رسیدن به آسمایی: 16.05.2009 ؛ نشر در آسمایی: 18.05.2009

 

کاندید  اکادمیسین سیستانی                                                                                          

    ۴/ ۵/ ۲۰۰۹

 

"وآن گلـــولـه باران بامـــداد بهــــار"

تحقیقی ژرف و بیطرفانه در بارۀ قتل داوود خان

نخستین رییس جمهورافغانستان

 

 

بدون مجامله باید گفت که داکتر صبورالله سیاه سنگ مولف "و آن گلوله باران بامداد بهاران" اگر از بزرگترین نویسنده گان معاصر منطقه نباشد، بی تردید از بزرگترین نویسنده گان ومحققان کشور در سه دهه اخیر است. آنچه را جناب داکتر سیاه سنگ ، در مورد قتل وحشیانه داوود خان و خانواده اش به بررسی نشسته، در میان نوشته های سیاسی- تاریخی  و تحقیقی  تاریخ نگاران و تحلیل گران کشور ما در سه دهه  اخیر بی نظیراست.

حوصله، انرژی  و فرصتی که جناب داکتر سیاه سنگ روی حادثه قتل رییس جمهور داوود خان وخانواده اش در نوشتۀ " و آن گلوله باران بامداد بهار"  گذاشته ، چنان عظیم و با دقت و وسواس علمی همراه است که همه ابعاد مساله را، هم بُعد تاریخی، هم بعد روانشناسی، هم بعد  سیاسی، هم بعد گفتاری و شنیداری را به خاطرمستند سازی و رعایت بیطرفی کامل، به گونه یی  در نظرگرفته که از توان هیچ مورخ مسلکیی هم پوره نیست.

جایگاه و ارزش کار سیاه سنگ را فقط آنانی میدانند که در این عرصه از جان مایه گذاشته باشند و صاحب نظر و صاحب تجربه و سوابقی باشند، نه آنانی که اکثر اوقات خود را به توطیه و تخریب  فرزندان صدیق این وطن گذشتانده باشند. تحقیق در زمینه تاریخ و حوادث تاریخی ، مستلزم داشتن صلاحیت علمی، طاقت و حوصله فراخ و دقت کامل در اسناد و مدارک تاریخی غرض کشف حقیقت است. کسانی که برای  آب کردن مغز و نیروی فکری خود وقت و انرژی لازم نداشته باشند، از عهده یک کار تحقیقی بی عیب و قابل قبول عاجزخواهند بود. با پناه بردن به آغوش میخانه ها یا لانه های توطیه نمیتوان ارزش بزرگ تحقیقات تاریخی را درک نمود.

در مورد روش کار آقای سیاه سنگ ، شخصاً بدین باورم  که او تجارب دانشمندان و محققان غرب را در عرصه تحقیقات تاریخی و مسایل جنایی، بیشتر مد نظر گرفته و از این رهگذر کار او در مقایسه با کار تاریخ نگاران کلاسیک افغان بسیار فرق دارد و آن را میتوان یک کار ابتکاری و در خور توجه  در عرصه پژوهش های تاریخی به حساب آورد.

همه خواننده گان سرگذشت دردآور، ولی مشحون از شهامت و دلیری و از جان گذشته گی داوود خان در برابر بمبارانهای کودتاچیان دقیقه شماری میکردند که چه وقت دو هفته پوره میگردد تا باز سایت کابل ناتهـ را بازکنند و بقیه داستان مقاومت و مرگ مردانه یک دولتمرد با شهامت افغان را زیر عنوان " و آن گلوله باران بامداد بهار" از قلم توانای داکتر سیاه سنگ بخوانند.

" و آن گلوله باران بامداد بهار" عنوان بسیار جذاب و پرکششی است، که برخواننده  تاثیر سیکولوژیک و روان شناسانه میگذارد. به سخن دیگر، عنوان در نظر اول  این ذهنیت را در خواننده خلق میکند که  این یک رومان جنایی است ، ولی وقتی  خواننده برای خواندنش توقف میکند وچند سطری از متن را میخواند، می بیند که با یک واقعیت تکاندهنده تاریخی روبرو است. چون اکثررخداد های سیاسی وتاریخی کشور،در سه دهه اخیر بصورت روایات سطحی وغیر مستند ارایه شده اند ، تاثیرکمتری برخواننده میگذارند مگرچنین روایتی وقتی با قلم رسا  و روان یک نویسنده توانا ومحبوب مردم بیان شده باشد، طبیعتاً بیش از هرنوشته غیرمستند دلچسپ تر است و خواننده را وامیدارد تا آنرا تا آخر حادثه دنبال کند.

