مسیر به نتیجه برسد.

آیا چنان که بارها گفته شده است، توجه به پایگاه های هراس افگنان در پاکستان می تواند مؤثر باشد؟

پاسخ اینست که بلی.

اما تنها توجه به این پایگاه ها نمی تواند هراس افگنی را در منطقه پایان بخشد.

در حال حاضر بخشهایی از افغانستان نیز استند که به پایگاه های هراس افگنان مبدل شده اند.

مقامات افغان بارها گفته اند که در آن بخشهایی از کشور که در تصرف دولت نیستند، جنگجویانی از کشور های گونه گون وجود دارند و در این بخشها، پایگاه های هراس افگنی شان را ایجاد کرده اند.

پس طوری که در آغاز این نبشته گفته شد، جنگ در افغانستان باید به گونه واقعی، روی اهدافی چون از بین بردن کامل هراس افگنی و به میان آمدن ثبات در این کشور متمرکز باشد.

می شود گفت که این کار با افزایش شمار نیروهای افغان و خارجی، استقرار دایمی این نیروها در بخشهای آسیب پذیر -به ویژه بخشهای مرزی- و به کارگیری شیوه های تازه در نبرد ها عملی خواهد شد.

در این میان نیز، موضوعی که حساس و قابل توجه به شمار می رود اینست که نیروهای افغان رهبری عملیات ها را در روستاهای افغانستان به دوش بگیرند و این مورد که اکنون تنها شعار گونه است، عملی گردد؛ زیرا دیده شده است که شیوه هایی چون بازرسی خانه ها از سوی نیروهای خارجی و بمباران کورکورانه بر اهداف غیرنظامی، تنها مشکل را بیشتر می سازند و بس.

و اما توجه به مبارزه با مواد مخدر که تنها با از میان برداشتن کامل ریشه های تولید و قاچاق آن صورت خواهد گرفت، از اولویت های مبارزه با هراس افگنی به شمار می رود؛ چون گفته می شود که در چند سال اخیر، مواد مخدر منبع خوب درآمد برای طالبان بوده است.

2- گفتگو؟

بیشتر چنین به نظر می رسد که هنوز تعریف مشخصی از مخالفان دولت افغانستان وجود ندارد.

در حال حاضر بر علاوه گروه هایی که با طالبان و القاعده پیوند دارند، کسان دیگری هم استند که به بهانه های گونه گون ضد دولت افغانستان، ایستاده اند.

هفته نامه امریکایی نیوزویک در یکی از شماره های اخیرش، از مردانی یاد کرده است که ترس پامال شدن فرهنگ شان از سوی نیروهای خارجی، آنان را به مخالفت با دولت افغانستان واداشته است؛ زیرا این مردان که روستاییان افغان استند، چنین می پندارند که نیروهای خارجی با حضور در محلات شان، فرهنگ و عنعنات آنان را تهدید می کنند.

در این میان گفته می شود گروه های مسلح دیگری هم استند که مخالفت هایی با دولت دارند.

به هرحال گفتگو با مخالفان که دولت یگانه پیش شرط آنرا پذیرفتن قانون اساسی افغانستان از سوی مخالفان می خواند، تا چه اندازه محتمل به نظر می رسد؟

پاسخ اینست که این گفتگو ها به نوعی بالاخره صورت خواهند گرفت.

زمان نشان داده است که طرف های درگیر در افغانستان، در نهایت باهم کنار آمده اند و در این میان تنها کسانی که آسیب دیده اند مردم بوده اند.

در زمان حکومت مجاهدین که هرجناحی به دشمن خونی جناح دیگر مبدل شده بود، هیچ کس گمان نمی برد که رهبران جهادی روزی دوباره با هم یکجا شوند؛ اما امروز دیده می شود که همه شان بدون آن که از گذشته یادی بکنند و یا به حال مردم در آن زمان تأسفی داشته باشند، به دوستان جان جانی هم مبدل گردیده اند.

اما به راستی گفتگو با مخالفان دولت چه گونه عملی خواهد شد؟

آیا مخالفان سرسختی چون ملا محمد عمر و گلبدین حمکتیار نیز به این روند خواهند پیوست؟

پاسخ این سؤال گنگ است؛ اما می توان گفت که در نهایت اگر این روند آغاز شد و مبارزه با هراس افگنی نیز همزمان با آن اوج گرفت، کسانی که حاضر به گفتگو نشوند، شکار نیروهای امریکایی خواهند گردید.

با اینهمه آنچه که در این مسأله مهم به شمار می رود، اینست که افغانستان پیش از این گفتگو ها، باید با پاکستان کنار بیاید؛ زیرا کابل دیگر نباید تجربه گذشته را تکرار کند و اجازه بدهد تا مخالفانی که از جنگ دست برنمی دارند، با افزایش فشارها بر آنها، راهی داشته باشند تا به پاکستان پناه ببرند.

درست همانگونه که هنگام حمله ایالات متحده امریکا بر افغانستان، در هفت سال پیش، بیشتر جنگجویان طالبان و القاعده به پاکستان فراری شدند و دوباره ضد دولت افغانستان و نیروهای خارجی سازمان یافتند.

در این میان پاکستان نیز از این افراد ضد افغانستان و هند به خوبی کار گرفت.

3- تقویت حکومت

و در نهایت آنچه را که می توان گفت برای به میان آمدن ثبات در افغانستان نهایت مهم به شمار می رود، ایجاد یک حکومت قوی و سالم است.

حکومت کنونی افغانستان از دیدگاه همه گان خیلی ضعیف خوانده شده است و گفته می شود که حاکمیت فساد اداری در دستگاه این حکومت، به گونه کامل مشهود است. 

به باور آگاهان، بیشتر کسانی که در ساختار این حکومت استند، از حمایت غرب برخوردارند و چون خود را مبرا از قانون می دانند، ترسی از خلاف ورزی ندارند.

گفته می شود همین موضوع باعث شده است که دامنه فساد در دستگاه دولت افغانستان روز به روز گسترده تر شود و تا هنگامی که راه هایی برای تطبیق یکسان قانون برهمه گان جست و جو نگردند، فساد ادامه خواهد داشت.

بر علاوه این، بازنگری در چگونه گی بازسازی، احترام به نظر مردم در گزینش مقامات محلی، ایجاد فرصت های کاری، وجود اصل مجازات و مکافات به گونه درست و شفاف آن و رسیده گی به مشکلات مردم نیز از مواردی استند که در تقویت دولت مؤثر واقع خواهند شد.