رسیدن به آسمایی : 14.12.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی :  14.12.2008

سخیداد هاتف

در سلامت ِ چشم و گوش

 

ما اطلاعات زیاد می خواهیم. اطلاعات ِ سریع می خواهیم. و در زمانه ی ما برآورده کردن این خواسته ها بسیار آسان تر شده است. یک دهه پیش اگر خانواده یی " مسافر دار" می بود و می خواست از او ، که در مثل در ایران کار می کرد ، خبری بگیرد باید ماه منتظر می ماند تا مسافر دیگری به وطن باز گردد و از مسافر آن خانواده هم خط و نشانی بیاورد. اکنون اگر مچ پای کسی در استرالیا تاب خورده باشد ، آن کس می تواند فورا خبراش را با تمام جزییات اش به خانواده ی خود در افغانستان بفرستد. راهی برای برای این کار هست : فکس ، ای میل ، تلفن و ... .
امروز یک فرد هشتاد ساله باید تاریخ بخواند ( به فرض بودن کتاب های تاریخ معتبر) تا بداند که شصت سال پیش چرا و چه گونه صد نفر در ولایت هم-جوار ِ او کشته شدند. چرا که شصت سال پیش برای او کشته شدن صد نفر در ولایتی دیگر تبدیل به خبری موثق و سریع نمی شد. در بهترین حالت ، شایعه ی دیرهنگامی می شد که برای پخش شدن آن هم مجاری رسانه یی زیادی در دسترس نبود. اما اکنون خبر ِ رویداد های حتا کوچک به سرعت در چارسوی جهان پخش می شود و اگر کسی در صدد انکار ِ شان برآید ، گواهان بسیاری با گزارش و فیلم و عکس بر وقوع آن رویداد ها شهادت خواهند داد.
فراوانی اطلاعات و سرعت ِ پخش شان در زمانه ی ما هیجان آور است. ما هر لحظه با خبر می شویم و با این با خبر شدن سرخوش ایم. اگر کسی به ما بگوید " خبر داری که ..." پاسخ ما احتمالا این نخواهد بود که " نه ، خبر ندارم و نه می خواهم با خبر شوم ". ما معمولا با شوق یا نگرانی منتظر می مانیم که فرد ِ خبر رسان اطلاعات خود را به ما منتقل کند. اگر همان فرد بگوید " من از چیزی اطلاع دارم و می خواهم یک ماه بعد آن را به تو هم بگویم" ، ما باز وسوسه می شویم و می پرسیم : " نمی شود آن را همین حالا بگویی؟". ما به نحوی متقاعد شده ایم که گرفتن هرچه بیشتر و سریع تر اطلاعات برای ما خوب است. اجماع ِ اکثر افراد ِ جهان بر سر این قضیه بازار ابداعات تکنولوژیک در عرصه ی رسانه ها را هر روز گرم تر می کند. اگر انترنیت داشتید ، حالا انترنیت با سرعت بالا داشته باشید. اگر انترنیت سریع داشتید ، از این پس انترنیت سریع را در جیب تان خواهید داشت. چه طور است که با تلفن همراه تان عکس و فیلم بگیرید و یک دقیقه بعد عکس ها و فیلم های تان را در سراسر جهان پخش کنید؟ خوب نیست که در ضمن صحبت تلفنی ، چهره ی طرف مقابل تان را هم ببینید؟
در خوبی و بدی کثرت و سرعت اطلاعات و تکنولوژی حامل ِ این اطلاعات زیاد گفته و نوشته اند. در هنگام نوشتن این یادداشت ذهن من با پرویز ِ کام بخش است. به این می اندیشم که گردش اطلاعات در زمانه ی ما- به این گونه که هست - چه قدر به نفع یا به ضرر ِ آدم هایی چون کام بخش در کشوری چون افغانستان است.
مدتی پیش کام بخش را به بیست سال حبس محکوم کردند. جرم اش؟ خواندن چند مقاله و دادن آن مقاله ها به دیگران. حتا بنا بر گزارش ها چند تن از استادان دانشکده ی ژورنالیزم بلخ نیز در جلسه ی محاکمه ی کام بخش از او شکایت کردند و گفتند که او در جریان تدریس آنان اخلال می کرده است!
اکنون ، خبر بیست سال حبس گرفتن کام بخش تکان دهنده است. این خبر تکان دهنده را از رسانه های مدرن گرفتیم. اما همین رسانه های مدرن به ما مجال نمی دهند که زیاد تکان بخوریم. دقیقه یی نمی گذرد که چیزی آرام مان می کند. عتیق رحیمی برای نوشتن کتابی خوب در فرانسه جایزه می گیرد. می بینیم و می شنویم که ده هزار نفر در توفان جان می دهند. می خوانیم که تا چند سال دیگر دوای قطعی ایدز به بازار خواهد آمد. می شنویم که طالبان خبرنگاری را سر بریده اند. آدم نه می تواند زیاد آرام بماند ، نه می تواند برای مدتی طولانی تکان بخورد یا بلرزد. بر این ها بیفزایید همه ی چیزهایی را که روزانه در مکالمات تلفنی مربوط به زنده گی شخصی تان می شنوید.