جناب داکتر سیاه سنگ، داستان قتل وحشیانه داوود خان  و خاندان او را را با چنان رسایی ومهارتی به بیان و بررسی گرفته است که روح و روان خواننده را کاملاً تسخیرمیکند تا آنجاکه برای خواندن بقیه  سرگذشت غم انگیز و درعین حال شرافتمندانه داوود خان، احساس بی حوصله گی  میکند. به این دیباچۀ کوتاه از قلم سیاه سنگ توجه کنید که با چه بیطرفی وصداقتی بیان شده است:

 "يک دســت بيصــداســت!

  اين فشـــرده که هـرگـز نمـيتواند به درسـت يا نادرسـت بودن کارنامــه ســياســــي محمــــد داود (نخســتين رييس جمهــور افغانســتان) و بيگناه يا گنهکار بودنش بپردازد، ميخواهــد دســتچيني از آگاهيهاي دســترس در پيرامـــون چگـونگـي کشــته شــدن او و خــانواده اش باشــد.

کوشــيده خواهــد شــد براي روشــن شــدن برخـي آوازه هــاي فزاينده که اينجـا و آنجــا شــنيده يا خــوانده ميشــوند، دســتکم با چهــار تن از بلندپايه گان پيشــين حـزب دموکراتيک خلق افغانســتان (کـريم ميثاق، دسـتگـير پنجشــيري، ســليمان لايق و خيال محمـد کتوازي) و نيز با جنرال امام الدين گفت و شــنودهاي دامنه دار تلفـــوني راه اندازي شــود. همچنان نياز اســت به کمک هر آنکه بخواهــد در بهــبود اين نوشــته ياري رســاند.

  سـياه سـنگ ، ۲۸ اپـريل۲۰۰۸ 

hajarulaswad@yahoo.com

اما این پژوهش تنها به روایات وحکایات بلندپایه گان حزب دموکراتیک خلق افغانستان چون:کریم میثاق، دسـتگـير پنجشــيري، ســليمان لايق ، محدود نمانده، بلکه طیف وسیعی ازناظران وشاهدان عینی کودتای  ۷ ثور، آگاهی ها وچشم دیده های وباورهای خود را دراختیار  نویسنده قرارداده اند که  مطالعه ودقت در این پژوهش را خیلی دلچسپ ساخته است.

 

اهمیت کار سیاه سنگ:

اهمیت کارسیاه سنگ ، از اهمیت شخصیتی منشاء میگیرد که محور بحث و پژوهش آقای سیاه سنگ  را تشکیل میدهد. داوود خان، از جمله آن شخصیت های ملیی است که دو ویژه گی او را از سایر شخصیت های سیاسی کشور بعد از کودتای ثور تا امروز متمایز میسازد:

۱- وطن پرستی داوود خان، و تبارز غرور ملی وی  در برابر زورگویی و دیکته تکبرآمیز رهبران اتحادشوروی سابق در آخرین سفرش به مسکو.

۲-شهامت و تسلیم ناپذیری داوود خان به دشمن. داوود خان تا لحظه مرگ خود، هر گز در فکر تسلیمی به کودتاچیانی که پیوسته ارگ ریاست جمهوری را بمباردمان میکردند و حتا دوسه تن از فرزندانش را به قتل رسانده بودند، نیفتاد و مرگ را بر زنده ماندن و تسلیمی و اسارت در دست خوردضابطان و نوکران بیگانه ترجیح داد.

بنابرهمین ویژه گیهای زنده گانی داوود خان است که "و آن گلوله باران بامداد بهاران" کمی بعد از نشر نخستین بخش های آن در سایت های کابل ناتهـ و سایت فردا، با استقبال صمیمانه اکثریت افغانها روبرو گردید و تمام کسانی که ازچگونه گی  قضیه قتل داوود خان  اطلاعی داشتند، اعم از موافقین و مخالفین از طریق پیامهای برقی و تیلیفون و نوشته های مستقل  آماده گی خود را برای تکمیل هرچه بیشتر این موضوع به داکتر سیاه سنگ اعلام کردند. قابل یادآوری است که یکی از نویسنده گان خوب افغان (آقای رحمت آریا) با خواندن " آن گلوله باران بامداد بهاران" به ترجمه اش به زبان پشتو پرداخت که از آن به بعد به طور مسلسل در سایت بینوا به نشر میرسد. همچنان یک هموطن دیگر ما  بنام غوث جانباز با دستیارش خانم  ژولیا میتینکووا مقیم مسکو نیز به ترجمه این تحقیق گران سنگ به زبان روسی  دست یازیده اند که همه گی  این اقدامات، اهمیت کار سیاه سنگ را متبارز میسازد.

ناگفته نماند که همزمان با این استقبال گرم و صمیمانه این هموطنان، تحقیقات سیاه سنگ در مورد قتل داوود خان، بر دل و چشم برخی از عناصر تنگ نظر و کوته بین انتی افغان، چون خارمغیلان خلید و کسانی بر ضد سیاه سنگ در سایتهای [...] قلم فرسایی کردند و خواستند کار وی را کم اهمیت جلوه بدهند، اما برعکس این عمل آنها، سبب استقامت  و ژرف نگری  بیشتر داکتر سیاه سنگ گردید و سرانجام  وی توانست حقیقت قتل داوود خان و خانواده او را به شایسته ترین وجهی  در طی ۲۷بخش مستند به سر رساند که اینک در اختیار شما خواننده عزیز قرار داده شده است.

 

انگیزۀ سیاه سنگ در این کار:

تا جایی که برای صاحب این قلم معلوم است، نه سیاه سنگ و نه پدر و نه پدرکلانش، هیچکدام در هنگام اقتدار داوود خان- نه در وقت صدارتش و نه در زمان جمهوریتش- باوی همکار و همکاسه نبوده اند. گذشته از این، سیاه سنگ هیچگونه پیوند قومی  و خویشاوندی با پریزدنت  داوود خان ندارد. سیاه سنگ حتا با پسران و دختران داوودخان و دیگر همبسته گانش نیز دوست و رفیق و یا همصنفی نبوده است. پس انگیزه سیاه سنگ در نوشته " و آن گلوله باران بامدان بهار " چی بوده میتواند؟

به باور این قلم، گزارش دلچسپ مصاحبه داکتر جنبش با زهره نعیم در مورد قتل داوودخان و خاندانش و نشر آن در بخش پشتوی  بی بی سی و سپس انتشار آن در سایت افغان- جرمن آن لاین و ترجمه آن به زبان دری به قلم اینجانب و نشر مجدد آن در سایت افغان- جرمن در۱۸ اپریل ۲۰۰۸، چنان تاثیری برخواننده گان این مصاحبه و از جمله بر داکترصبورالله سیاه سنگ داشت، که وی بلادرنگ  برای من تلیفون کشید و کاپی آن مقاله را از من خواست و افزود: در صدد آنم تا برای کشف حقیقت قتل داوود خان ، تمام اسناد و شواهد و مدارک کتبی و شفاهی و روایتی  آن فاجعه را گردآوری کنم، و آن را به شیوه بهتری  به خواننده گان عرضه کنم.