شاید بگویید که خوب این زنده گی است دیگر. رخداد ها رخ می دهند و حوادث اتفاق می افتند و اطلاع یافتن و نیافتن ما از وقوع شان زنده گی را از زنده گی بودن نمی اندازد. اما در کشور ِ ما انفجار اطلاعات جز انتقال اطلاعات کارکرد ِ وِیژه ی دیگری هم دارد و آن بی ثبات تر کردن جامعه یی است که دهه هاست روی ثبات را ندیده است. در جامعه ی با ثبات نهادهای مدنی پایدار بسیاری ایجاد می شوند که وظیفه ی مشخصی برای خود تعریف می کنند و در موج های سهمگین اطلاعات ِ رسانه های مدرن غرق نمی شوند. مثلا اگر نهادی هست که با شیوع ایدز مقابله می کند ، آن نهاد در زیر ِ هیچ شرایطی چشم خود را از هدف اصلی ِ خود بر نمی دارد.اما در جامعه ی بی ثبات افغانستان ، رفته رفته این ذهنیت شکل گرفته که سرنوشت ِ واقعیت های جامعه ی ما هم در نهایت در جایی باید تعیین شود که ثباتی دارد. به این می ماند که ما خود را سرنشینان کشتی ِ شکسته یی می بینیم که هر چه در آن اتفاق می افتد تنها زمانی اهمیت می یابد که خبرش به لنگرگاه یا ساحل برسد. آن وقت کسانی برای حل مشکل مان اقدام خواهند کرد. این نگرش سبب شده است که ما همه چیز مان را به رسانه ها بسپاریم و فکر کنیم که اگر رویدادی ، خواسته یی یا حقیقتی توانست بر موج رسانه های مدرن سوار شود و رو به ساحل ِ جوامع با ثبات حرکت کند ، کار تمام است. همه ی کوشش ما در این خلاصه می شود که دنیا با خبر شود از آنچه در جامعه ی ما می گذرد. از آن سو ، دنیای ِ با ثبات ِ مدرن هم شب و روز بسته های اطلاعات تازه ی خود را برای ما می فرستد. در این گیر و دار تبادل اطلاعات ، خبر بیست سال حبس گرفتن پرویز کام بخش نیز خبری می شود از جمله ی هزاران خبر دیگر. مایکل جکسن مسلمان شد ، قد بلندترین مرد جهان در گرجستان زنده گی می کند ، بیست هزار نفر در برمه به قتل رسیدند ، کودک دو سر ِ هندوستانی فوت کرد ، پرویز کام بخش به بیست سال حبس محکوم شد ، شرکت مایکروسافت گیلاس های سخنگو تولید می کند ، زین الدین زیدان از میدان بازی اخراج شد ، رییس جمهور کوریای شمالی به بنگلادش سفر کرد ، بیست نفر در غور از گرسنه گی جان دادند ، پاپ اعظم ازدواج همجنسگراها را قابل بررسی دانست و ...
در جامعه یی بی ثبات ، شناور شدن این همه اطلاعات در فضای اجتماعی به شناور شدن قدرت تشخیص و داوری افراد آن جامعه نیز منجر می شود. اطلاعات باید در جایی لنگر بگیرند. در جامعه ی بی ثبات لنگرگاهی وجود ندارد ، چون نهاد های مدنی کارآمد و پایدار – که نقش لنگرگاه را داشته باشند- در چنین جامعه یی شکل نمی گیرند. در بهترین حالت سیصد و هفتاد و هفت نفر از فرهنگیان و نویسنده گان و ... مقیم داخل و خارج بیانیه یی منتشر می کنند و خواستار ِ انجام فوری فلان کار می شوند. آن هم تا فردا طعمه ی امواج اطلاعات تازه می شود.
اکنون ، کسی می تواند بپرسد :بسیار خوب ، فرض کنیم همه ی این حرف ها درست باشند ، فایده ی دانستن این ها چیست؟
به نظر من ، دانستن این که قدرت تشخیص و داوری مان ممکن است در میانه ی یک هیاهوی هزار لایه ی ِ پر سرعت زیان ببیند ، این فایده را دارد که دو باره در جست و جوی نوعی " تمرکز ِ مفید" بر آییم. ساختن نهادهای مدنی ِ فعال در زمینه های گوناگون زنده گی اجتماعی بازتاب ِ عینی ِ این تمرکز مفید است.( در دنیای ِ زنده گی فردی هم می توان به جای پر کردن ذهن خود با تکه-پاره های هزار رنگ ِ بی خاصیت ، وقت بیشتری را بر باز کردن بعضی پرسش های مهم صرف کرد. در زنده گی شخصی من این تمرکز به معنای بیشتر کتاب خواندن و کمتر در پهنه ی انترنیت چرخیدن است).