و پس از اکمال " آن گلوله باران بامدادبهار" اخیراً سیاه سنگ در گفتگویی با آقای عبیدی، گرداننده سایت آسمایی این جملات را به آن دیباچه زیبای خود افزوده است: " بسـیاری از کتابهـای تاریخ هـنوز در یک پاراگـراف میگویند: "افسـری به نام امـام الدین به محـمد داوود چنین و چنان گفت. او با تفنگچـه اش امـام الدین را زخمـی سـاخت و سپس خـودش و خـانواده اش کشـته شـدند."  آنچـه بیشـتر کـنجکاویم را برمـی انگـیخت این بود: "جنرال امـام الدین که در اروپا زندگـی مـیکـند، در این مورد چـه مـیگوید؟ چـرا رسـانه هـای بزرگـی مـانند بی بی سـی، صدای امـریکا، رادیو آزادی، صدای آلمـان، رادیو فـرانسـه و تاریخنویسـان از محـمد صدیق فـرهـنگ تا دکتور ظاهـر طنین و هـمچنان خـاطره نگاران حزب دموکـراتیک خلق افغانسـتان به جـای راه اندازی گفتگوهـای مسـتقیم با جنرال امـام الدین از نقل قولهـای دسـت دوم و دسـت سـوم کار مـیگـیرند؟  بار بار از خـود پرسـیده ام: بیسـت و چـهـار سـاعت پسـین، مخصوصاً یک سـاعت پایان زندگـی محـمد داوود و خـانواده اش چگونه سپری شـده باشـد؟ به هـمـین مـنظور، نخسـت پرداختم به گـردآوری اسـناد گوناگون، سپس تمـاس گـرفتم با دسـت اندرکاران تقریباً هـمه جریانهـای سـیاسـی که به شـکلی از اشـکال از آن رویداد آگاهـی داشـتند."

سیاه سنگ، اینک آن پروژه  را به گونه تحسین برانگیزی به سر رسانده است که از لحاظ پرداخت خود اگر بی نظیر نباشد از لحاظ تاریخی و ساخت و بافت سیاسی  بسیار پر اهمیت است. سیاه سنگ از این طریق دل دوستان خود و مرحوم داود خان شهید را شادمان و دل دشمنان خود و آن شهید مرحوم را ناشاد ساخت.  جا دارد از این بابت برایش  تبریک گفت و آرزوی موفقیت های بیشترنمود.

 

کشف جسد داوود خان، نتیجه کار سیاه سنگ:

نکته دیگری که میخواهم  بدان اشاره کنم ، اینست که براثر تحقیقات جامع آقای سیاه سنگ و پیگیری های وطن پرستانه آقای داکتر داوود جنبش بالاخره مقامات بلند پایه  و رییس جمهور کرزی  در فکر کشف جسد پریزدنت داوودخان و دوباره به خاکسپاری در خور شأن آن شخصیت

وطنخواه افتادند و بدین منظور کمسیونی  به شمول برخی از اعقاب خانواده آن مرحوم ایجاد گردید. کمیسیون مذکور با جلب همکاری هموطنان و صاحب منصبان آگاه از قضیه، به خصوص با کمک جنرال پاچامیر خوستی که خود در  خاکسپاری داوود خان و خانواده او در شب هشتم ثور ۱۳۵۷ سهیم بوده ،بالاخره موفق گردید محل دفن دسته جمعی خاندان داوود خان را در جوار زندان پلچرخی کشف و پس از تحقیقات لازمه روی استخوانهای اجساد و کشف قرآن جیبی در بغل جیب داوود خان ، موفق به تشخیص جسد داوود خان و سایراعضای خانواده اوگردید و سرانجام به تاریخ ۱۷ مارچ ۲۰۰۹، طی یک مراسم رسمی با حضورداشت حامدکرزی رییس جمهور واعضای خانواده داوود خان و کابینه و هیات کوردیپلواتیک کشورهای متحابه  مقیم کابل و اعضای شورای ملی و سران قومی و دوستان آن مرحومی، جنازه های داوود خان و برادرش سردار محمد نعیم خان بعد از فیر ۲۱ فیر توپ به رسم احترام،  از ارگ ریاست جمهوری برداشته شد و  توسط هلیکوپتر به دارلامان در جوار تپه تاج بیگ انتقال داده شد و با هفده تن دیگر از اعضای خاندانش با احترام خاصی در بالای یک تپه به خاک سپرده شدند و تپه هم به نام  داوود خان مسما گردید.

 

    

 

حقیقت تا آخرپنهان نمیماند:

بالاخره حقیقت دوباره به جایش قرارگرفت وسعی و تلاش رهبران حزب دموراتیک خلق افغانستان و رهبران تنظیمهای جهادی، به خصوص رهبران  جمعیت اسلامی و شورای نظار در کتمان نمودن نام و نشان داوود خان به جایی نرسید. اجساد داوود خان و برادرش سردار محمد نعیم خان با چنان احترام و شکوهی تشیع و تدفین گردید که نظیر آن از هیچ یک از رهبران سیاسی دیگر دیده نشده است. پس از به خاک سپاری اجساد آن مرحومین مراسم یاد بود و فاتحه رسمی داوود خان در کابل و تمام نمایندهگی های سیاسی افغانستان در خارج برگزار گردید و ضمن گردهم آیی ها در اروپا و امریکا از سوی افغانها، از کارکردهای داوود خان در هر دو مرحله (دوران صدارت و نیز دوران جمهوریتش) مورد ارزیابی و قدر شناسی قرار گرفت که اکثر این سخنرانیها از طریق تلویزیون آریانا افغانستان از امریکا پخش گردید.

قابل یادآوری است که قبل از خاکسپاری جنازه های داوود خان و خاندانش، در تاریخ ۲۶ فبروری ۲۰۰۹، با ابتکار داکتر داوود جنبش و آقای باز  پسر حاجی بازمحمد، ناظر داوود خان و بسته گان داوود خان همایشی در لندن تدویر یافت که تعدادی از همکاران و هواداران داوود خان به شمول سفیر داوود خان  در پاکستان در این همایش سخنرانی نمودند.

 

سفیر داوود خان چه گفت؟

داکتر شیرزوی سفیر افغانستان درعهد داوود خان در پاکستان، در سخنرانی خود به مناسبت یاد بود شهادت داوود خان در لندن در ۲۶ فبروری ۲۰۰۹به نکات جالبی اشاره کرد که برای من بسیار دلچسپ بود. شیرزوی ضمن بیان شخصیت داوود خان از مسافرت با شأن و با وقار وی در سال ۱۹۷۷ به پاکستان یادآوری نمود و از احترام و پذیرایی فواق العاده ذوالفقارعلی بوتو صدراعظم پاکستان سخن گفت و علاوه نمود که هنگام برگشت داوود خان به افغانستان در میدان هوایی، ذوالفقار علی بوتو در حضور وزرای خود، داوود خان را پدر خواند و اظهار کرد: هر فیصله یی که  برای رفع اختلافات میان دو کشور پدرم( داوود خان) بکنند من آن را قبول میکنیم و من متیقنم که او هرگز راضی نخواهد شد که پسرش  در برابر ملت خود شرمنده شود.

شیرزوی افزود که طیاره افغانستان کمی دیرتر به میدان هوایی اسلام آباد مواصلت نمود و صدراعظم پاکستان به داوود خان پیشنهاد نمود که تا رسیدن طیاره کمی در هوای آزاد قدم بزنیم. داوود خان پذیرفت و هر دو رهبر به قدم زدن پرداختند.  شیرزوی علاوه نمود که صدراعظم پاکستان به داوود خان گفت : من میخواهم برای نشان دادن حسن نیت حکومت پاکستان، فراریان افغانی در پاکستان را که دست به تخریب  و اخلال امنیت افغانستان میزنند از قبیل: ربانی و گلبدین و احمدشاه مسعود و چند تای دیگر را به شما تسلیم کنم تا به کابل برده آنها را زندانی نمایید، ولی داوود خان با کمال جوانمردی به جواب ذوالفقار علی بوتو گفت : که آنها فرزندان افغانستان اند، و من نمیخواهم  ضرری به آنها برسد. بدینسان داوود خان از خون دشمنان جنایتکار ملت افغانستان درگذشت. اما متاسفانه که از دست فرزندان نا اهل دیگروطن خود، خود و کشورش نابود گردید.

 

شهامت ودرسی که داوود خان به افغانها داد:

 با یقین میتوانم بگویم که در میان انقلابیون دو آتشه و در میان رهبران سیاسی چپ و راست  و نیز قوماندانان جهادی افغان در سه دهه اخیر، هیچ یکی را نمیتوان سراغ داد که مرگ را در یک قدمی خود احساس کند ولی به دشمن تسلیم نشود. مگر داوود خان، این رهبرشجاع و پرغرور و مصمم افغان برای ۲۰ ساعت تمام در برابر بمباران طیارات وغرش زهره ترقان و طاقت شکن طیارات میک ۲۱کودتا چیان، از ساعت ۱۲ ظهر۷ ثور تا ساعت  ۸ صبح فردای آن برسرپا ایستاد واز غرورش نکاست ودر آخرین دقایق حیاتش وقتی به او ابلاغ شد که اگر میخواهد زنده بماند، باید تسلیم شود، ولی او با شهامت و شجاعت کم نظیر افغانی گفت: "به جز خدا، هرگز به کمونیستان تسلیم نمی شوم." اگرچه جنرال امام الدین، (متهم به قتل داوود خان) میگوید که وقتی به داوود خان ابلاغ گردید که قدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال یافته، تسلیم شود! مگرداوود خان بدون آن که حرفی بر زبان آورد، با تفنگچه بر او فیرکرد، ولی عقل سلیم چنین شهادتی را نمی پذیرد که داوود خان هنگام فیر برامام الدین سخنی نگفته باشد. گیریم که داوود خان بدون اظهار هیچ سخنی بر امام الدین فیرهم کرده باشد، این خاموشی داوود خان در برابر یک افسر کودتاچی (امام الدین)  آیا به این معنا نیست که او، این افسرپایین رتبه را همطراز خود (به عنوان قوماندان اعلی اردوی افغانستان) نمی دیده است، و بنابرین بر او فیرکرده تا لب فروببندد و دستور تسلیمی به وی ندهد؟

 حقیقت اینست که داوود خان یک جمله دلنشین بیان کرده وآن گفتن "به غیر از خدا، هرگز به دشمن تسلیم نمی شوم." میباشد که خواسته با این جمله این درس وطن پرستی را به فرزندان دلیر و آگاه افغان بدهد که در برابر دشمن عقیده و ایمان خود  نبایستی زبون شد و نباید تسلیمی را به خاطر زنده ماندن در ذلت و خفت قبول نمود.

این نخستین بار نبود که داوود خان در برابر دیکته زورمندان، شهمات و غرور ملی خود را  تبارز داد، بلکه  او آن شخصيت آزاده و وطن دوست و مغروری بود که ديکته رهبر خودخواه اتحادشوروی (بریژنف) را هم در امور داخلی کشورش نپدیرفت. به قول عبدالصمدغوث، در آخرين سفري که او به مسکو انجام داد، باری بريژنف ضمن مذاکرات رسمی از روش حکومتداری داوود خان ، مبنی بر افزايش کارشناسان کشورهای عضو ناتو در افغانستان انتقاد کرده، اظهار نمود تا آنان را از افغانستان خارج نمايد. داوود خان در جواب بریژنف گفت: « آن چه همين حالا به وسيله رهبر اتحاد شوروی گفته شد، هرگز مورد قبول افغانها قرار نخواهد گرفت. از نظر افغانها اين اظهارات دخالت صريح در امور داخلی افغانستان است. ما هرگز به شما اجازه نخواهيم داد که به ما ديکته کنيد که چه گونه کشور خود را اداره کنيم و چه کسی را در افغانستان استخدام نمایيم. اين که چه گونه و در کجا کارشناسان خارجی را استخدام کنيم انحصاراً و کاملا حق دولت افغانستان خواهد ماند. افغانستان اگر لازم باشد، فقير خواهد ماند، اما در عمل و تصميم‌گيری خود آزادی خود را حفظ خواهد کرد.» (کودتای ثور و پیامد آن در افغانستان، از این قلم، چاپ ۱۹۹۶، فصل چهارم)

اين مذاکرات در فضای صميمانه خاتمه نيافت و داوود خان ناراضی از مسکو به کشور برگشت و متعاقباً به پاکستان سفر نمود. داوود ميخواست افغانستان را از زيربار و نفوذ شوروی نجات دهد و کمک‌های کشورهای همسايه، ايران و پاکستان و عربستان سعودی و مصر و غيره را در جهت عمران کشور جلب نمايد. اما متاسفانه که گماشته‌گان شوروی که در اين سفرها، داوود خان را همراهی ميکردند، جزیيات مذاکرات سفر داوود خان را در کشورهای اسلامی منطقه به مقامات شوروی گزارش ميدادند و بنابراين دسايس شوروی بر ضد داوود به کار افتاد و با اجرای کودتا خونين ثور ۱۳۵۷ (آپريل ۱۹۷۸) داود خان با ۱۷تن اعضای خانواده‌اش کاملا نابود گرديد. خون داوود خان و کودکان معصومش، دامن کودتاچیان را گرفت و یکی دو ماه بعد از پیروزی کودتا، شورشهای مردم بر ضد رژیم آغاز گردید و ظرف یک دهه تمام سران کودتا یکی بعد دیگری سر به نیست شدند، چنان که حتا قبر آنها هم برای کسی معلوم نیست.

استقامت و پایداری داوود خان در برابر بمباردمان وحشیانه کودتاچیان در هفتم ثور۱۳۵۷ و شهامت تسلیم ناپذیر وی به دژخیمان فاجعه هفتم ثور، واقعاً در تاریخ افغانستان بی نظیراست و میتوان گفت داوود خان نخستین شهید سر به کف افغان است که تا لحظۀ مرگ حاضر نشد  سرتسلیم به  دشمنان خود فرود آورد. و مرگ مردانه و شرافتمندانه را بر تسلیم شدن و به  اسارت درآمدن در چنگال ذلت رهبران وابسته به بیگانه، با گردن افراخته پذیرفت و نام خود و خانواده خود را در صف  دلیر مردان کم نظیرتاریخ ثبت کرد.

در روایاتی که آقای سیاه سنگ در بخش بیستم " و آن گلوله باران بامداد بهار " از زبان برخی از ناظران عینی بمباردمان ارگ در شب هفتم ثور بیان کرده از زبان عبدالرحیم شادان صاحب منصب حزبی در گارد جمهوری حکایت میکند که "حـوالـی سـاعت چـهـار صبح هـشـتم ثور [۲۸اپریل۱۹۷۸] ســردار محـمـد داوود، صاحـبجـان، سـید جـان و عـبدالحق عـلـومـی را احضار کـرد و با توجه به نرسـیدن کـمک سـایر قـطعـات به ارگ و بیهـوده گی مقـاومـت چنین هـدایت داد: "نمـیخـواهـم جـوانان تلف شـوند. برای این کـه جـوانان بیشـتر از این تلف نشـوند، گـارد را تســلـیم دهـید. مـن تســلـیم نمـیشـوم، زیرا در تمـام وظیفه داری در پسـتهـای وزارت دفـاع، صـدارت و ریاسـت جـمـهـوری مصـدر خدمـات صادقـانه به مـردم و وطنم شـده ام. هـیچگـاه به افـغـانسـتان و مـردم افـغـانسـتان خـیانت نکـرده ام. اگـر مسوولـیت یا جـرمـی داشـته باشـم، مـرا در دادگـاه مـردم افـغـانسـتان محـاکـمـه کـنند." این است اعتراف یک عضو حزب دموکراتیک خلق که بر استقامت وشجاعت داوود خان شهادت میدهد.

داوود خان از جمله آن شخصیت های شجاع و وطن پرست افغان است که می باید وی را درصف احمدشاه درانی ، وزیر فتح خان و اعلیحضرت امان الله خان به حساب آورد. تلاش های  وطن پرستانه وی برای اعتلا و ترقی کشور چه در دوره صدارتش و چه پس از تاسیس نخستین جمهوریت درافغانستان ، جای هیچ شک و شبهه نیست و اقدام مدبرانه و انقلابی  اش در جهت آزادی زنان افغانستان از زندان چادری در ۱۹۵۹، یکی از آن اقداماتی است که زنان کشور بایستی بیش از هرکس دیگری از او ممنون و مشکور باشند  و او را حامی حقوق وآزادی های مدنی  خود  بدانند.

توجه خاص داوود خان به عصری ساختن  اردوی ملی افغانستان و تعیین نام ها و رتبه ها و درجات و القاب مختلف صاحب منصبان اردو از کارهای مهمی است که صاحب منصبان تحصیل کرده اردوی افغانستان بهتر از هرکسی دیگر آن را درک میکنند. داوود خان شخصیتی وطندوست بود که تعصب قومی و مذهبی نمی شناخت و آبادی و ترقی افغانستان بزرگترین آرزوی او بود. هر خشتی که در گوشه یی از کشور میگذاشت، برای عمران و آبادی خانه مشترک افغانها می گذاشت. احداث شاهراه ها، اعمار بندهای آب، مراکز صحی و شفاخانه ها، پوهنتونها و پولی تخنیکها، ساختن میدان های هوایی بین المللی درکابل و قندهار، و شیندند هرات، اعمار بندهای برق نغلو و ماهیپر و بند درونته در ننگرها و احداث پروژه های انکشافی زراعت و آبیاری در هده و غازی آباد ننگرهار، هلمند و سرده غزنی، پروان و خان آباد و بند کوکچه، تاسیس شرکت قند بغلان وفابریکه روغن سپین زر درکندز ونساجی گلبهار و بگرامی و کارخانه کود و برق مزارشریف، فابریکه های پروسس میوه و پشیمینه بافی کندهار وتاسیس فابریکه نان پزی سیلوی مرکزی در کابل وقندهار، اعمارفابریکه خانه سازی درکابل وکارخانه سنگ رخام در لشکرگاه و از همه مهمتر تقویت اردوی ملی و تامین امنیت سرتاسری در کشور، از جمله های کارهای ماندگار حکومت این مرد وطن پرست است که همه گی در دوره رژیم حزب دموکراتیک خلق توسط مجاهدین و قوماندانان جهادی و به دستور سازمان استخبارات نظامی پاکستان(ISI) از بیخ و بنیاد منفجر ساخته شدند و سامان آلات آن ها به توسط مجاهدین صاحبان به پاکستان برده شد  وبه نرخ کاه فروخته شد.

در عهد حاکمیت داوود خان با وجودکاستیها و بی عدالتی های اجتماعی، همه  مردم از امنیت جانی و مالی برخوردار بودند. عزت و شرف شان از تعرض مصوون بود. ناموس و حیثیت شان مورد تجاوز زورمندان قرار نمیگرفت. خانه و ملکیت های شخصی مردم در امان بود. کسی اگر میخواست هر وقت شب میتوانست به تنهایی با پشتاره یی از پول از کابل تا مزارشریف و یا هرات و قندهار و جلال آباد مسافرت کند، کسی نبود که راهش را میگرفت و یا میپرسید که چه با خود حمل میکند ؟ خلاصه مردم اگر هیچ نداشتند، امنیت داشتند و امنیت مهمترین و با ارزش ترین ارمغان دولت در یک کشور است. متاسفانه با کودتای ثور مردم این با ارزش ترین نعمت زنده گی یعنی امنیت خود را از دست دادند.

جای دارد که لقب "قهرمان ملی" یا "قهرمان جهاد" به داوود خان، نخستین رییس جمهور افغانستان و نخستین شهید جهاد داده  داده شود، نه به آنانی که در دوران جهاد و یا قبل از جهاد در خدمت منافع بیگانه قرارگرفته  و تا روز مرگ خود در خدمت سازمانهای استخباراتی پاکستان، امریکا، روسیه، ایران، هند ، انگلیس و فرانسه و غیره قرارداشتند ، و اکنون از خیرات همان خدمات جاسوسی به عنوان قهرمان ملی؟ بر شانه های ملت نجیب و پرحوصله افغان تحمیل  شده و پیوسته از پول بیت المال ، برای شان تبلیغ میشود.

و اما شهید داوود خان،ا ین قهرمان  تسلیم ناپذیر، به تبلیغات هیچ کسی احتیاج ندارد. افغانان وطن پرست می بایستی در باره  این قهرمان جهاد وطن نام و لقب در خور شخصیت و شهامت و استقامت او جستجو کنند و پیشنهاد نمایند. و من لقب «قهرمان ملی» را به شهـید داوود خان، نخستین رییس جمهور افغانستان ضمن یک محفل پرشکوه از صدمین  سال  تولد وی پیشنهاد مینمایم . صدمین سال تولد داوود خان برابر است با۱۸ جولای ۲۰۰۹میلادی

 

نام و یاد آن شهید قهرمان همواره زنده و جاویدان بادا !

 پایان ۴ / ۵/ ۲۰۰۹